با ستارگان اولین صعود به جام جهانی در نمک آبرود؛ پروین: بزودی درباره آن آقا حرفهای مهمی میزنم!؛ اسطوره پرسپولیس و استقلال در ملاقاتی جالب با یکدیگر درباره اتفاقات جالب مربوط به جام جهانی ۷۸ صحبت کردند.
به گزارش “ورزش”، علی پروین و حسن روشن اسطورههای سرخابی اینبار در شمال ملاقات جالبی با یکدیگر داشتند. پروین که از شرایط این روزهای تهران فراری است بهترین فرصت را برای حضور در ویلای شمال خود به دست آورده تا همچنان به یاد گذشته کری بخواند و خود را در دهه هشتم زندگیاش هم یک والیبالیست قهار بداند. پرینت دیگر هم حسن روشن با آن صراحت لهجه خاصش بود که با شماره هفت سابق سرخها خاطرات مشترک زیادی در جام جهانی آرژانتین به جا گذاشته.
روشن با لباس گرمکن سادهاش و البته پیراهن آبی با لوگوی استقلال و یک دستگاه پاترول قدیمی پا به قلمرو پروین گذاشته و در همان بدو حضور کری را شروع میکند: این دو تا ستاره را که میبینید، ما خیلی خوبیم! فقط پیراهن قدیمی تاج را نداشتم وگرنه هنوز عشق آن را دارم.
آقا حسن این وضعیت و اینجا چه میکنید؟ این سوال ما از اسطوره آبیها بود که میگویند روی دستش مهاجم نیامده: یک ماه و نیم است که اینجا (شمال) هستم. وقتی شنیدم علی آقا پروین اینجاست گفتم یک سری به ایشان بزنم. ما قدیمی ها خیلی احترام سرمان میشود! باورتان میشود یک ماه و نیم است که از خانه در نیامدهام؟ مشغول بازسازی خانه هستیم. البته این ماجرای کرونا هم باعث شد از تهران فرار کنیم. یک مدت هم درد گلو داشتم و احساس کردم کرونا دارم!
پروین با اشاره به هوای جالب شمال میگوید بیخیال فوتبال شوید جان مادرتان. آمدهایم اینجا استراحت کنیم. شما خبرنگاران چرا ولمان نمیکنید؟ (خنده) بیایید بنشینید چای بخوریم و بخندیم. حسن آقا چه خبرا؟
آقای پروین شما شناسنامه و اسطوره این فوتبال هستید و اگر شما حرف نزنید چه کسی بگوید. پروین در واکنش به این موضوع صحبت عجیبی مطرح کرد: بیخیال بابا. کدام شناسنامه؟ اگر من شناسنامه این فوتبال هستم که آن را پاره کنید! گفتم که بیخیال فوتبال!
علی پروین که همیشه عاشق والیبال نشان میدهد شاید با صحبت درباره آن کمی نرم شود و به همین جهت مسیر صحبت را عوض کردیم. علی آقا شما مدعی والیبال هستید، الان در رامسر هم بساط گرم است: جایتان خالی. فردا با چند تا از دوستان میرویم بساط والیبال. حاج حسن آقا (روشن) یک مقدار پایش مشکل دارد و البته شکمش هم! باید درستش کنیم و بعد.
علی آقا این روزها تقریبا مصادف با جام جهانی آرژانتین است، خاطراتش را یادتان هست:کسی که اولین گل را در جام جهانی زد حسن آقا بود. البته نه، ایرج دانایی زد. افتخار بزرگی داشتیم کنار ایشان بازی کردیم و حداقل فکر کنم پنجاه شصت تا بازی کنار هم بازی کردیم. خیلی بازیکن خوبی بود.
پس بازی پرو را هم یادتان هست؟ پروین میگوید: ای بابا آن بازی که چهار گل خوردیم.
حسن روشن وارد صحبت شد و گفت: علی آقا الان که فیلم بازی را میبینم حسرت میخورم و باید هشت گل میزدیم و روز خوب گلرشان بود!
حسن روشن درباره شرایط شمال و ساختمان سازی و برجهای بالا رفته در این روزها میگوید: علی آقا این برج ها را الان میبینید اینجا علم شدهاند؟ آن موقع که بازی میکردیم یک بار جام رمضان بود و رفتیم قطر. حاجیلو را هم با خودم بردم. آنجا رییس تیمش آل مکتوم بود و از همین خاندان آل مکتوم. آنجا یک برج در بیابان میساخت ۳۳ طبقه. بیابان برهوت. گفتیم عقل شان کم است اینجا برج میسازند؟ به شیخ آل مکتوم گفتیم و میدانی چه جوابی داد؟ گفت همین برج را میبینی، چند سال دیگر کاملا در میان برجهای دیگر ناپدید میشود. راست هم میگفت و الان برو قطر و برج ۳۳ طبقه اصلا شوخی است و پیدایش نمیکنی مقابل بقیه آسمان خراشها. حیف ما نیست که ... هیچی بگذریم.
ملاقات و کریخوانی در کنار نقل خاطرات طرفین از سالیان دور ادامه داشت و کاملا محو آن بودیم. جالب اینکه هر دوی آنها هم با احترام خاصی بعد از این همه سال با یکدیگر حرف میزدند.
دیدن علی پروین و حسن روشن باعث جلب توجه افراد نزدیک به آنجا شد تا برای گرفتن عکس یادگاری و امضا به سمت اسطورههای قدیمی هجوم بیاورند.
علی پروین حالا دیگر حالش جا آمده و با اشاره به یکی از اطرافیان از او میخواهد تا چند دست پیراهن برایش بیاورند. او بعد از امضای یادگاری و نوشتن “دوست دار شما پروین” آن را بین بچهها تقسیم میکند.
حسن روشن هم به سمت پاترول خستهاش میرود و یک دست پیراهن استقلال به قول خودش دو ستاره دار فوق العاده می آورد و میگوید آقا ما همین یک دست را داشتیم و کرم ما همین بود. حالا قسمت هر کی که شد.
پروین به سمت روشن رفت و گفت آقاجان باید این پیراهن را کاملا بِکِشی تا بتوانی روی آن امضا بزنی و در همین حین چند فریم عکس از این دو ثبت میشود. اطرافیان او با دیدن این صحنه میگویند علی آقا فرداست که بگویند پروین از روشن در حال امضا و هدیه گرفتن پیراهن استقلال است!
علی پروین کمی جا میخورد و رو به ما میگوید حالا دیدید چرا میگویم با خبرنگاران دل و دماغ مصاحبه را ندارم! همین الان در این چی چی هست (اینستاگرام) و جاهای دیگر پر میکنید. آقا ما خیلی باهم رفیقم و فوتبالیستهای قدیمی اصلا یک چیز دیگر هستند. دقیقا همان چیزی که گفتی. مثل این جدیدیها بپیچون نیستند!
روشن و علی پروین بعد از دقایقی از این جمع که اکنون با گرفتن پیراهن های استقلال و پرسپولیس خوشحال و با انرژیتر هستند جدا میشوند. پروین به روشن قوت قلب میدهد که مشکلی درباره کرونا نیست و نگران نباشد و به فکر بازسازی ویلایش باشد. بعد با اشاره به اینکه باید خیلی زود به سمت نوشهر برود از همه خداحافظی میکند.
پروین چند دقیقهای در پاسخ به سوالات پر تعداد ما صبر میکند و البته به خیلی از آنها برای پاسخگویی علاقهای نشان نمیدهد: امیدوارم خیلی زود این شرایط تمام شود و همه از دیدن فوتبال لذت ببرند. تمام دلخوشی مردم همین استقلال و پرسپولیس است و امیدوارم هر دو موفق باشند و هوادارانشان شاد شوند. این پسر کوچولوی استقلال خیلی خوب است و باید قدر خودش را بیشتر بداند (مهدی قایدی). بازیها میآیند و میروند و من درباره دربی هم نظرم ندارم. الان چرا باید درباره ۵۲ حرف بزنم؟ خدا همایون بهزادی را بیامرزد.
پروین در پایان درباره ماجرای کرونا و بحثهای عدم برگزاری فوتبال گفت: چرا برگزار نشود؟ الان قهوهخانهها هم باز شده و فوتبال چرا نباید انجام شود. در اروپا الان دارند بازی میکنند و بعد در یک زمین یک هکتاری چطور ۲۲ تا بازیکن و ۲ تا داور نتوانند و مشکل پیش بیاید؟ باید انجام شود و دیگر هم حرفی ندارم و به زودی یک صحبت خیلی کلی خواهم داشت درباره فوتبال و خصوصا یک آقا.
پاسخ ها