سفر پر فراز و نشیب دروازهبان چلسی؛ مندی: هر گز وا نده، هرگز تسلیم نشو؛ ادوارد مندی، مرد شماره یک چلسی، در آستانه کسب افتخار در چمپیونزلیگ، درباره سفر پر فراز و نشیبی که تا به اینجا طی کرده، صحبت کرده است.
به گزارش ورزش، ادوارد مندی، دروازه بان چلسی، راه سختی را از فقر و گمنامی تا قله های فوتبال اروپا پشت سر گذاشته است.
صدای مندی هنوز هم هنگام صحبت درباره بدترین دورانی که در زندگی اش از سر گذرانده، کمی می لرزد. در تابستان 2014 و وقتی که باشگاه او در دسته چهارم فرانسه، در روزهای پایانی پنجره نقل و انتقالات، به همکاری خود با مندی پایان داد، او به مدیر برنامه هایش پیام داد تا بداند آیا هیچ باشگاه دیگری هست که او را بخواهد؟ مدیر برنامه های مندی پاسخ او را نداد.
او خانه کوچک والدینش در حومه لو هاور در کوکاریوویل، انتهای خط متروی شهر را به یاد می آورد که مجبور شده بود به همراه همسر باردارش به آن نقل مکان کند، چون از عهده پرداخت کرایه خانه بر نمی آمد و هر چه که داشت را خرج تمرین در باشگاه های محلی می کرد تا شاید بتواند حرفه اش را نجات دهد.
در آن سال مندی که به تازگی 23 ساله شده بود باشگاهی نداشت، بیکار شده بود و حقوق بیکاری دریافت می کرد و در این فکر بود که چگونه باید مخارج خانواده اش را تامین کند. در همین زمان بود که یکی از دوستان مندی که از وضعیت او با خبر بود، به او پیشنهاد داد تا مدیر فروشگاه لباسش بشود. مندی با نگاهی به گذشته اکنون می گوید که بسیار به کنار گذاشتن فوتبال و کار در بوتیک لباس نزدیک بوده است.
مندی که اکنون دروازه بان شماره یک چلسی است و پنجشنبه شب باید در مهمترین دیدار باشگاهی اروپا در فینال چمپیونزلیگ از دروازه آبی ها برابر منچسترسیتی محافظت کند، در اینجا به دوربین خیره می شود و جمله ای به فرانسه بر زبان می آورد که برای او درسی از زندگی است و امیدوار است بتواند این حکمت را به پسرش نیز بیاموزد:" 'Jamais lacher' هرگز وا نده، هرگز تسلیم نشو."
در پایان فصل 14-2013 مندی سه فصل بود که در تیم آ اس شربورگ بازی می کرد، تیمی در دسته چهارم فرانسه. مندی در این تیم اغلب دروازه بان ذخیره بود و فرصت بازی پیدا نمی کرد. در پایان فصل نیز باشگاه عذرش را خواست.
مندی درباره گذشته ای که سر گذرانده گفت: "بدترین لحظه برای من، پایین ترین جایی که در زندگی رسیدم وقتی بود که در آن تابستان پنجره نقل و انتقالاتی بسته شد. شربورگ عذر من را خواسته بود و من مدام تلاش می کردم تا با مدیر برنامه هایم تماس بگیرم، برایش پیام صوتی می گذاشتم و تکست می فرستادم و او اصلا جواب نمی داد. من هر روز تا آخرین روز از پنجره نقل و انتقالات کارم این بود.
او حتی آنقدر جرئت نداشت که با من مستقیما صحبت کند. وقتی بالاخره جواب من را داد، فقط یک اس ام اس فرستاد که ببخشید آخرین روز پنجره نقل و انتقالات است و من نمی توانم برای تو باشگاهی پیدا کنم، پس تو قادر نخواهی بود که با کسی قرارداد ببندی. پس به نظرم برو دنبال یک شغل بگرد و تنهایی به تمریناتت ادامه بده."
مندی پریشان شده بود اما رویایش را رها نکرد. او با برادرش در زمینی تمرین می کرد، به آکادمی جوانان لو هاور بازگشت، جایی که از کودکی آموزش دیده بود و در آنجا مشغول به کار شد. سالن بدنسازی را یک لحظه رها نکرد. وقتی هم که در سالن ورزشی نبود ، به استادیوم محلی می رفت و در آنجا تمرین می کرد.
او تصمیم خود را گرفته بود که بیش از هر بازیکن دیگری تلاش کند. اگر بخواهید مسیر شغلی که مندی طی کرده است را کنید، باید گفت که در پایان فصل 15-2014 که مندی به تنهایی در لو هاور زحمت می کشید، کوین دی بروین، که روز شنبه مقابل مندی در فینال چمپیونزلیگ صف آرایی می کند و و با او همسن است، از ولفسبورگ با مبلغ 66 میلیون یورو به سیتی پیوست. مندی فصل 15-2014 را اما بدون باشگاه و بدون آینده گذراند.
مندی که اکنون 29 ساله است افزود: "چیزی که من را نجات داد این بود که من در آن زمان از نظر زندگی خانوادگی شانس آورده بودم. من توانستم در لو هاور با خانواده ام زندگی کنم و این به آن معنا بود که لازم نبود همه پولی را که از بیمه بیکاری می گرفتم خرج کنم. همسرم اولین فرزندمان را باردار بود و واقعا سخت بود که فکر کنی نخواهی توانست خانواده ات را تامین کنی.
می دانستم که باید راه حلی پیدا کنم و راه حل این بود که آیا باشگاهی را پیدا می کنم که بتوانم به صورت حرفه ای در آن بازی کنم یا مثل بقیه بیرون می آیم تا کار کنم و از این طریق نیازهای زندگی ام را تأمین کنم؟ بنابراین آن دوره سخت بود زیرا من بین آن دو تصمیم گیر افتاده بودم. یکی کاری بود که شاید مجبور به انجام آن بودم و دیگری کاری که می خواستم انجام دهم.
به جایی رسیدم که متقاضی شغل های دیگر شده بودم. من در گذشته بسیار سخت مطالعه کرده بودم و همیشه در تجارت و بازرگانی بسیار خوب بودم. من یک دوست خوب داشتم که یک فروشگاه لباس مردانه داشت. او معتقد بود که من به درد کار او می خورم. آنها به من فرصت دادند تا مغازه را برای آنها اداره کنم.
او می دانست که هدف من پیوستن به یک باشگاه فوتبال است اما واقعاً نزدیک بود که پیشنهاد او را بپذیرم. هشت روز پس از آنکه دوستم این ایده را در مورد مدیریت فروشگاه مطرح کرد، از مارسی با من تماس گرفتند و به من فرصت رفتن به آنجا را دادند تا یکی از دروازه بان های ذخیره باشگاه باشم. این زمانی بود که همه چیز تغییر کرد."
پاسخ ها