اول قرنتيان
خلاصه کتاب اول قرنتیان
جملات آموزنده کتاب اول قرنتیان
تورات/بخش عهد جدید
**********************
شهر قُرِنتُس مرکز ایالت اَخائیه در امپراتوری روم بود و یکی از شهرهای مهم یونان محسوب میشد. ترکیبی از نژادهای مختلف در قُرِنتُس زندگی میکردند. این شهر دارای اقتصادی شکوفا بود، و مردمانش به فرهنگ خود میبالیدند. ولی فسادِ اخلاقی آنها زبانزد همگان بود و بهلحاظ دینی نیز به آرا و عقاید گوناگون اعتقاد داشتند. کلیسای قُرِنتُس را پولُس بنیان گذارده بود. او از طریق برخی مسیحیان شهر اطلاع یافت که مشکلاتی در کلیسا پیش آمدهاست. نامهای نیز از کلیسا بهدستش رسید که در آن سؤالاتی در خصوص ایمان و عمل مسیحی مطرح شده بود. قصد پولُس از نگارش این نامه، رسیدگی به این دو دسته موضوع است. لذا در قسمتهایی از نامه میکوشد راهنماییهایی برای رفع مشکلات گزارش شده ارائه دهد (۱:۱۰ تا ۶:۲۰)، و در قسمتهایی دیگر نیز به پاسخگویی به پرسشهای کلیسای قُرِنتُس میپردازد (۷:۱ تا ۱۵:۵۸). ازجمله مشکلات اصلی مطرح شده در این نامه، میتوان به تفرقه، فساد اخلاقی در کلیسا، سؤالاتی پیرامون مسائل جنسی و ازدواج، موضوعات مربوط به وجدان، نظم و ترتیب در کلیسا، عطایای روحالقدس و موضوع قیامت مردگان اشاره کرد. پولُس با بصیرتی عمیق نشان میدهد که چگونه انجیل به این سؤالات پاسخ میگوید. باب سیزدهم که احتمالاً معروفترین بخش کتاب است، محبت را چون عالیترین طریق خدا برای قومش معرفی میکند.
**********************
1
انسان نفسانی امور روح خدا را نمیپذیرد زیرا که نزد او جهالت است و آنها را نمیتواند فهمید
2
زیرا که تا بهحال جسمانی هستید، چون در میان شما حسد و نزاع و جداییها است. آیا جسمانی نیستید
3
حکمت این جهان نزد خدا جهالت است، چنانکه مکتوب است، حکما را به مکر خودشان گرفتار میسازد.
4
فخر شما نیکو نیست. آیا آگاه نیستید که اندک خمیرمایه، تمام خمیر را مخمّر میسازد؟
پس خود را از خمیرمایه کهنه پاک سازید تا فطیر تازه باشید،
5
آیا نمیدانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نمیشوند؟ فریب مخورید، زیرا فاسقان و بتپرستان و زانیان و متنعمّان و لوّاط
و دزدان و طمعکاران و میگساران و فحّاشان و ستمگران وارث ملکوت خدا نخواهند شد.
6
خوراک برای شکم است و شکم برای خوراک، لکن خدا این و آن را فانی خواهد ساخت. امّا جسم برای زنا نیست، بلکه برای خداوند است
7
زن بر بدن خود مختار نیست بلکه شوهرش، و همچنین مردنیز اختیار بدن خود ندارد بلکه زنش،
8
اگر با زن بسته شدی، جدایی مجوی و اگر از زن جدا هستی دیگر زن مخواه.
9
هرکس نفع خود را نجوید، بلکه نفع دیگری را.
10
اگر یک عضو دردمند گردد، سایر اعضا با آن همدرد باشند و اگر عضوی عزّت یابد، باقی اعضا با او به خوشی آیند
11
اگر به زبانهای مردم و فرشتگان سخنگویم و محّبت نداشته باشم، مثل نحاس صدادهنده و سنج فغان کننده شدهام.
12
اگر نبوّت داشته باشم و جمیع اسرار و همه علم را بدانم و ایمان کامل داشته باشم بهحدّی که کوهها را نقل کنم و محبّت نداشته باشم، هیچ هستم
13
اگر جمیع اموال خود را صدقه دهم و بدن خود را بسپارم تا سوخته شود و محبّت نداشته باشم، هیچ سود نمیبرم.
14
محبّت حلیم و مهربان است؛ محبّت حسد نمیبرد؛ محبّت کبر و غرور ندارد؛
اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمیشود؛ خشم نمیگیرد و سوءظنّ ندارد؛
از ناراستی خوشوقت نمیگردد، ولی با راستی شادی میکند؛
در همهچیز صبر میکند و همه را باور مینماید؛ در همهحال امیدوار میباشد و هر چیز را متحمل میباشد.
15
و الحال این سه چیز باقی است، یعنی ایمان و امید و محبّت. امّا بزرگتر از اینها محبّت است.
16
بیدار شوید، در ایمان استوار باشید ومردان باشید و زورآور شوید.
17
کارهای شما با محبّت باشد
**********************
گردآوری:ابوالقاسم کریمی
19 / بهمن / 1399
تهران - ورامین
پاسخ ها