وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی

شاعر و نویسنده / وبسایت: k520.ir
توسط ۲ نفر دنبال می شود

خلاصه کتاب انجیل یوحنا

خلاصه کتاب انجیل یوحنا
*****************
انجیل یوحنا از نظر ساختار و محتوا با سه انجیل هم‌نظر (متی، مرقس، و لوقا) متفاوت است. برخی از رویدادها و تعالیمی که از زندگی عیسی بدان اشاره شده‌است در سه انجیل دیگر نیامده‌است، به‌گونه‌ای که با مطالعهٔ آن، تصویر کامل‌تری از زندگی او به‌دست می‌آید. یوحنا خودْ هدف خویش را از نگارش انجیل چنین بیان می‌کند: «امّا اینها نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی همان <مسیح>، پسر خداست، و تا با این ایمان، در نام او حیات داشته باشید» (۲۰:۳۱).

در این انجیل، ادعای الوهیت عیسی با روشنی بیشتری مورد تأکید قرار گرفته‌است. عیسی «کلام» خداست که «انسان خاکی» شد تا هر که به او ایمان آوَرَد، حیات جاویدان داشته باشد. یکی از ویژگی‌های انجیل چهارم آن است که به خدمات عیسی پیش از گرفتار شدنِ یحیی اشاره می‌کند، حال آنکه سایر انجیل‌ها خدمات عیسی را پس از این رویداد بیان می‌کنند.

در این انجیل به آنچه «معجزات» عیسی نامیده شده تحت عنوان «آیت» یعنی نشانه اشاره می‌شود. آنچه «معجزات» عیسی نامیده شده به باور پیروانش نشانه‌هایی هستند از اینکه او به‌حق مسیح موعود و پسر خداست. هر آیت، خطابه‌ای به‌دنبال دارد که به تشریح حقیقتِ آشکار شده در آن آیت می‌پردازد.

یکی از نکات برجسته انجیل یوحنا، بهره‌گیری نمادین آن از امور روزمرهٔ زندگی جهت به تصویر کشیدن حقایق روحانی است، که ازجمله می‌توان به تمثیل‌هایی از قبیل آب، نان، نور، شبان و گوسفندان، و تاک و میوه‌اش اشاره کرد. به کارگیری این تمثیل‌ها سبب شده که انجیل یوحنا از حالتی «معنوی» و «عرفانی» برخوردار باشد.
*****************
 در آغاز کلمه* بود و کلمه با خدا بود و کلمه یک خدا* بود.‏
2
مردم تاریکی را دوست داشتند نه نور را،‏ چون اعمال آنان شریرانه بود؛‏
3
هر که اعمال زشت پیشه می‌کند،‏ از نور نفرت دارد و به سوی نور نمی‌آید،‏ مبادا اعمالش برملا شود.‏
4
هر که راستی را به جا می‌آورد،‏ به سوی نور می‌آید تا آشکار شود که اعمالش هماهنگ با خواست خداست.
5
روح است که حیات می‌بخشد،‏ اما از جسم هیچ فایده‌ای حاصل نمی‌شود
6
هر که از خود سخن می‌گوید،‏ جلال خود را می‌طلبد
7
دیگر از روی ظاهر داوری مکنید،‏ بلکه عادلانه داوری کنید.‏»
8
هر که گناه می‌کند،‏ بردهٔ گناه است
9
آن که از خداست به سخنان خدا گوش می‌دهد،‏ اما شما چون از خدا نیستید،‏ گوش نمی‌دهید
10
۹  وقتی عیسی از محلّی می‌گذشت،‏ مردی را دید که کور مادرزاد بود.‏ ۲  شاگردانش از او پرسیدند:‏ «استاد،‏* گناه چه کسی بود که این مرد نابینا متولّد شد؟‏ گناه خودِ او یا والدینش؟‏» ۳  عیسی پاسخ داد:‏ «نه گناه این مرد بود و نه گناه والدینش،‏ بلکه از طریق او فرصتی فراهم شده است تا کارهای خدا آشکار شود.‏ ۴ 
11
‏«حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ کسی که از در به آغلِ گوسفندان وارد نشود،‏ بلکه بالا رفته،‏ از راهی دیگر وارد شود،‏ دزد و غارتگر است.‏ ۲  اما کسی که از در وارد شود،‏ شبان گوسفندان است.‏ ۳  دربان در را به روی او باز می‌کند و گوسفندان به صدای او گوش فرا می‌دهند.‏ او گوسفندان خود را با نام صدا می‌زند و آن‌ها را از آغل به بیرون راهنمایی می‌کند.‏ ۴  وقتی همهٔ گوسفندانِ خود را بیرون آوَرْد،‏ پیشاپیش آن‌ها می‌رود و گوسفندان او را دنبال می‌کنند؛‏ زیرا صدای او را می‌شناسند.‏ ۵  گوسفندان به هیچ وجه غریبه را دنبال نمی‌کنند،‏ بلکه از او می‌گریزند؛‏ زیرا صدای غریبه‌ها را نمی‌شناسند.‏» ۶  عیسی این تشبیه را برایشان به کار برد،‏ اما آنان مفهوم سخنانش را درک نکردند.‏
۷  پس عیسی به ایشان گفت:‏ «حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ من برای گوسفندان در هستم.‏ ۸  همهٔ کسانی که به جای من آمده‌اند،‏* دزد و غارتگرند و گوسفندان به صدای آنان گوش نداده‌اند.‏ ۹  من در هستم؛‏ هر که از طریق من وارد شود،‏ نجات یافته،‏ داخل و خارج خواهد شد و چراگاه خواهد یافت.‏ ۱۰  دزد نمی‌آید مگر برای دزدیدن،‏ کشتن و نابود کردن.‏ من آمده‌ام تا مردم حیات داشته باشند و از آن به‌وفور برخوردار شوند.‏ ۱۱  من شبان نیکو هستم؛‏ شبان نیکو جانش را برای گوسفندان می‌دهد.‏ ۱۲  مزدبگیری که شبان نیست و گوسفندان به او تعلّق ندارند،‏ وقتی می‌بیند که گرگ می‌آید،‏ گوسفندان را رها کرده،‏ می‌گریزد.‏ آنگاه گرگ برخی را می‌گیرد و بقیه را پراکنده می‌سازد.‏ ۱۳  مزدبگیر می‌گریزد؛‏ زیرا برای دستمزد کار می‌کند و به فکر گوسفندان نیست.‏ ۱۴  من شبان نیکو هستم.‏ من گوسفندان خود را می‌شناسم و گوسفندانم مرا می‌شناسند؛‏ ۱۵  همان طور که پدر مرا می‌شناسد و من پدر را می‌شناسم.‏ همچنین من جانم را برای گوسفندان می‌دهم.‏
۱۶  ‏«من گوسفندانی دیگر نیز دارم که از این آغل نیستند.‏ آن‌ها را نیز باید بیاورم و آن‌ها به صدای من گوش فراخواهند داد و آن‌ها یک گله خواهند شد و یک شبان خواهند داشت.‏ ۱۷  پدر،‏ مرا دوست دارد؛‏ زیرا که من جان خود را می‌دهم تا آن را بازیابم.‏ ۱۸  هیچ کس جان مرا از من نمی‌گیرد،‏ بلکه من به میل خود آن را فدا می‌کنم.‏ اختیار دارم آن را فدا کنم و اختیار دارم آن را بازیابم.‏ این حکم را از پدرم گرفته‌ام.‏»‏
12
۳۱  بار دیگر یهودیان سنگ برداشتند تا او را سنگسار کنند.‏ ۳۲  عیسی در مقابل به آنان گفت:‏ «من از طرف پدر اعمال نیکوی بسیاری برای شما آشکار ساختم.‏ برای کدام یک از این اعمال مرا سنگسار می‌کنید؟‏» ۳۳  یهودیان در جواب به او گفتند:‏ «تو را به دلیل عمل نیکو سنگسار نمی‌کنیم؛‏ بلکه به دلیل کفرگویی سنگسار می‌کنیم؛‏ زیرا انسان هستی و خود را یک خدا می‌خوانی.‏» ۳۴  عیسی در جواب به آنان گفت:‏ «آیا در شریعت شما نوشته نشده است:‏ ‹من گفتم،‏ «شما خدایان* هستید»›؟‏ ۳۵  اگر خدا در کلامش آنان را که محکوم شده‌اند،‏ ‹خدایان› خواند–‏و غیرممکن است که نوشته‌های مقدّس از اعتبار ساقط شود–‏ ۳۶  پس چگونه به من که پدر مرا تقدیس نموده و به دنیا فرستاده است،‏ می‌گویید:‏ ‹کفر می‌گویی›؟‏ آیا چون گفتم،‏ ‹پسر خدا هستم›؟‏ ۳۷  اگر من کارهای پدرم را انجام نمی‌دهم،‏ سخن مرا باور مکنید.‏ ۳۸  اما اگر آن‌ها را انجام می‌دهم،‏ حتی اگر سخن مرا باور نمی‌کنید،‏ لااقل به آن کارها ایمان بیاورید تا بفهمید و همچنان باور داشته باشید که پدر در اتحاد با من است و من در اتحاد با پدر هستم.‏» ۳۹  پس آنان بار دیگر سعی کردند عیسی را گرفتار کنند،‏ اما او از دستشان گریخت.‏
13
پیش از عید پِسَح بود.‏ عیسی می‌دانست ساعت او رسیده است که این دنیا را ترک کند و نزد پدر برود و چون پیروانش را* که در دنیا بودند،‏ دوست می‌داشت،‏ تا به آخر به ایشان محبت کرد.‏ ۲  هنگام شام بود،‏ ابلیس پیش از آن،‏ در دل یهودای اِسخَریوطی،‏ پسر شَمعون گذاشته بود که به عیسی خیانت کند.‏ ۳  عیسی که می‌دانست پدر همه چیز را به دست او سپرده و او از طرف خدا آمده است و نزد خدا می‌رود،‏ ۴  از سر سفرهٔ شام برخاست و ردای خود را به کناری گذاشت.‏ دستمالی نیز گرفت و به کمر بست.‏ ۵  سپس در لگنی آب ریخت و به شستن پاهای شاگردان مشغول شد و با دستمالی که به کمر بسته بود،‏ پاهایشان را خشک کرد.‏ ۶  وقتی نزد شَمعونِ پِطرُس رسید،‏ پِطرُس گفت:‏ «سَرور،‏ آیا می‌خواهی پاهای مرا بشویی؟‏» ۷  عیسی پاسخ داد:‏ «آنچه می‌کنم،‏ اکنون درک نمی‌کنی،‏ اما بعدها درک خواهی کرد.‏» ۸  پِطرُس گفت:‏ «هرگز نمی‌گذارم پاهای مرا بشویی!‏» عیسی گفت:‏ «اگر پاهایت را نشویم،‏ با من سهمی نخواهی داشت.‏» ۹  شَمعونِ پِطرُس گفت:‏ «سَرور،‏ نه فقط پاهایم،‏ بلکه دست‌ها و سرم را هم بشوی.‏» ۱۰  عیسی به او گفت:‏ «کسی که استحمام کرده است،‏ تماماً پاک است و تنها پاهایش نیاز به شستن دارد.‏ شما پاک هستید،‏ البته نه همهٔ شما.‏» ۱۱  زیرا او می‌دانست که چه کسی به او خیانت می‌کند.‏ به همین دلیل گفت:‏ «همهٔ شما پاک نیستید.‏»‏
۱۲  عیسی پس از شستن پاهای آنان،‏ ردای خود را پوشید و دوباره بر سر سفره نشست.‏ آنگاه به ایشان گفت:‏ «آیا درک کردید که من برای شما چه کردم؟‏ ۱۳  شما مرا ‹استاد› و ‹سَرور› می‌خوانید و درست می‌گویید؛‏ زیرا چنین هستم.‏ ۱۴  پس اگر من که سَرور و استاد شما هستم،‏ پاهای شما را شستم،‏ شما نیز باید پاهای یکدیگر را بشویید؛‏ ۱۵  زیرا من سرمشقی برای شما گذاشتم تا همان طور که من با شما رفتار کردم،‏ شما نیز رفتار کنید.‏ ۱۶  حقیقتاً به شما می‌گویم،‏ نه غلام از ارباب خود بزرگ‌تر است و نه فرستاده‌شده از آن که او را فرستاده است.‏ ۱۷  حال که این‌ها را می‌دانید،‏ خوشا به حال شما اگر آن‌ها را به جا آورید.
14
من به شما حکمی تازه می‌دهم و آن این است که به یکدیگر محبت کنید؛‏ همان گونه که من به شما محبت کردم،‏ شما نیز به یکدیگر محبت نمایید.‏
15
 حکم من این است که به یکدیگر محبت کنید،‏ همان گونه که من به شما محبت کرده‌ام.‏ ۱۳  محبتی بزرگ‌تر از این نیست که کسی جان خود را برای دوستانش بدهد.‏ ۱۴  شما دوستان من هستید اگر آنچه به شما حکم می‌کنم،‏ به جا آورید.‏ ۱۵  من دیگر شما را غلام نمی‌خوانم؛‏ زیرا غلام نمی‌داند اربابش چه می‌کند.‏ اما من شما را دوست خوانده‌ام؛‏ زیرا شما را از هر آنچه از پدرم شنیده‌ام،‏ آگاه ساخته‌ام.‏ ۱۶  شما مرا برنگزیدید،‏ بلکه من شما را برگزیدم و گماشتم تا بروید و پیوسته میوه آورید؛‏ میوه‌ای که باقی بماند.‏ آنگاه هر آنچه از پدر به نام من بخواهید،‏ آن را به شما خواهد داد.‏
۱۷  ‏«این چیزها را به شما حکم می‌کنم تا به یکدیگر محبت کنید.‏ ۱۸  اگر دنیا از شما نفرت داشته باشد،‏ بدانید که پیش از شما،‏ از من نفرت داشته است.‏ ۱۹  اگر شما به دنیا تعلّق داشتید،‏ دنیا شما را دوست می‌داشت،‏* چون به آن تعلّق داشتید.‏ حال که به دنیا تعلّق ندارید،‏ بلکه من شما را از دنیا برگزیده‌ام،‏ دنیا از شما نفرت دارد.‏ ۲۰  این سخنی را که به شما گفتم،‏ به یاد داشته باشید:‏ ‹غلام از ارباب خود بزرگ‌تر نیست.‏› اگر مرا آزار رساندند،‏ شما را نیز آزار خواهند رساند.‏ همچنین اگر کلام مرا به گوش گرفتند،‏ کلام شما را نیز به گوش خواهند گرفت.‏
*****************
گردآوری:ابوالقاسم کریمی
تهران - ورامین
2/ بهمن/1399

 

وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی
وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی شاعر و نویسنده / وبسایت: k520.ir

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋