توانایی تشخیص علائم یک ازدواج در حال مرگ کلیدی است، زیرا میتواند تفاوت بین ماندن در کنار هم یا طلاق باشد.
مردم گاهی عشق و تلاش را با هم اشتباه میگیرند. در حالی که داشتن عشق مهم است، اما فقدان تلاش میتواند به ازدواج پایان دهد. یک ازدواج برای زنده ماندن به تغذیه منظم نیاز دارد. مانند باغبانی، شما باید کاری بیش از کاشتن بذر انجام دهید.
عدم تلاش به معنای نداشتن قصد و نیت است. به این ترتیب است که همه چیز به حاشیه میرود و رابطه شما و شریک زندگیتان به رابطهای درجه دو، درجه سه یا حتی درجه سه تبدیل میشود.
کمبود تلاش چه شکلی است:
رابطه جنسی نیاز به تلاش هر دو نفر دارد و این تلاش باید در یک ازدواج چند برابر شود، زمانی که عوامل ملموس و ناملموس مختلفی برای رسیدگی وجود دارد. اما این فقط مربوط به رابطه جنسی نیست. مشکل در کاهش میزان محبت از هر میزان طبیعی است. این تغییر رفتار مربوط به الگوهای گذشته زوجین است.
مشابه رابطه جنسی، گذراندن وقت با کیفیت در کنار هم نیاز به هماهنگی فعال دارد. اکثر ما زندگی پرمشغلهای داریم. و اگر گذراندن وقت با شریک زندگیتان برایتان مهم نیست، این اتفاق نخواهد افتاد. افرادی که به ازدواج خود اعتقاد دارند، صرف نظر از اینکه چه چیزهای دیگری آنها را به خود مشغول میکند، زمانی را برای اختصاص دادن به شریک زندگی خود پیدا میکنند.
شاید به این دلیل باشد که از نظر تاریخی تلاش برای «صحبت کردن در مورد آن» منجر به درگیری میشود، یا وقتی این کار را میکنید احساس نمیکنید که درک میشوید. دلیلش هرچه باشد، رابطه شما بدون ارتباط دوام نخواهد آورد.
«با عصبانیت به رختخواب نرو.» اگرچه این توصیهی زناشویی ممکن است کلیشهای به نظر برسد، اما حقیقتی در آن نهفته است. تلاش نکردن برای حل مشکلات با شریک زندگیتان، نگرانکننده است زیرا اجازه میدهید مشکل به چیزی بدتر تبدیل شود. هنگام اختلاف، حداقل باید سعی کنید آن را از دیدگاه او ببینید زیرا این نشانهی همدلی و هماهنگی است.
دعوا نکردن یعنی همه چیز عالی است، درست است؟ متأسفانه، این نمیتواند از حقیقت دور باشد. شادترین زوجهای دنیا هنوز هم با هم اختلاف دارند. اختلاف یعنی شما اهمیت میدهید. اگر اصلاً کلافه نمیشوید، میتواند به این معنی باشد که از رابطهتان خارج شدهاید یا فکر نمیکنید که همسرتان ارزش انرژی گذاشتن برای ناراحت شدن را دارد.
به آخرین تعاملات خود با شریک زندگیتان فکر کنید. آیا آنها مثبت بودند یا منفی؟ کلمات، نگرشها و تعاملات منفی میتوانند برای یکپارچگی یک رابطه بسیار مضر باشند. منفیگرایی میتواند به آرامی ازدواج را مسموم کند تا زمانی که از بین برود. جان گاتمن، متخصص روابط، نسبت جادویی ۵:۱ را ابداع کرد که میگوید ازدواجهای سالم به ازای هر تعامل منفی به ۵ (یا بیشتر) تعامل مثبت نیاز دارند. تعامل منفی هر چیزی است که غیردوستداشتنی باشد.
یک نکتهی انتقادی اینجا، یک بوسهی منحرف آنجا، اینها روی هم جمع میشوند و یک فضای کلی ناسالم ایجاد میکنند. مشکل اعمال کوچک منفی این است که میتوانند منجر به چیزی شوند که به عنوان «سوگیری منفی» شناخته میشود. این توانایی به یاد آوردن فقط چیزهای منفی است، با وجود اینکه چیزهای مثبتی هم وجود دارد. خاطرات منفی وزن بیشتری دارند و میتوانند حافظهی ما را مصرف کنند، اساساً اوقات خوش با هم بودن و/یا ویژگیهای خوبی را که قبلاً در شریک زندگی خود میدیدیم پاک میکنند. به همین دلیل است که اجازه دادن به منفیگرایی در رابطهتان بسیار خطرناک است.
آیا دیگر علاقهای به دانستن درباره روزشان یا نظراتشان ندارید؟ به گفته جان گاتمن، متخصص روابط، حفظ دوستی با همسرتان یکی از بهترین کارهایی است که میتوانید برای رابطهتان انجام دهید. دوستی عمیق، پایه و اساس نظریه خانه روابط سالم گاتمن است.
آیا شما یا شریک زندگیتان زمان قابل توجهی را به یک سرگرمی جدید یا یک دوست اختصاص دادهاید؟ این میتواند نشانهی از دست دادن علاقه در رابطه باشد. اگر یکی از طرفین احساس نادیده گرفته شدن یا عدم رضایت کند، ممکن است به چیزی ارزشمندتر و رضایتبخشتر روی آورد. این میتواند راهی برای جبران کمبودهای رابطه باشد.
احترام یکی از ارکان روابط است. برای وجود عشق واقعی، احترام لازم بود. اما اگر متوجه شدید که احترام کمرنگ شده یا به کلی از بین رفته است، این یک علامت خطر است. آیا قبل از اینکه چیزی بگویید یا کاری انجام دهید، احساسات آنها را در نظر میگیرید؟ به این فکر کنید که در حضور دیگران چگونه با همسرتان رفتار میکنید. آیا متوجه میشوید که با او بهتر از زمانی که فقط خودتان دو نفر بودید رفتار میکنید؟ در مقایسه با همسرتان، به نحوه رفتارتان با دیگران فکر کنید. آیا برای دیگران کلمات محبتآمیزی دارید، اما نمیتوانید حرف مثبتی برای گفتن به همسرتان پیدا کنید؟
خیانت لزوماً به معنای پایان زندگی نیست، اما خیانتی به جدیت یک رابطه نامشروع میتواند یک ازدواج را به خاک بسپارد. روابط نامشروع میتواند نشانهای از وجود نقص در رابطه یا وجود مشکلات شخصی حل نشده در فرد باشد. هر کدام که مقصر باشد، باید مستقیماً حل و فصل شود.
شاید ازدواج شما عاری از خیانت باشد، اما احساس نمیکنید که میتوانید به شریک زندگی خود تکیه کنید. آیا آنها وعدههایی میدهند که به آنها عمل نمیکنند؟ گاهی اوقات این مسائل کوچک مانند حاضر شدن در زمان مقرر است. موارد کوچکتری که آنها برای شما حاضر نمیشوند میتواند منجر به عدم اعتماد کلی به شخص مقابل شود.
یک ازدواج رو به زوال میتواند به طور قابل پیشبینی در چهار مرحله رخ دهد.
اول، متوجه میشوید که اوضاع آنطور که به نظر میرسید، نیست. این آگاهی میتواند به از هم پاشیدن رابطه منجر شود. با سرخوردگی، شروع به زیر سوال بردن چیزهایی میکنید که زمانی در مورد آنها احساس امنیت میکردید. شروع به تمرکز بر نقصهای شریک زندگیتان میکنید. حالا رفتارها و عادتهای عجیب و غریب او شما را آزار میدهد. با خود میگویید: «عشق کجا رفت؟» «هیجان و هیجانی که قبلاً در این رابطه احساس میکردم کجاست؟»
در طول این مرحله، همه چیز شروع به بزرگ شدن میکند. پس از اذعان به نارضایتیتان، این نارضایتی تمایل به رشد دارد. ممکن است شروع به رفتار پرخاشگرانه با شریک زندگیتان کنید، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، زیرا او را به خاطر ناراحتی خود سرزنش میکنید.
اوضاع بهتر نمیشود. بنابراین به سراغ چیزهایی میروید که حواس شما را از ناراحتیتان پرت میکند. شما وقت خود را با فعالیتها، کار یا ورزش، جدا از شریک زندگیتان، پر میکنید. این زمانی است که برخی افراد وارد یک رابطه نامشروع میشوند .
این «لحظه کشف حقیقت» میتواند بزرگ یا کوچک باشد. شاید این چیزی باشد که شریک زندگیشان میگوید، یا صرفاً آخرین باری است که میتوانند آن رفتار را تحمل کنند. این آخرین ضربهای است که باعث میشود یکی از طرفین رابطه را ترک کند . برای برخی، این به معنای درخواست طلاق است. اما میتواند به معنای تعهد به طلاق عاطفی نیز باشد.
علاوه بر این، چهار رفتار وجود دارد که به عنوان چهار سوار آخرالزمان شناخته میشوند و میتوانند به معنای مشکل داشتن ازدواج شما باشند.
پاسخ ها