بازگشت قلعهنویی به ورزشگاه آزادی؛ بوی خون دور از تخت پادشاهی ژنرال الف؛ رویارویی امیر قلعهنویی با استقلال از جذابیتهای هفته بیست و چهارم لیگ است.
به گزارش ورزش، امیر قلعهنویی یکی از مهمترین چهرههای تاریخ باشگاه استقلال است. هر سه قهرمانی استقلال در لیگ برتر با مربیگری قلعهنویی به دست آمده و این خود بیانگر نقش و جایگاه ویژهی قلعهنویی در این باشگاه است. هر چند پنج سال از آخرین حضور قلعهنویی روی نیمکت استقلال میگذرد اما همچنان تقابل او با باشگاه محبوبش جذابیتها و حواشی خاص خود را دارد.
اگر مدت زمان حضور امیر قلعهنویی در تیم ملی را فاکتور بگیریم او از ابتدای شروع لیگ برتر در سال ۸۰ در سطح اول فوتبال ایران حضور داشته. از سال ۸۱ که با استقلال اهواز سرمربیگری در لیگ برتر را آغاز کرده است او به جز فصل ۸۶-۸۵ که همزمان با مربیگری او در تیم ملی بود، در همه دوره های لیگ برتر به عنوان سرمربی حاضر بوده و به نظر هم نمیرسد که به این زودی از چرخه مربیان لیگ کنار گذاشته شود. این تداوم کاری قلعهنویی از او چهرهای ویژه در فوتبال ایران ساخته است. چهرهای که همزمان با تغییر ادبیات، تفکر و سیاستس در فوتبال، نگاه هواداران فوتبال نیز به او تغییر کرده است.
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ وقتی قلعهنویی در قامت سرمربی تراکتورسازی در ورزشگاه آزادی به مصاف استقلال رفت فکرش را هم نمیکرد که در پایان بازی مجبور شود تا دقایقی در زمین بایستد تا با آرام شدن تماشاگرانی که به او اعتراض میکردند بتواند به رختکن برود. مردی که سالها از سوی سکوهای آبی تشویق شده بود حالا با بردن استقلالی که در کورس قهرمانی بود، تبدیل به یک ضدقهرمان شده بود. به خصوص آنکه او در بازی قبلش مقابل الهلال به بازیکنانش استراحت داده بود تا آماده جدال با استقلالی باشند که همامتیاز با پرسپولیس و استقلال خوزستان در هفته ماقبل پایانی برای قهرمانی میجنگید.
اولین حضور امیر قلعهنویی به عنوان سرمربی استقلال در لیگ برتر. سال ۱۳۸۲ و بازی مقابل پاس و یک تساوی دو-دو. رسیدن به نیمکتی که ده سال برای آن تصاحب آن تلاش کرد. از همان زمانی که مصدوم در خانه رها شده بود و از همان زمانی که وفادارانه پای استقلال ماند و لقب ژنرال را از آبیها گرفت.
در آن روز پرحاشیه امیر با ناامید کردن استقلال از قهرمانی دیگر نتوانست جایگاه سابق خود را در بین استقلالیها بازیابی کند. نه اینکه هواداران استقلال انتظار داشتند که او و تیمش در مقابل آنها کمکاری کند اما آنچه سالها برخی از منتقدان جدی امیر در مورد او، روابط پشت پرده و خودخواهیهایش گفته بودند انگار که تازه برای هواداران استقلال مکشوف شده بود. هر چند آنها یک دلخوری ویژه از امیر به خاطر مشتهای گره کرده اش پس از بردن استقلال با مس کرمان داشتند اما بازگشت مجددش به این تیم و قهرمان کردن استقلال در لیگ سال ۸۸-۸۷ کدورتها را از بین برده بود.
برای مردی که بیست سال در سطح اول فوتبال ایران و به صورت مداوم مربیگری کرده، این تعارضات در رفتار هواداران طبیعی است. به هر حال خود او هم همواره روی یک نوار ثابت رفتاری حرکت نکرده. همانطور که در اصول مربیگری اش تغییراتی رخ داده، در رفتارهای اجتماعیاش هم میتوان تغییرات گاه بسیار عجیب را هم یافت. او که در آغاز دوران مربیگریاش به وضوح تحت تاثیر مربی محبوبش علی پروین قرار داشت یک رابطه استاد-شاگردی و دیکتاتورگونه را با شاگردانش پیاده میکرد.
ایدهآل او داشتن چنان جذبه ای بود که بازیکن از ترسش به چشم او نگاه نکند درست شبیه سلطان چشم تیلهای قرمزها. همچون او فقط نمیخواست که یک مربی باشد بلکه برای خود جایگاهی فراتر از یک مربی قائل بود که میبایست حتی به امور مدیریتی نیز سرک بکشد و برای همین هم همچون پروین دور و برش با آدمهای ناشناس شلوغ بود و اعتقاد عجیبی داشت که برای موفقیت بیشتر از کار فنی، مدیریت حاشیه مهم است. پس خواست که در قامت یک سلطان جدید از نوع سلطان قرمزها در استقلال ظاهر شود.
مشتی به نشانه بردن استقلال و ناصر حجازی با مس کرمان. یک شادی معمولی که هنوز هم بابت آن از آبیها طعنه میشنود. اما مگر میشود استقلال و تیم سابقت را از خودت بیشتر دوست داشت؟! او هیچگاه اداهای برخی را برای احترام گذاشتن به تیم سابق در نیاورد و نخواست که با دلبریهای این چنینی برای خود مسیر بازگشت به نیمکت استقلال را هموار کند.
در کنار آن او در بدو ورودش به استقلال با حذف بازیکنانی که باتجربهتر بودند و احتمال یاغیگری از آنها میرفت آغاز کرد و در پایان اولین فصلش در استقلال نیز با کنار گذاشتن چند بازیکن دیگر که چند باری در مقابلش ایستاده بودند تیمش را یکدست کرد. او با این سبک و اصول توانست با اعتماد مدیریت باشگاه، سه فصل در استقلال بماند و در نهایت نیز این تیم را قهرمان کرد تا تاج سلطانی استقلال را به سر بگذارد.
اینکه چه شد تا قلعهنویی از میان آن همه ستاره نامدار نسل طلایی استقلال در سالهای ۶۸ تا ۷۱، وسوسه سلطان شدن در استقلال به سرش زد و چگونه او تبدیل به مرد اول نیمکت استقلال برای سالهای زیادی شود خود داستانی مجزاست. اما جدا از روحیه جاهطلبی خاص او و همچنین تواناییاش در برقراری ارتباط با مدیران تاثیرگذار که از آن تحت عنوان هوش هیجانی یاد میشود ،شاید مصدومیت سنگین او در سال ۷۱ را بتوان آغازی بر پر رنگ شدن نقش امیر در مناسبات باشگاه استقلال دانست. همان سالی که اغلب ستارههای نامدار استقلال در پی مشکلات عجیب مدیریتی و البته وسوسه شدن با پول باشگاههای تازه تاسیس اما متمول تهرانی از این تیم جدا شدند.
استقلالی که به یکباره خالی از ستاره شده بود و سختترین روزهایش را با حضور در دسته سه میگذراند به دست یک مربی روس ناشناخته افتاد اما در واقع راس این تیم در امور فنی و حتی در مسائل مدیریتی امیری بود که به تازگی لقب ژنرال را به خاطر بازیهای خوبش در میانه میدان از هواداران استقلال گرفته بود. او بود که در سالهای ۷۲ تا ۷۵ نقش اصلی نقل و انتقالات استقلال را بر عهده داشت و از همان زمان تواناییاش در مدیریت را نشان داده بود. استقلال باتجربههای دیگری همچون زرینچه و ورمزیار را هم داشت اما این قلعهنویی بود که به گفتهی همین همبازیانش حتی در آن سالهای بازی به فکر گرفتن پست سرمربیگری استقلال بود. کسی که قبلا در ۲۲ سالگی و در حضور چندین بازیکن باتجربه جسارت بستن بازوبند کاپیتانی شاهین را داشت آنقدر جسارت و جاهطلبی نیز داشت که بخواهد در همان سالهای ۷۴ و ۷۵ به مربیگری استقلال نیز فکر کند.
آخرین جام به عنوان بازیکن با پیراهن استقلال. جام حذفی سال ۷۵. همان روزهایی که امیر کمکم خود را برای آویختن کفشها آماده میکرد اما خوب میدانست که تازه کار او با استقلال آغاز شده!
همین هم شد که پس از اخرین بازیاش با پیراهن استقلال مقابل پیام مشهد در سال ۷۶ همچنان در ساختار استقلال ماند در حالی که همدورهای او صادق ورمزیار در همان سال از استقلال رفت و دیگر به جز یک مقطع به عنوان دستیار حجازی راهی به این باشگاه نیافت. او برای رسیدن از نقطهای که تنها و مصدوم و بدون حقوق و مواجب در خانهاش در نازی آباد رها شده بود تا جایی که تبدیل شود به گرانترین مربی ایرانی که دستمزدش از ستارههای ملیپوش تیمش هم بیشتر باشد، مسیری را پیمود که در آن علاوه بر شناخت کافی از فضای فوتبال ، از جنم مدیریتی و فنیاش نیز کمک گرفت.
سالها او با یک فرمول مشخص در بستن تیم و چیدن تاکتیک و سبک بازی و همچنین نوع برخورد با بازیکنانش در فوتبال ایران نتیجه گرفت اما دو فصل آخر حضورش در استقلال و درگیریهایی که با برخی ستارههای تیمش پیدا کرد باعث شد تا متوجه لزوم تغییر در سبک کاریاش شود. حالا مردی که به خاطر ادبیاتش در مصاحبهها مورد نقد قرار میگرفت وسعی میکرد وزینتر صحبت کند .
مردی که از سوی منتقدانش به داشتن ارتباطات پشت پرده و نزدیکیاش به اصحاب قدرت متهم میشد در صفحه شخصی خود در اینستاگرام بعضا در مصاحبههایش حرفهایی در مورد شرایط اجتماعی میزد که نظیرش از دهان ناصر حجازی و علی کریمی که به صراحت لهجه و معترض بودن معروف بودند خارج نشده بود که روزگار، روزگار سلطان شدن نیست و روزگار آدابی دیگر میطلبد و منش دیگر.این تفاوت را میشد حتی در انتخابات اخیر دید که قلعهنویی و پروین چه تفاوتی را از خود به نمایش گذاشتند.
رابطه فرهاد و امیر حتی با وجود آنکه در دورهای مصلحتی با هم کنار آمدند خوب نشد. وقتی در پایان بازی استقلال و تراکتورسازی در هفته ماقبل آخر لیگ پانزدهم فرهاد از سکوها پایین آمد و بدون توجه به امیر از کنار او عبور کرد مشخص شد که حتی همکاری آنها در استقلال نیز به روابط سردشان خاتمه نداده. امیر در آخرین دوره حضورش در استقلال به خوبی فهمید که ستارههای همچون مجیدی نکونام آندو و رحمتی از جنس ستاره های دهه هشتادی نیستند که در مقابلش تسلیم محض بودند
او همچنان میخواهد اول باشد. همچنان تشنه یک قهرمانی در لیگ برتر است. همچنان چشم به مربیگری در تیم ملی دارد. هنوز هم مربی تیمهای متمول میشود و هنوز هم در ابتدای هر فصل تیمش را گران و به امید قهرمانی میبندد. پس از آن شکست مقابل تراکتور و سپس در دربی هفته آخر لیگ چهاردهم که آخرین حضور او روی نیمکت استقلال بود چند باری نامش برای مربیگری در استقلال مطرح شده اما او ترجیح داده در تیمهای دیگر بدنبال ماجراجویی باشد .
تیمهای قلعهنویی همچون همیشه با سبک مورد علاقه این مربی بازی میکنند و او همچنان وفادار به المانهای تاکتیکی مورد علاقهاش است. تعادلی بین بازیکنان فیزیکی و تکنیکی، استفاده از مدافعان کناری سرعتی و رونده که بار اصلی موقعیتسازی به دوش آنهاست و حضور یک مهاجم فیزیکی در خط حمله برای ساختن توپهای دوم. او البته برای موفقیت همیشه چشم به نقش آفرینی بازیکنان نیز دارد،چیزی که در گل گهر هم رخ داده و حالا یک تیم گردنکلفت و پرستاره در سیرجان ظهور کرده که میتواند یقه هر تیمی را بگیرد،بخصوص استقلال و پرسپولیس در دو بازی پشت سر هم در آزادی که برای قلعهنویی موفقیت در آن در حد تیم ملی ارزش دارد.
لیگ برتر بدون مردی که بیست سال حضور مداوم را روی نیمکت تیمهای مختلف تجربه کرده چیزی کم دارد. با این همه بیست سال تداوم در لیگی که مدعی کم ندارد افتخار ویژهای برای امیر قلعهنویی است. مردی که بار دیگر جمعه به ورزشگاهی میآید که دوست دارد نیمی از لیگ را روی نیمکت آن بنشیند و مقابل تیمی قرار میگیرد که شاید میتوانست بیست سال در آن پادشاهی کند اما دیگر دهه شصت نبود و او هم سودای دیگری داشت.
او حالا گاها روی یک صندلی پلاستیکی تیمش را هدایت میکند.مثلا در بازی دوستانه همین هفته مقابل پیکان یا بازی فصل گذشته مقابل استقلال که البته جسمش یاری نمیکرد آن مربی پرجذبه لب خط باشد. اما یک سال گذشته و این جمعه برای او در تقویم کاریاش بوی خون میدهد!
حجت شفیعی
پاسخ ها