مغزم نمیکشید و گفتم خداحافظ فوتبال؛ کفشگری:عکسدایی را نشاندادم و گفتند سرت بهباد رفت!؛ هافبک مازنی اسبق پرسپولیس در اقدامی عجیب از دنیای فوتبال خداحافظی کرد و در توضیح آن میگوید:" مغزم دیگر نمیکشید و رفتم!"
به گزارش ورزش، مهرداد کفشگری، هافبک دفاعی سابق پرسپولیس که در دوره برانکو ایوانکوویچ از این تیم کنار رفت در گفتگو با آنتن به دلیل خداحافظی زودهنگام خود اشاره میکند و حرفهای عجیبی را هم مطرح میکند.
وی در ابتدای صحبتهایش درباره خداحافظی در 33 سالگی میگوید: معادلات فوتبال خیلی پیچیده است و قابل پیش بینی نیست. بعضی وقتها شرایطی پیش میآید که شرایط بدنی شما دیگر اجازه این را نمیدهد که ادامه دهید و یک وقتهایی هم از لحاظ مغزی و ذهنی کشش این را ندارید که ادامه دهید و من هم چنین مشکلی داشتم که مغزم دیگر نمیکشید ادامه دهم، خصوصاً در سالهای اخیر خیلی اذیت شدم و بهتر بگویم که من را اذیت کردند. متاسفانه در فوتبال ایران هیچ چیز سر جای خودش نیست. از طرفی هم باید اعتراف کنم خودم اشتباهاتی داشتم که نتیجهاش این شد که در 34 سالگی فوتبالم را کنار بگذارم و در حال حاضر هم در تلاش هستم که وارد عرصه مربیگری شوم و در این عرصه در فوتبال حضور داشته باشم.
کفشگری که رابطه صمیمانهای با علی دایی داشت، درباره اقدام جالبش برای قرار دادن تصویر اسطوره فوتبال ایران بعد از کنار گذاشتن وی از سایپا گفت: کسانی که از قبل از تصمیم من اطلاع داشتند قصد داشتند مرا از این کار منع کنند. رابطه من با آقای دایی اما خیلی بیشتر از این ارزش دارد. خیلیها گفتند که با این کارت فوتبالت تمام میشود و حتی برخی میگفتند سرت را به باد میدهی. جای ایشان در فوتبال ایران واقعا خالی است.
هافبک اسبق پرسپولیس درباره جدایی از این تیم نیز میگوید: من خیلی راحت پیراهن پرسپولیس را از دست دادم و چند دلیل داشت. اینکه رقم قرارداد من بالا بود ولی سال آخر به چند دلیل از جمله مصدومیت و ضربه روحی که از فوت هادی خورده بودم نتوانستم زیاد بازی کنم. در فهرست برانکو قرار داشتم برای تمدید ولی طاهری و ترکاشوند برخلاف نظر برانکو دوست نداشتند من بمانم و مانعم شدند. وقتی فهمیدم در پرسپولیس جایی نداشتم منتظر بودم آقای دایی تیم بگیرد تا با ایشان همکاری کنم که در آن فصل تیم نگرفت و من هم چند پیشنهاد داشتم که قبول نمیکردم و در نهایت به پدیده رفتم که یکی از بدترین تصمیمات زندگیام بود. ابتدا بهانه طاهری و ترکاشوند کم کردن رقم دریافتیام بود که مشکلی نداشتم ولی بعد فهمیدم با وجود اینکه برانکو من را میخواست، پرونده من و رضا نورمحمدی و چند نفر دیگر بسته شده بود. من پیراهن پرسپولیس را راحت از دست دادم. اگر عملکرد خوبی نداشتم مشکلی نبود ولی فکر میکنم به جز سال سوم به خاطر مصدومیت و فوت هادی نتوانستم عملکرد خوبی داشته باشم. مشکلات من از بازی با سپاهان شروع شد. در آن بازی محسن بنگر و چند بازیکن با تجربه تیم نبودند و از لحاظ سابقه من و امید عالیشاه بیشترین سابقه را داشتیم. برانکو شب قبل از بازی به من گفت دوست دارم کاپیتان تیم باشی و برای من هم افتخار بزرگی بود ولی مشکلاتی در ادامه رخ داد و از داخل تیم مشکلاتی ایجاد کردند و برایشان سخت بود من بعد از 2-3 فصل حضور در تیم بازوبند را ببندم. من به خاطر یک اشتباه جوری من را تحت فشار گذاشتند که 4 روز مجبور شدم خودم را در خانه حبس کنم و همه این موارد از درون تیم بود.
کفشگری که رابطه صمیمانهای با هادی نوروزی داشت درباره حواشی بعد از فوت کاپیتان سرخها میگوید: بازوبند کاپیتانی فشار زیادی روی او آورده بود. ما یک بازی مقابل سایپا باختیم و هفته بعد با ملوان در انزلی بازی داشتیم. به هادی خیلی توهین کرده بودند و من در هتل او را دیدم خیلی ناراحت و برافروخته بود و به من گفت که خیلی تحت فشار است و از این بابت خیلی اذیت میشود. این ماجرا یک هفته - 10 روز قبل از فوتش بود و فکر میکنم بی تاثیر نبود در آن اتفاق. بعد از آن بود که من تا یک ماه و نیم سر تمرین نرفتم و اصلاً روحیه نداشتم. برانکو به من زنگ میزد و میگفت بیا و من میگفتم نمیتوانم. برانکو مربی خوبی است ولی وقتی با یکی لج کند دیگر درست نمیشود و فکر میکنم از آن به بعد با من لج کرده بود. این شایعات در مورد هادی درست نبود. به هر حال پزشکی قانونی او را به طور کامل مورد بررسی قرار داد و کالبد شکافی شد و نظریه پزشکی قانونی وجود داشت. هادی در طول زندگی با توجه به اینکه خیلی به او نزدیک بودم میدانم اهل هیچ چیز نبود و نمیشود گفت خدای نکرده فوتش داستانی داشته است و تنها عیب او این بود که همه چیز را در خودش میریخت و این موضوع فکر میکنم کار دستش داد.
هافبک سابق پرسپولیس در ادامه انتقاداتش از مدیرعامل این باشگاه میگوید: بعد از دربی 4-2 هدایتی 500 سکه داده بودند که بین بچهها تقسیم کنند. شما حساب کن بازیکنان و کادرفنی و تدارکات و عوامل تیم 500 سکه بینشان تقسیم کنید نفری چند سکه میشود؟ حدود 15 تا. اصلا بگوییم 5 تا. چرا به هر بازیکن یک سکه دادند؟ به عکاس و تدارکات یک نیم سکه دادند. بقیه سکه ها کجا رفت؟ اینکه میگویند بقیه سکه ها را خرج بدهیها کردند بعید میدانم درست باشد چرا که اصلا طاهری تفکرات ورزشی نداشت و یادم است من و حمید علی عسگر به دفتر باشگاه رفتیم برای مذاکره و گفتیم این مقدار میخواهیم گفتند چه خبر است، یک کارمند ماهی 3 میلیون تومان میگیرد و چرا این همه پول میخواهید. او تفکراتش این چنین بود و نمیدانست عمر یک مفید یک ورزشکار 10 سال است و بر این اساس میخواست قرارداد ببندد. چنین شخصی با چنین تفکراتی نمیرود سکهها را برای بدهی هزینه کند. اگر اینطور بود این همه بدهی از کجا آمده است؟ از 500 سکه نهایتا 100 سکه را تقسیم کردند و بقیه اش مشخص نیست چه شد.
کفشگری در پایان درباره خداحافظی از فوتبال در نساجی میگوید: اتفاقاتی در نساجی برایم رخ داد که دیگر تصمیم قطعی گرفتم از فوتبال خداحافظی کنم و ادامه ندهم که یک استوری گذاشتم و خداحافظی خودم را اعلام کردم و دیگر هم بر نگشتم. خیلی نمیتوانم باز کنم در نساجی چه اتفاقاتی برایم رخ داد ولی هر چه بود تصمیم من را برای خداحافظی جدی و عملی کرد.
پاسخ ها