دنیای ورزش⚽️ فوتبال

دنیای ورزش⚽️ فوتبال

آخرین اخبار دنیای فوتبال، ورزشکارهای محبوب، تیم‌های مشهور، لیگ‌ اروپا، جدول لیگ برتر، نتایج مسابفات فوتبال
توسط ۲۳ نفر دنبال می شود
 ۶ نفر را دنبال می کند

صادقانه ترین متنی که در مورد بدن زنان نوشته شده است را بخوانید

صبح که بیدار می‌شوم، حال موضوعم افتضاح است. به آن آب می‌زنم.بعضی قسمت‌هایش را لیف می‌کشم. با حوله پاکش می‌کنم و به آن پودر و روغن می‌زنم

برترین‌ها: فصلنامه‌ی ادبی میشیگان‌ریویو، به مارگارت آتوود نویسنده‌ی رمان معروف سرگذشت ندیمه، نامه می‌نویسد و از او می‌خواهد برای شماره‌ای که به بدن زن اختصاص داده‌، متنی بنویسد. در نامه‌ی تحریریه، دلیل سفارش متن این بوده که آتوود تاکنون و به کرات درباره‌ی این «موضوع» یعنی «تن زن» نوشته. آتوود اما همین موضوع را دست می‌گیرد و متن خود را با لحن شاعرانه و کنایه‌آمیزی ‌می‌نویسد. او تکه‌ای از خودِ نامه را (که بدن زن به یک «موضوع» تقلیل داده شده بود) جدا می‌کند، اول متن خود می‌گذارد و درباره‌ی همان می‌نویسد. درباره‌ی تمام کلیشه‌های مربوط به تن زن که به عقیده‌ی او حتی دست‌اندرکاران یک مجله را هم گرفتار خود کرده.

صادقانه‌ترین متنی که درباره بدن زنان نوشته شده را بخوانید

که کاملا به موضوع بدن زن اختصاص داده شده است. با توجه به این که شما در گذشته کاملا به این موضوع پرداخته‌اید، این موضوع به صورت گسترده برگرفته از فصلنامه‌ی ادبی میشیگان‌ریویو:

من هم موافقم که این موضوع، موضوع داغی‌ست اما فقط یک موضوع است؟ اطرافت را نگاه کن. انواع اقسامش را ببین.مثلا مال خودم را در نظر بگیر.صبح که بیدار می‌شوم، حال موضوعم افتضاح است. به آن آب می‌زنم.بعضی قسمت‌هایش را لیف می‌کشم. با حوله پاکش می‌کنم و به آن پودر و روغن می‌زنم. به موضوعم سوخت می‌رسانم و راه می‌افتد دنبال کارش.این موضوع موضعی، این موضوع جنجالی، این موضوع گسترده، این موضوع لنگ، این موضوع نزدیک بین، موضوعی که کمر درد دارد، موضوعی که بد رفتار است، موضوعی که بد دهن است، موضوعی که خشم برمی‌انگیزد، موضوعی که رو به پیری می‌رود، موضوعی که جای بحث ندارد و هنوز هجی کردن را درست بلد نیست. موضوعی که پالتوی گشاد، پوتین‌های زمستانی بلند و کهنه پوشیده و با قدم‌های کوتاه و تند، در پیاده رو راه می‌رود و انگار از گوشت و خون باشد، پی شکار است. در پی شکار آواکادو در پی شکار قاضی. دنبال شکار واژه‌های وصفی و همواره گرسنه است.

بدن عادی زنانه با این قسم از آکسسوآر تعریف می‌شود: بند جوراب. گن. دامن فنردار. زیردامنی. پلیسه‌ی پشت دامن. سینه بند. پیش سینه‌ی پیراهن. کمربند پاکدامنی. کفش پاشنه سوزنی. حلقه‌ی دماغ. چادر. دستکش بچه‌گانه. جوراب شلواری توری. شال گیپور رو دوشی. نوار گیسوبند. شکم بند. تور چهره بند و سرآستین سفید رخت عزا. کلیپس. النگو. گردنبندهای رشته‌ای. عینک دسته دار. شال پر. سیاه ساده. تنگ و چسبان. سرهمی کشی با پارچه عورت پوش. بالاپوش مارک گران قیمت. لباس خواب نخی.

صادقانه‌ترین متنی که درباره بدن زنان نوشته شده را بخوانید

بدن زن از پلاستیک شفاف ساخته شده، وقتی آن را به برق می‌زنی، چراغ آن روشن می‌شود. هر دکمه‌ای را بزنی یک جایش روشن می‌شود. در دستگاه گردش خون، چراغ قلب و سرخ رگ‌ها قرمز است و چراغ سیاه رگ‌ها بنفش.چراغ دستگاه تنفس آبی‌ست و غدد لنفاوی، زرد. دستگاه گوارش سبز است. کبد و کلیه‌ها سبزآبی. چراغ رشته‌های عصبی نارنجی‌ست و مغز صورتی. استخوان‌ها هم حتما خودت حدس زده‌ای، سفید است. دستگاه تناسلی دلبخواهست. می‌شود جدایش کرد. گاهی یک جنین میاتوری دارد و گاهی نه. به خواست پدر مادرها باز میگردد. ما که نمیخواهیم کسی را بترسانیم یا بیازاریم.

مرد گفت: من نمی‌گذارم پای اینجور چیزها به خانه‌ام باز شود. با این سر و شکل باعث می‌شود تصویر اشتباهی از زیبایی و هیکل زنانه طبیعی در ذهن دخترکان شکل بگیرد. اگر یک زن واقعی همچین هیکلی داشته باشد، با صورت نقش زمین می‌شود.

زن گفت: حالا که همه دخترکان دیگر دارند، اگر برایش نخریم حس می‌کند از همسالانش جدا افتاده.همین مشکل ساز می‌شود. حسرت به دل می‌ماند و بعدها می‌خواهد خودش را شبیه‌شان کند. نتیجه سرکوب می‌شود عقده. خودت که میدانی.

مرد گفت: قضیه فقط پستان‌های پلاستیکی برجسته‌اش نیست. لباس‌هایش هم هست. لباس‌هایش و آن مرد مسخره عروسکی. اسمش چه بود؟ همان که لباس زیرش را به تنش چسبانده‌اند.

زن گفت: بهتر است تا سن و سالی ندارد قال قضیه کنده شود.

مرد گفت: خلیه خب پس جلو چشم من نیاورد.

مثل تیری که چله کمان رها شده باشد از بالای پله‌ها پرت شد پایین. لخت و عور بود. گیسش بریده و سرش 180 درجه چرخیده بود. چندتا از انگشت‌های پایش کم بود و خطوطی پیچ در پیچ با جوهر بنفش روی تنش خالکوبی شده بود. خورد به آزالی‌های لبه گلدان. لحظه‌ای مثل فرشته‌ای شکسته بال، به خود لرزید و بعد سقوط کرد. مرد گفت: فکر نمی‌کنم عیبی داشته باشد.

صادقانه‌ترین متنی که درباره بدن زنان نوشته شده را بخوانید

بدن زن کاربردهای زیادی دارد. مثلا کوبه در. در باز کن. ساعتی که از شکمش صدای تیک تاک می‌آید. پایه‌ی کلاهک آباژور. فندق شکنی که وقتی دسته‌های برنجی‌اش را فشار دهی مغزت از آن سر میزند بیرون. مشعل دار است. حلقه گل پیروزی را بالا می‌برد. لادن نارنجی پرورش می‌دهد و حلقه‌ای از ستاره‌های نئونی بالای سر می‌برد. ماشین و آبجو و سیگار و کرم اصلاح می‌فروشد. رژیم غذایی و الماس می‌فروشد و تمنا را در شیشه‌های کوچک بلور عرضه می‌کند. این تصویر همان چهر ماهرویی است که یک هزار محصول از بهرش روانه بازار شده‌اند؟ پس چه که هست. اما هوا برت ندارد گلم! چوب سر سگ بزنی از همین لبخندها می‌ریزد. نه که کارش فروختن باشد، خودش هم فروخته می‌شود. پول است که از این کشور به آن کشور سرازیر است. از آسمان می‌ریزد و عملا می‌خزد تو. قطار اسکنا‌س‌های کت و شلواری همه مجذوب آن پاهای بی پشم که هنوز به نوجوانی وارد نشده‌اند.ببین، مگر نمیخواهی قرض دولتی کم شود؟ پس حس وطن پرستی‌ات کجاست؟ آفرین. حالا شد. چه دختر خوبی. این تن مطلق به منابع طبیعی‌ست و خوشبختانه برگشت پذیر هم هست. البته زود هم از کار می‌افتد. قدیم‌ها که اینطور نبود. همه چیز بنجل شده.

یک به علاوه یک می‌شود: یکی دیگر. لذت زنانه که واجب نیست. پیوند جفتگیری میان غازها قوی‌تر است. بحث عشق نیست. از زیست می‌گوییم. همه ما همینطوری از اینجا سردرآوردیم دخترم. کار حلزون‌ها اما کمی فرق می‌کند. آن‌ها هرمافرودیت‌اند و ستایی کار می‌کنند.

در تن هر زن مغز زنانه‌ای تعبیه شده. مفید هم هست. مابقی اجزا را به کار می‌اندازد. اگر به آن سوزن بزنی، نتایج شگفت‌آوری می‌گیری. نغمه‌های مشهور قدیم، فیوزی که می‌پرد، خواب‌های آشفته بگذریم. هریک از این مغزها دو نیمه دارد. رشته‌ای زخیم این دو بخش را به هم متصل کرده. مسیرهای عصبی که از یکی به دیگری کشیده می‌شوند و جرقه‌های الکتریکی عصبی را به پس و پیش میرانند .به تابش نور بر امواج می‌ماند. به گفت و گو زن از کجا می‌فهمد؟ گوش می‌کند. فال گوش می‌ایستد. اما ماجرای مغز مردانه فرق می‌کند. رشته اتصالش نازک است. فضا اینجاست و زمان آنجا. موسیقی و حساب هرکدام در جایگاه دربسته خودش قرار گرفته است. نیمه سمت راست مغز نمی‌داند نیمه سمت چپ چه می‌کند. در عوض خوب بلد است نشانه بگیرد و ماشه را که می چکانی میزند به هدف. هدف چیست؟هدف کیست؟ مگر مهم است؟ فقط زدن هدف مهم است.مغز مرد همین است. عینیت‌گرا. از همین روست که مردها چنین غمگین‌اند. حس می‌کنند از دیگران جدا افتاده‌اند و در آنی می‌پندارند زیر پایشان خالی‌ست. بی یاور و شناور در اعماق خلا.

صادقانه‌ترین متنی که درباره بدن زنان نوشته شده را بخوانید

زن می‌پرسد کدام خلا؟ از چه حرف میزنی؟

مرد میگوید خلا کیهانی و زن می‌گوید: اوه. از پنجره بیرون را نگاه می‌کند و سعی می‌کند درک کند. اما بی فایده است. از خش خش برگ‌ها و هیاهوی سخن‌ها غوغایی به پاست. پس میپرسد: ساندویچ پنیر میخوری؟ یا تکه‌ای کیک و فنجانی چای؟

مرد از نفهمی زن دندان می‌ساید و راهش را می‌کشد و می‌رود. تنهایی‌اش عادی نیست. تنهاییش عظیم است.در ظلمت گم شده. در جمجمه خود گمشده و در پی آن نیمه گمشده است. نیمه‌ای که بتواند او را به کمال برساند. تا این که به جواب می‌رسد. تن زن را گم کرده است.

نگاهش کن که در تاریکی دوردست‌ها میدرخشد. تصویر کمال است. تصویر بلوغ است‌.به گرمک و سیب می‌ماند. به استعاره‌ای در رمان‌های زرد. همچون بادکنک میدرخشد. مثل ظهری مه آلود و ماهی آبگون که در هاله‌ای نورانی سوسو میزند. اسیرش کن در دل یک کدو تنبل، در برجی بلند در اردوگاهی دربسته، در تالاری بزرگ در خانه‌ای و در اتاقی به بندش بکش.بجنب. قلاده‌ای به گردنش ببند. کمی رنجش بده.سروسامانش بده.پای گریختنش را بگیر.

 

دنیای ورزش⚽️ فوتبال
دنیای ورزش⚽️ فوتبال آخرین اخبار دنیای فوتبال، ورزشکارهای محبوب، تیم‌های مشهور، لیگ‌ اروپا، جدول لیگ برتر، نتایج مسابفات فوتبال

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋