مربیان خارجی در آزمون معرفت یا حرفهای گری؛ ما بلد نیستیم ؛لطف کنید غرامت نخواهید!؛ در این اوضاع مالی، سرخابیها باید ۳۵ میلیارد برای استراماچونی و ۱۵ میلیارد برای کالدرون کنار بگذارند.
به گزارش ورزش، در بحبوحهی بازیهای تیم ملی خبر بدهکاری و غرامتی که دو باشگاه مطرح پایتخت که باید به مربیان سابق خود پرداخت کنند، بار دیگر پرده از آشفتگی وضعیت مدیریتی فوتبال در ایران برداشت.
دیگر پرداخت غرامت به مربیان و بازیکنان خارجی آن هم در ارقام درشت یک رویه در فوتبال ایران است. معلوم نیست چرا از این همه تجربه تلخ و شکستهایی که در دادگاههای فوتبالی نصیب فوتبال ایران میشود چرا باز هم هر بار خبری جدید از بدهکاریهای جدید رونمایی میشود و باز هم در آرزوی این میمانیم که یک بار هم که شده، مجبور به دادن پول مفت و بی حساب و کتاب به خارجیها نشویم. انکار که آنها نیز سوراخ دعا را پیدا کردهاند و با نیت قبلی و به قصد یک سفر توریستی به ایران میآیند و پس از مدتی کم با خیال راحت از اینکه مهماننوازی ایرانیها برای آنها جیبی پر پول و بدون زحمت به بار آورده، میروند و پشت سر خود را هم نگاه نمیکنند.
هنوز هم جامعه فوتبالی نفهمیده که اصلا در موضوع رفتن ویلموتس چه اتفاقی افتاد. خود او رفت یا بیرونش کردند. اگر خودش رفته پس چرا غرامت گرفته و اگر ما بیرونش کردیم چرا قراردادی بستهایم که حتی نتوانیم بابت نتایج ضعیف مربیمان را توبیخ کنیم. یا اصلا کسی فهمید که استراماچونی که ظاهرا خود با پای خود از ایران رفت چرا مدعی دریافت غرامت است؟ مگر استقلال او را اخراج کرد؟ اینکه چرا او را به تهران برنگرداندیم وقتی قرار بر پرداخت پول کامل او بوده. یا کالدرونی که تیمش را قهرمان نیمفصل کرده بود چرا رفت؟ اگر با پای خودش رفته پس چرا غرامت میخواهد و اگر نه چه دلیلی داشته مربی موفق را اخراج کنیم؟ اصلا در قرارداد این بازیکن گینهای تراکتور که فقط با این تیم تمرین کرده چه بندهایی گنجانده شده که او غرامت به چنین سنگینی میخواهد؟
اگر بخواهیم لیستی از خارجیهایی که به ایران آمدهاند و با شکایت در دادگاههای فوتبالی از فدراسیون و باشگاهها طلبکار شدهاند به لیست بلندبالایی میرسیم که در رأس آنها ویلموتس قرار میگیرد و اخیرا سرمربیان سابق پرسپولیس و بازیکن تراکتورسازی. جالب اینجاست که همه این طلبکاران و مدعیان گرفتن غرامت، با پای خود ایران را ترک کردهاند و اول آنها بودهاند که به بهانه ای سودای رفتن کردهاند. نه ویلموتس، نه استراماچونی و نه کالدرون در ظاهر از تیمهای خود اخراج نشدهاند و خود به بهانهای سودای رفتن کردهاند. شاید هم به نوعی آنها را به سمت درهای خروج سوق داده باشند اما این هم در بهترین حالت و با کنار گذاشتن نگاه بدبینانه، بیتجربگی و ناشیگری مدیران ایرانی را میرساند که نتوانستند خواسته خود را در بیرون راندن این مربیان به گونهای پیش ببرند که بعدا مجبور به دادن غرامت نشوند.
سادهترین دلیلی که با آن این مدعیان و طلبکاران توانستهاند دادگاه را متقاعد به صدور حکم به نفع آنها کند، عقب افتادن دستمزدشان در زمان حضورشان در ایران بوده است.خودداری فدراسیون و یا باشگاهها از پرداخت به موقع دستمزدها شاید دلیل اصلی ترک کردن ایران از سوی آنها بوده آن با اطمینان کامل از این بوده که دستمزدشان را کامل میگیرند. پس در اینجا این سوال بوجود میآید که چرا در هنگام بستن قرارداد به این موارد توجه نشده و اینکه اصلا وقتی منابع مالی برای دادن دستمزد یک مربی یا بازیکن خارجی وجود ندارد چرا مدیران تن به بستن این نوع قراردادها میدهند.
اما بدهکار کردن فوتبال ایران به خارجیها آن هم به خاطر خدماتی که ندادهاند را باید یک جا متوقف کرد. باید یک بار مدیرانی که چنین فجایعی بر سرمان آوار کرده اند را بازخواست کرد تا دیگر هوس بستن قرارداد یک شبه و کارشناسی نشده به سرشان نزند. نباشد که بازیکن خارجی درجه چندم بیاید در تیمهای بزرگ چند بار پایش به توپ بخورد و با چندصد هزار دلار به کشورش برگردد و هیچ کس هم نگوید چرا به این همه بازیکن بنجل این همه پول دادهایم. باور کنید باید در صدر مطالباتمان از این فوتبال باید روشن شدن ابعاد این قراردادها و چرایی رفتن مربی و بازیکن با پای خود از ایران و گرفتن غرامت باشد.
اگر یک بار واکاوی کنیم که چرا این قدر خوار و ذلیل قرارداد میبندیم یا اینکه چرا وقتی پول نداریم قرارداد سنگین امضا میکنیم قطعا به دلایل اصلیتر سوءمدیریتها در فوتبال هم خواهیم رسید.
شاید بتوان بخشی از این ایراد را متوجه جامعه هواداری در فوتبال هم کرد. اینکه فشار آنها به مدیران و قضاوت کردن عملکرد مدیران تنها با بمبهای فصل نقل و انتقالات باعث شده تا مدیران برای جلب رضایت آنها تن به هر قراردادی با هر شرایطی بدهند. در این شرایط فوتبال ایران به شدت نیازمند مدیرانی است که جلوتر از عامه هواداران و بلندتر و جامعتر از آنها به مسائل نگاه کند. مدیرانی که بتوانند همچون نخبگان ترسیمگر دیدگاهها و معیارها و افقهای جدید در تعریف موفقیت در فوتبال باشند. مدیرانی که تابع اصول مدیریتی نوین باشند نه اینکه اصول را فدای اهداف پوپولیستی کنند. البته اگر بتوانیم این مدیران و نخبگان را جذب ورزش و فوتبال کنیم و به آنها زمان دهیم. که این همه خود رویایی است!
حالا که پروندههای ویلموتس و کالدرون و استراماچونی را میبینیم و رقمهای دلاریاش را در نرخ تبدیلش به ریال ضرب میکنیم و دود از سرمان بلند میشود باید یادی کنیم از مربیانی چون کیروش، برانکو، دنیزلی و ... که سالها در این فوتبال ماندند و با اینکه آنها هم توان پیچاندن و رفتن و پول گرفتن بی زحمت را داشتند باز ماندند و کارشان را کردند. غر زدند اما نارو نه. وگرنه با این مدیران فوتبالی آنها هم میتوانستند کلاهی گشاد بر سر این فوتبال بگذارند. کلاهی که البته با آنچه مدیران ما انجام داده و میدهند، خودمان بر سر خودمان گذاشتهایم!
حجت شفیعی
پاسخ ها