وقتی دیو،* ۳۵ ساله، برای اولین بار برای افسردگی که سالها او را آزار میداد، به دنبال کمک رفت، به طور غریزی احساس کرد که مؤثرترین درمانگر برای او یک زن خواهد بود.
دوران کودکی که در مدارس پسرانه گذرانده شده بود، حس رقابت با مردان دیگر و تمایل به اثبات خودش را در دیو ایجاد کرده بود. او میگوید: «مردها نوعی سنجش و ارزیابی نسبت به یکدیگر دارند که احساس میکردم حتی در یک فضای درمانی هم نمیتوانم از آن دست بکشم. من همیشه در صحبت کردن با زنان احساس راحتی بیشتری داشتهام.»
ترجیح درونی دیو به هیچ وجه غیرمعمول نیست. در حالی که بسیاری از افرادی که به دنبال درمان هستند، به جنسیت پزشک آیندهنگر توجه زیادی نمیکنند ، برای برخی دیگر این موضوع عمیقاً اهمیت دارد. آیا افراد باید به این ترجیحات توجه کنند یا آنها را نادیده بگیرند؟ در اینجا توصیههای پزشکان آمده است.
درمانگران - پیر یا جوان، مرد یا زن، روانپویشی یا شناختی-رفتاری - عموماً موافقند: قویترین پیشبینیکننده اینکه آیا درمان به کسی کمک میکند یا خیر، جنسیت درمانگر یا مراجع نیست. این ارتباطی است که درمانگر و مراجع ایجاد میکنند - اتحاد درمانی - که بر اساس همدلی، پذیرش و احترام متقابل ساخته شده است. سانتیاگو دلبوی، مددکار اجتماعی بالینی در شیکاگو، میگوید: «اینها ویژگیهایی هستند که فراتر از جنسیت هستند.»
دههها تحقیق این موضوع را تأیید میکند. یک متاآنالیز از ۲۹۵ مطالعه که در مجموع بیش از ۳۰،۰۰۰ مراجع را بررسی کرده بود، نشان داد که یک اتحاد درمانی قوی به شدت با بهترین نتایج درمانی مرتبط است. این اتحاد از طریق جملاتی مانند «من و درمانگرم به یکدیگر احترام میگذاریم» و «احساس میکنم که با درمانگر در یک تلاش مشترک همکاری میکنم» اندازهگیری شد. این تأثیر صرف نظر از روش درمانی، ویژگیهای بیمار یا مکان، پابرجا ماند. همچنین فرقی نمیکرد که درمان به صورت آنلاین یا حضوری انجام شود.
در مقابل، وقتی تحقیقات مستقیماً ارتباط بین جنسیت و نتایج درمان را بررسی میکنند، نتایج متناقضتر است. برخی مطالعات افزایش اندکی در کاهش علائم را هنگامی که درمانگر و مراجع از نظر جنسیتی همسان هستند نشان میدهند؛ برخی دیگر اینطور نیستند. یک مطالعه روی ۵۰۰۰۰۰ جانباز آمریکایی نشان داد که میزان ماندگاری در درمان برای زنانی که به درمانگران زن مراجعه میکردند، بیشتر از مردانی بود که به درمانگران مرد مراجعه میکردند - اما این ممکن است به این دلیل باشد که زنان به طور کلی بیشتر احتمال دارد که به درمان پایبند بمانند.
تا حدودی، این سوال بیربط است. خودِ حوزه رواندرمانی با یک انحراف جنسیتی قابل توجه مشخص میشود. امروزه بیش از ۷۰ درصد از درمانگران زن هستند؛ برخی از مراجعین در این زمینه حق انتخاب کمتری دارند.
مشخص نیست که چه تعداد از افراد با در نظر گرفتن جنسیت خاصی به دنبال درمانگر میگردند. در یک مطالعه روی بیش از ۲۰۰۰ مرد که در فصلنامه روانشناسی مشاوره گزارش شده است ، اکثریت (۶۰ درصد) هیچ ترجیحی در مورد جنسیت درمانگر خود نداشتند؛ از بقیه، به همان اندازه که درمانگر زن را ترجیح میدادند، درمانگر مرد را نیز ترجیح میدادند. برخی مطالعات نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان تمایل دارند که ترجیح خود را بیان کنند و تمایل دارند درمانگر زن را ترجیح دهند، اما با اختلاف کمی.
آنچه ترجیحات را شکل میدهد بسیار فردگرایانه است، اما برخی تأثیرات مشترک وجود دارد. لانتی جوراندبی، روانپزشکی در جکسونویل و متخصص اعتیاد ، میگوید: « تروما یکی از آنهاست: بسیاری از زنانی که دچار آسیبهای روانی شدهاند، توسط مردان دچار آسیبهای روانی شدهاند - نه همه، اما بخش بزرگی از آنها.»
برعکس، مردانی که دچار آسیبهای روانی شدهاند، ممکن است به دلیل ترس از ضعیف به نظر رسیدن، اعتماد کردن به یک درمانگر زن را به ویژه دشوار بیابند. جوراندبی به یاد میآورد: «وقتی در محیط VA کار میکردم، بسیاری از جانبازان مرد نمیخواستند در مورد دوران حضورشان در صحنه جنگ با من صحبت کنند.» آنها تصور میکردند که او نمیتواند درک کند. فقط درمانگری که جنبههای اساسی تجربه آنها را به اشتراک گذاشته باشد، میتواند آنچه را که آنها از سر گذراندهاند، درک کند.
انواع تجربیات گذشته میتواند بر ترجیحات درمانی فرد تأثیر بگذارد، و اگرچه این قابل درک است، اما کسانی که به دنبال پزشک هستند باید بدانند که ممکن است جستجوی خود را به دلایلی محدود کنند که بیاساس خواهند بود. یک پزشک خوب کلیشههای جنسیتی را درک میکند اما آنها را به چالش میکشد.
مردی که سابقهی سرد و بیتفاوتی با شرکای زن خود را دارد، ممکن است صحبت کردن با مرد دیگری را کمتر دلهرهآور بداند؛ زنی که رابطهی پرآشوبی با مادرش دارد، ممکن است پیشبینی کند که همین پویایی ناسالم با یک درمانگر زن نیز ایجاد خواهد شد. به طور مشابه، یک زن ممکن است فکر کند: «اگر با مسائل مربوط به مادر شدن سروکار دارم، درمانگر مرد نمیخواهم.» مردی که به رواقیگری گرایش دارد، ممکن است فرض کند که درمانگران زن «حساس» هستند یا درمانگران مرد عملگرا. اما دلبوی هشدار میدهد که این کلیشهها میتوانند در یافتن درمانگری که مناسب باشد، اختلال ایجاد کنند.
دلبوی میگوید: «گاهی اوقات، [ترجیحات جنسیتی] ارزش گوش دادن دارند.» در واقع، مطالعهی فصلنامهی روانشناسی مشاوره نشان داد مردانی که به درمانگری با جنسیت مورد نظر خود مراجعه میکردند، نسبت به کسانی که این کار را نمیکردند، نتایج بهتری را گزارش میکردند.
درمان تروما ممکن است تا حدودی به جنسیت خاص نیز بستگی داشته باشد. جوراندبی دریافته است که زنانی که دچار آسیبهای روانی شدهاند، اغلب در مراجعه به یک درمانگر زن احساس راحتی بیشتری میکنند و این امر باعث ایجاد پیوند بهتر میشود. برخی تحقیقات همچنین نشان میدهد که افراد دارای تنوع جنسیتی، حتی اگر از درمانگران سیسجندر خوششان بیاید، ممکن است در مطرح کردن مسائل مربوط به جنسیت خود با آنها مردد باشند و ممکن است با یک درمانگر دارای تنوع جنسیتی احساس امنیت بیشتری کنند.
با این حال، در بسیاری از موارد دیگر، ارزش به چالش کشیدن ترجیحات را دارد - به خصوص آنهایی که ریشه در کلیشهها دارند. الیزابت هینی، مشاوری در اشویل، کارولینای شمالی، میگوید این به این دلیل نیست که هرگز حقیقتی در آنها وجود ندارد. به این دلیل است که درمانگران خوب انعطافپذیر هستند و همیشه رویکرد خود را با نیازهای هر فردی که میبینند تطبیق میدهند: " اوه، این شخص بسیار قوی و رک صحبت میکند. بهتر است من هم با او هماهنگ شوم. این شخص مردد است، کمی خجالتی است . باید آن را کم کنم. " درمانگران شایسته در چنین هماهنگی مهارت دارند. به عنوان مثال، ترس از اینکه یک درمانگر زن با یک مرد صبور "بیش از حد احساساتی" باشد، اغلب بیاساس است.
پیدا کردن درمانگری که با او ارتباط برقرار کنید، میتواند کمی زمان ببرد؛ دیو قبل از اینکه با درمانگری آشنا شود که احساس کند با او ارتباط برقرار کرده، هفت یا هشت درمانگر را ملاقات کرد. اما هینی میگوید در اولین ملاقات، نشانههای مهمی وجود دارد که باید به آنها توجه کنید تا روند کار تسریع شود. آیا احساس میکنید دیده و شنیده میشوید؟ آیا آنها متوجه ظرافتها میشوند؟ آیا پاسخگو و متعهد هستند؟ شاید از همه مهمتر: آیا آنها به درک شما از خودتان چیزی اضافه میکنند؟ او توضیح میدهد که یک درمانگر خوب از هر جنسیتی به مراجعین کمک میکند تا نکات را به هم وصل کنند و آنها را به سمت خودشناسی بیشتر سوق دهد، نه اینکه فقط اجازه دهد حرفهای بیربط بزنند.
دیو هنوز هم گمان میکند که با یک ارائهدهنده خدمات درمانی مرد، کمتر رک و صریح خواهد بود. اما پیوندی که او با درمانگرش - یک روانکاو زن که چند سال از او بزرگتر است - دارد، فراتر از جنسیت است. او میگوید: «من با ارزیابی ویژگیهای جمعیتشناختی شروع کردم، اما در نهایت به این خلاصه شد که چه کسی میتواند به بهترین شکل مرا در زندگیام راهنمایی کند.»
پاسخ ها