قطره های مرده ، پروژه ای از آرام بارتول ، شامل پنج استیک USB بود که در فضاهای عمومی اطراف شهر نیویورک برای تبادل باز فایل ها تعبیه شده بود که نام خود را از tradecraft گرفته است. جاسوسان اسناد و اشیاء را در یک "قطره مرده" مبادله می کنند ، مانند این صخره که چندین سال پیش در مسکو کشف شد و ماموران MI6 برای بارگذاری اطلاعات از آن استفاده می کردند. یکی دیگر از پروژه های اخیر دارای نامی است که به فریب نظامی اشاره دارد: CV Dazzle توسط آدام هاروی. این مدل های آرایش و مدل مو به عنوان راهی برای مخفی شدن از نرم افزار تشخیص چهره تصور شده است. رنگ آمیزی یا حاشیه ای برای مبهم کردن پل بینی شما از تشخیص چهره شما توسط دستگاه جلوگیری می کند. اما از نظر انسان این سبک شما را بیشتر نمایان می کند. استتار خیره کننده ، اغلب در کشتی های جنگ جهانی اول روی کشتی نقاشی می شود ، به همین ترتیب کار می کند. این الگوها به صورتی که ما معمولاً در مورد آن اصطلاح فکر می کنیم "استتار" نمی شود. اما سرعت ، حرکت و جهت در هاله ای از ابهام قرار دارد ، بنابراین هنگامی که دشمن در موقعیت مناسب برای شلیک قرار می گیرد ، ممکن است اشتباه کند.
. . .
پیکاسو ادعا کرد که او و دیگر کوبیست ها خیره کننده را اختراع کردند. این در واقع کار نورمن ویلکینسون بود که در واحد اردوگاه نیروی دریایی در آکادمی هنرهای سلطنتی کار می کرد. هنر سابقه طولانی در تعامل با سیاست و تغییرات تکنولوژیکی دارد. الزورث کلی بخشی از ارتش شبح بود که برای فریب نیروهای آلمانی جیپ ، جت و تانک بادی ساخت. هنرمندان برای این واحد از مدرسه هنر جذب شدند. آنها بلندگوها را بر روی طعمه های انفجار خودروهای واقعی نصب می کردند - تا ده ها هزار مرد روی زمین ظاهر شوند ، در حالی که ممکن است فقط هزار نفر از آنها باشند. این که آیا واحد موفق بوده یا نه ، قابل بحث است ، اما ایجاد واحد نشان می دهد که چگونه دولت برای دید هنری آنقدر ارزش قائل است که آن را ضمیمه کند. علاوه بر کلی ، طراح مد بیل بلاس در این واحد ، در میان معماران و طراحان تئاتر و افراد خلاق دیگر شرکت داشت.
. . .
در دوران جنگ سرد ، همانطور که نویسنده فرانسیس استونور ساندرز در تحقیقات خود کشف کرد ، سیا بودجه ای را برای سازمان های هنری با هدف نه چندان واضح در نظر گرفت. اکثریت آمریکایی ها از آثار جکسون پولاک و مارک روتکو ، در میان سایر نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی متنفر بودند. اما هیچ کس نمی تواند قلم موهای آزادکننده ، رنگ غنی را انکار کند و "بیان" در تضاد فریبنده با انطباق و قراردادهای سفت و سخت هنر شوروی بود. سیا آثار آنها را تحت پوشش قرار داد ، بنابراین این هنرمندان از نمایشگاه هایی که در آن شرکت کرده بودند ، مجله هایی که آثار آنها را تبلیغ می کردند و موزه هایی که آن را به دست آوردند ، بخشی از این "بند طولانی" بی خبر بودند. دونالد جیمسون ، افسر پرونده سابق بخش سازمان های بین المللی به ساندرز گفت: "بیشتر [هنرمندان تأمین مالی] افرادی بودند که احترام بسیار کمی برای دولت ، به ویژه ، و مطمئنا هیچکس برای سیا نداشتند. اگر مجبور شدید از افرادی استفاده کنید که خود را به هر طریقی به مسکو نزدیکتر از واشنگتن می دانستند ، شاید بهتر باشد. " این اثر تبلیغاتی برای غرب بود. در برنامه ریزی مرکزی خارج از کشور ، می توانید آزادانه صحبت کنید ، بدون سانسور موانع ایجاد کنید ، و حتی با این کار امرار معاش کنید.
. . .
همانطور که ساندرز می نویسد ، "ببینید این هنر به کجا ختم شد: در تالارهای مرمریت بانکها ، در فرودگاهها ، در سالنهای شهر ، اتاقهای هیئت مدیره و گالریهای بزرگ." هر آنچه که هنرمند قصد داشته بیان کند ، هنر در حال حاضر بسیار ارزشمند است. این تابلوها در حراجی ها میلیون ها فروخته می شود. و این همان چین و چروک دیگر در مورد هنر است. ممکن است بعنوان یک هنرمند شاغل ، غیرممکن به نظر برسید که ایدئولوژی مجموعه داران غنی و سازمانهای سفارش دهنده که خلق یک قطعه را امکان پذیر می کند ، از دیدگاه شما جدا شود. رونق هنری با اختلاف درآمد و افزایش افراد با ارزش خالص همبستگی مثبت دارد. آندریا فریزر در مقاله خود برای دوسالانه ویتنی سال گذشته ، "1٪ C'est Moi" ، به این موضوع اشاره می کند که چگونه یک اقتصاد "برای دنیای هنر خوب با صداقت فراوان برای بقیه جهان فاجعه بار بوده است". فریزر ، به اعتبار او ، مستقیماً با این اضطراب در کار خود مقابله کرده است. معروف ترین قطعه او یک تحریک است: در یک اجرای ضبط ویدئویی ، او با یک کلکسیونر خصوصی که 20000 دلار برای اجرا و کار پرداخت کرد رابطه داشت (پنج نسخه از DVD ، سه نسخه در مجموعه های خصوصی تهیه شد).
. . .
خلاقیت تاکتیک ایجاد می کند. هنر می تواند یک سلاح باشد. این برای جامعه آنقدر ارزشمند است که نیروهای قدرت برای براندازی آن تلاش کرده اند. بنابراین شکی نیست که برای مخالفان سیاسی ارزشمند است. مطالب زیادی در مورد نقش هنر و طراحی در جنبش های فعال مانند ACT-UP و Occupy نوشته شده است ، اما حتی تصاویر و اجراهای بسیار ساده نیز به ذکر نکته کمک می کند. در اینجا تصویری است که در کنفرانس اخیر در مورد هواپیماهای بدون سرنشین در نیویورک گرفتم. افرادی که از بیرون تظاهرات کردند یک پهپاد شکارچی همراه خود آوردند که وقتی به این فکر می کنید که بسیاری از مردم هیچ تصوری از ظاهر یک پهپاد ندارند ، م effectiveثر است. و من عاشق این هستم که چگونه فعالان اخیراً مانند خرید دوربین مدار بسته لباس می پوشند یا نسخه های مقوایی ساختگی را حمل می کنند. ما بسیاری از هنرهای خیابانی مانند پوسترهای طنز مربوط به هواپیماهای بدون سرنشین (اینجا و اینجا) را دیده ایم. پوسترهایی که مواردی مانند "توجه: فعالیت هواپیماهای بدون سرنشین در حال پیشرفت" یا "توجه: قوانین محلی اعمال شده توسط هواپیماهای بدون سرنشین" یا "توجه: منطقه حمله مجاز هواپیماهای بدون سرنشین ، 8 صبح تا 8 شب ، از جمله یکشنبه" را می گویند. و Jilly Balistic اخیراً تصاویری از پهپادهای شکارچی را در متروها منتشر کرده است.
. . .
هنرمندان به طور منحصر به فرد قادرند توجه خود را به موضوعی جلب کنند ، با ایجاد گفتمان در یک جامعه و شکستن ایده ها برای بررسی دقیق تر. اکنون بیایید برخی از آثار هنری و اجراهای اخیر مربوط به نظارت جمعی را بررسی کنیم. چندین پروژه جیل مجید در اینجا مرتبط هستند ، اما پروژه او در سال 2003 "System Azure" مورد توجه خاصی است. او با پلیس هلند تماس گرفت تا دوربین های مدار بسته آنها را خیره کند. در ابتدا آنها پیشنهاد او را که او به عنوان یک هنرمند ارائه کرد ، رد کردند. بعدها ، او به عنوان پیمانکار - "متخصص تزئینات امنیتی" به آنها مراجعه کرد و به زودی با یک اسلحه چسب در دست از نردبان بالا می رفت تا بدلیجات را به دوربین های اطراف محوطه چسبانده باشد. وقتی پلیس بودجه این پروژه را کاهش داد ، او با کمپینی از پوسترها به "بازگرداندن دوربین های گلم" پاسخ داد. آنچه در این پروژه بسیار هوشمندانه است این است که مجید توجه خود را به سودجویی نظارت جلب کرد ، موضوعی که تا حد زیادی توسط مطبوعات نادیده گرفته می شود. پیمانکاران ، مانند مجید که وانمود می کرد ، انگیزه مالی برای جاسوسی دارند.
بیشتر بخوانید: نکاتی درباره خرید عمده دوربین مدار بسته
در سال 2007 مانو لوکس فیلم کوتاه Faceless را منتشر کرد که دیستوپیا را به تصویر می کشد که در آن افراد به جای صورت دارای لکه های سیاه هستند. در کنار فیلم ، او یک "مانیفست برای فیلمسازان دوربین مدار بسته" نوشت ، که در آن مواردی مانند عدم وجود دوربین های دیگر به جز دوربین های مدار بسته در حال کار و اشاره به قانون حفاظت از داده های انگلستان در سال 1998 ذکر شده است. در سال 2008 ، او دوربین های مدار بسته را در اطراف نقشه برداری کرد. وایتهال در لندن ، هم با مشاهده و هم با قطع سیگنال یکی از دوربین ها برای تعیین برد آن. نقشه ها به افرادی داده شد که وارد منطقه تحت پوشش دوربین شده بودند.
. . .
ممکن است هنرمند بعدی که مورد بحث قرار می گیرد ، انتخابی غیر معمول به نظر برسد - اما ممنوعیت استفاده از دوربین برای استفاده شخصی شیوه دیگری از کنترل است. من در تابستان سه هفته در دادگاه نظامی منینگ گذراندم و یکی از آن هفته ها هنرمند مولی کراباپل به من ملحق شد. ما آنقدر عادت کرده ایم که خاطرات خود را در ویدئو و عکس ضبط کنیم ، به طوری که به نظر می رسد ظرفیت ذخیره سازی یک تصویر به عنوان یک حافظه به یک قسمت آتروفی مغز نیاز دارد. بنابراین برای من شگفت آور بود که این تجربه مهم را بدون سند داشته باشم. من می توانستم پارکینگ ها و نمای بیرونی ساختمان را ضبط کنم ، اما نه خود سالن دادگاه که گاهی اوقات هشت ساعت در روز در آن می نشستم. این برای مولی ، با کاغذ و قلم هایش مشکلی ایجاد نکرد. او جزئیاتی را که ممکن است از دست رفته باشد ثبت کرده است - اندازه اتاق ، بیان خاص چهره چلسی منینگ. او دو بار به زندان گوانتانامو رفته است تا زندانیان ، زندان ها ، جلسات پیش از محاکمه خالد شیخ محمد را بکشد و بسیاری از چیزها را که جهان خارج از آن توانایی دیدن آن را نداشتند. من مخصوصاً از این تصویر محافظان با چهره های خندان برای ناشناس ماندن خوشم می آید - چهره آنها اطلاعات ویرایش شده است. همچنین به مهر تأییدیه امضا شده توسط یک افسر امنیتی در طرح های اولیه ای که قبل از انتشار داستان وی به معاون ارسال کرده است ، توجه کنید. حتی ممکن است نقاشی ها سانسور شوند.
. . .
Addie Wagenknecht هنرمند دیگری است که در کارهای خود به نظارت پاسخ می دهد. یک قطعه اخیر به نام brbxoxo در وب سایت های وب کم به دنبال هنرمندانی است که اتاق را ترک کرده اند. او مجسمه ای شبیه لوستر از دوربین های مدار بسته ایجاد کرد. امسال ، در اجرایی به نام "ناشناس" ، او و هزار شرکت کننده دیگر برای پنهان کردن چشم ها از کنار دوربین های مدار بسته با میله های سیاه عبور کردند. در حال حاضر طعنه ای در نحوه محافظت از چشم ها در تصاویر ، حفظ حریم خصوصی ما وجود دارد. واگنکنخت در مصاحبه های خود گفته است که این اثر از قوانین منع استفاده از ماسک در فضاهای عمومی الهام گرفته شده است و چگونه ، در مقیاس وسیع ، مانند Pirate Bay و Tor ، قدرت ناشناس بودن دارد.
پاسخ ها