آشنایی با برنامههای انتخاباتی کیومرث هاشمی؛ فوتسال ایران باید روی سکوی المپیک برود؛ رئیس سابق سازمان ملی المپیک و البته از مدیران اسبق سازمان تربیت بدنی که سابقه طولانی در مدیریتی ورزش دارد، اینبار میخواهد در پر سر و صداترین رشته ورزشی ایران کار مدیریت را دنبال کند و به نوعی در سختترین چالش زندگیاش شرکت کند.
به گزارش ورزش یکی از چهرههایی که شب گذشته صحبتهای او در مناظره با کاندیداهای فدراسیون فوتبال پخش شد، کیومرث هاشمی بود که در 6 محور برنامههای خود برای مدیریت فدراسیون فوتبال را بیان کرد و با همان آرامش همیشگیاش، از اهداف و آرمانهای خود برای مدیریت فوتبال ایران در چهار سال آینده گفت.
مشروح صحبتهای کیومرث هاشمی در برنامه مناظرهای فوتبال برتر با شهابالدین عزیزی خادم و مصطفی آجورلو را در ادامه میخوانید:
محور اول: اقتصاد فوتبال
بیش از هر چیز این روزها به نظامبخشی و توازن نیازمندیم
من اعتقاد دارم که فوتبال ایران امروز بیش از هر چیز نیازمند نظامبخشی است تا بتواند بین درآمدهای فوتبالی خودش که کم نیست و هزینههایش توازن برقرار کند؛ متاسفانه به دلایل مختلف که یک نمونه آن را مثال میزنم، این توازن وجود ندارد. شما ببینید در ارتباطات با خسارتهای ناشی از قراردادهایی که در باشگاهها و حتی قرارداد ویلموتس، هر چیزی که در قالب قرارداد (بازیکن یا مربی) باشد، خسارتهای زیادی فوتبال ما دیده است. یعنی بخش زیادی از پولهای ما که حاصل درآمد فدراسیون است باید هزینه جاهایی شود که به عقیده من خوب مدیریت نشده و نتوانستیم از آن ظرفیت استفاده کنیم و خوب مدیریت نشده است.
پولهای زیادی در پروندههای شکایت شده به فیفا از کفمان رفت
من اعتقاد دارم که نظامبخشی باید در یک فرصت زمانی کوتاه انجام شود؛ نظامبخشی به معنای ایجاد یک سیستم یکپارچه، شفاف و کارآمد اقتصادی است که یکی از فوریترین کارهای ما به شمار میرود که باید انجام شود. مردم این مسئله را در قرارداد ویلموتس یا دیگر قراردادها که در باشگاههای استقلال و پرسپولیس یا دیگر باشگاهها که به فیفا رفتند و ما محکوم شدیم و پولهای زیادی از کف فوتبالمان رفت، احساس کردند؛ این موضوع بحثهای مدیریتی دارد و آن را باید در دستور کار قرار دهیم.
مثلا قانونی تصویب شده، در عمل مثل نوزادی که مرده از شکم مادر به دنیا میآید!
فوتبال دنیا مسیر توسعه حرفهای خودش را طی کرده و ما قرار نیست راه جدیدی را درباره مسائل اقتصادی اختراع کنیم؛ حالا من بگویم که راه درآمدزایی فوتبال کاملا مشخص است، 50 تا 60 درصد از پخش تلویزیونی و مابقی آن با فروش کالاهای ورزشی، اسپانسرینگ و موارد دیگر. به صورت کلی بخواهیم بگویم، باید برخی از این مشکلات در بستر قانون حل شود که به طور مثال میتوان به قانون 70-30 که به تازگی تصویب شده، اشاره کرد؛ این قانون مثل نوزادی است که به دنیا میآید اما مرده از شکم مادرش خارج میشود! در یک فضای تعاملی درباره حق پخش تلویزیونی بایستی با صدا و سیما کار کنیم.
باید روی برندینگ و ارزشگذاری آن برای باشگاهها دقت بیشتری کنیم
امروزه فالوئرهای چهرههای شاخص به عنوان یکی از عملکردهای باشگاهها شناخته میشود، یعنی ظرفیتهای خوبی در زمینه درآمدزایی داریم؛ بحث ارزشگذاری برند باشگاهها که ما باید روی آن دقت بیشتری داشته باشیم که میتواند به بحث باشگاهها کمک کند و اعتقاد دارم تحول در حوزه اقتصادی نیازمند چهار یا پنج مورد است که الان میگویم.
برخی از بدنه نحیف فوتبال کشور به نفع خودشان سود بردهاند
اولین موضوع، بحث رویههای شفاف است که من معتقدم با رویههای شفاف، بنگاههای اقتصادی ترغیب به سرمایهگذاری میشوند اما در فوتبال ما این اتفاق عملا نیفتاده است؛ پول خوبی آمده اما کسانی از سود بردهاند به جز فوتبال و از بدنه نحیف فوتبال کشور به نفع خودشان استفاده کردهاند. این رویهها باید شفاف باشد. منابع انسانی متخصص و بهروز که ظرفیت بسیاری خوبی است که باید از این منابع استفاده کنیم، انسانهایی که در این زمینه کار بازاریابی بلدند و ایرادی ندارد از تجربه سایر کشورها در این حوزه بهره ببریم.
وظیفه فدراسیون فوتبال است تا ارکان مهم حاکمیت ارتباط سازنده برقرار کند
منابع درآمدی فدراسیون و باشگاهها مشخص است از چه کانالی وارد میشود، بنابراین باید از نیروهای کاربلد استفاده کرد؛ حمایتهای قانونی و حقوقی که موضوع بسیار حائز اهمیتی است، به ویژه بستر قانونی را باشگاه برای خود باید فراهم کند چرا که اگر این بستر وجود نداشته باشد، شاید در یک دوره کوتاهمدت بتوانیم موفقیتی کسب کنیم اما درازمدت موفقیتآمیز نخواهد بود. این وظیفه فدراسیون فوتبال است که با حاکمیت، دولت، مجلس، صداوسیما و دیگر نقاطی که نقش و اثری دارند، کار کرده و کمک کنند.
بیثباتی را در میان مدیران ورزشی کشور شاهد هستیم
برنامه بلندمدت هم یکی دیگر موضوعات تحولآفرین است، ما الان متاسفانه برنامه بلندمدت نداریم چرا که بیثباتی مدیریتی را در باشگاهها و مجموعه ورزش کشور داریم؛ وقتی جنابعالی مشغول برنامهریزی برای مدیریت باشگاه هستید و در کمتر از یکسال تعویض میشوید، عملاً نمیتوانید کاری را انجام دهید و آن بنگاه اقتصادی چطور بیاید و سرمایهگذاری کند و بخواهد برای بحث اقتصادی فوتبال کمک کند؟ لذا این موضوع هم بسیار مهم است که باید به آن دقت شود.
محور دوم: تحول در نظام باشگاهداری
باید فدراسیون موانع توسعه باشگاهها به عنوان موتور پیشرفت فوتبال را بردارد
امروزه در دنیا از توسعه باشگاه، به عنوان موتور پیشرفت فوتبالشان یاد میکنند؛ اگر بخواهند تیمهای ملی خوبی را داشته باشند، باید از باشگاه بیاید. اگر تحول در مباحث اقتصادی بخواهند بازهم باید پیشرفت باشگاه صورت بگیرد. هر جا شما به باشگاه به عنوان یکی از ذینفعان کلیدی در فوتبال نگاه میکنید، الان موتور محرکه فوتبال کشور است، بنابراین باید موانع پیش راه توسعه فوتبال به ویژه فوتبال حرفهای را ما از پیشرویمان برداریم. البته من معتقدم در این زمینه فدراسیون فوتبال باید با کمک حاکمیت، دولت و مجلس کمک کند.
اراده، اجماع و استراتژی کلامی در ورزش کشور به وجود ندارد
کار مطالعاتی در کشورمان انجام شده با این مضمون که موانع توسعه فوتبال حرفهای چیست که 24 مانع را شناسایی کردهاند که ضریب تاکید 100 درصد تا 27 درصدی را دارد؛ من دو مورد را میگویم، موضوع اول نابسامانی نظام باشگاهداری حرفهای در فوتبال ایران است و مورد دوم که با ضریب 100 درصد کارشناسان آن را گفتهاند و مستقیم اثر میگذارد، موضوع بسیار مهم فقدان اراده، اجماع و استراتژی کلام در ورزش کشور برای تقویت این باشگاه و واگذار کردن باشگاههای دولتی به بخش خصوصی است که این اراده وجود ندارد.
فوتبال آنقدر اهمیت دارد که قانونی برای باشگاهداری حرفهای وضع شود
البته در حال حاضر اقداماتی انجام شده و وزارت ورزش لایحهای را به دولت داده تا سپس به مجلس برود، من اعتقاد دارم این لایحه برای خصوصیسازی کل باشگاههاست؛ فوتبال آنقدر بزرگ بوده و اهمیت دارد که یک نظام باشگاهداری حرفهای را در کشور به یک قانون تبدیل کنیم. این مسئله جزو ضروریترین کارهاست که تمامی 24 مانعی که احساس شده و قطعا موانع دیگر هم هست، باید در قانون نظام باشگاهداری فوتبال انشالله بیاید.
پیش از خصوصیسازی باشگاهها باید تجاریسازی شوند
باید اشاره کنم مسئله خصوصیسازی به عنوان یک چالش جدی در فوتبال ماست؛ بعضا کسانی که باشگاه خصوصی دارند و کار میکنند و باشگاه دولتی در بعضی از مواقع میگویند انصاف مالی رعایت نمیشود و خیلی از مسائل اینچنینی اما من میگویم بحث خصوصیسازی زمانی میتواند اجرایی شود که قابلیت کسب درآمد برای آن به وجود بیاید. آیا این وضعیت برای باشگاههای ما به شکل کامل وجود دارد؟ خیر، بنابراین من و البته همه کارشناسان اعتقادمان بر این است قبل از اینکه خصوصیسازی شود باید به سمت تجاریسازی آنها رفت.
اقدامات انجام شده در زمینه تجاریسازی ناموفق بوده اما ...
اقداماتی انجام شده ما ناموفق بوده است؛ باشگاهها اول باید تجاریسازی شوند و منابعشان را شناسایی کنند و سپس وارد فاز خصوصیسازی در فوتبال کشور شوند که این مسئله شدنی است و حمایت مجلس را میخواهد که واقعا مجلس این آمادگی را برای کمک دارد و فدراسیون هم با کمک باشگاهها که البته ظرفیت آن را دارند و کارشناسان صاحبنظر و با تجارب خوبی در باشگاههای کشور حضور دارند، باید در کنار هم باشند.
ابهامهای حقوقی باشگاهها روی فوتبالمان تاثیر منفی داشته است
ما خیلی باشگاههای خوب داریم که نه تنها در فوتبال بلکه در فوتسال و فوتبال ساحلی حضور دارند که بعضا گلایهمند هستند اما ما باید انسجامی میان آنها وجود آوریم. آنهم از طریق تدوین و تصویب قانون نظام باشگاهداری حرفهای خاص فوتبال. اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم، مسائل حقوقی باشگاهها حل خواهد شد ولی واقعیت این است که در حال حاضر در کشور ما از لحاظ حقوقی باشگاههای ما ابهام دارند و این ابهامها تاثیر منفی بر فوتبال کشور میگذارد.
محور سوم: ارتقا و پیشرفت تیمهای ملی
پیشران موفقیت فوتبالیمان، موفقیت تیمهای ملی است
در برنامه ما این مسئله دیده شده و توسعه تیمهای ملی در ردههای مختلف (بانوان، آقایان) و در ردههای سنی مختلف در رشتههای فوتبال، فوتسال و فوتبال ساحلی که توسعه این رشتهها به عنوان یکی از پیشرانهای موفقیت فوتبال دیده شده است؛ امروزه موفقیتی برای تیمهای ملی حاصل نمیشود و توسعهای ایجاد نشده مگر آنکه آنها روی چند موضوع کلیدی که موفقیت را حاصل میکند، تمرکز کنند. یکی از عوامل، پشتیبانی مالی است، به هر حال وقتی تیم ملی اردو میگذارد، باید دیدار تدارکاتی داشته و شرایط تمرینی مناسب را هم تجربه کند و حمایت و پشتیبانی از تمامی تیمهای ملی صورت پذیرد.
بازیکنان ملیپوش سه سال است پاداش نگرفتهاند و نباید بگذاریم انگیزهشان از بین برود
توجه به موضوع محوری فوتبال پایه بسیار حائز اهمیت است که سعی میکنم در ادامه بیشتر توضیحاتی را مطرح کنم؛ هر چقدر جمعیت فوتبال ما بیشتر باشد، استعدادهای بیشتری خارج میشود و آنها تیم ملی پایه ما را تقویت میکنند و محصول تیمهای ملی پایه نیز میشود تیم ملی بزرگسالان. عامل سوم حمایت از بازیکنان ملی است، شما در فوتسال و فوتبال ساحلی دقت کنید و میتوانید سوال کنید، حتی در فوتبال هم اینچنین است، مربیان و بازیکنان ما هنوز پاداششان پس از دو سه سال پرداخت نشده و شاکی هستند. این وظیفه فدراسیون است که از بازیکنان ملی حمایت شود و اگر نشود، انگیزهشان از بین میرود.
باید در مراکز استانها کمپ تمرینی مجهزی را احداث کنیم
این پیراهن ملی که تنِ بازیکن میشود، ارزش و قرب دارد اما وقتی بیتوجهی میشود، آنها هم نسبت به این موضوع بیتوجه میشوند؛ مورد چهارم، مربیان هستند که بسیار نقش کلیدی دارند و ما اعتقاد داریم تیمهای ملی ما که به مراحل بالاتری صعود میکنند، محصول کار مربی است بنابراین مربیان ما باید به دانش روز تجهیز شوند و حمایتشان کنیم. عامل پنجم فراهم آوردن امکانات است که خوشبختانه چند سالی است مرکز تیمهای ملی شرایط خوبی دارد ولی من اعتقاد دارم از این دست مراکز باید در استانهای دیگر هم به وجود بیاید تا این شرایط فراهم شود اگر اردویی خواستیم در هر استانی برگزار کنیم، این امکان وجود داشته باشد.
برای دیدارهای دوستانه باید تلاش شود تا میزبانی را بگیریم
فناوری هم عامل ششم است که یک واقعیت انکار ناپذیر است؛ بحث GPS و ردیاب برای بازیکنان و موارد پرشماری است که من نمیخواهم مثال بزنم اما باید در اختیار بازیکنان قرار گیرد؛ عامل هفتم و بسیار مهم، گرفتن میزبانی و برگزاری اردوهای دوستانه است، خیلی نکته حائزاهمیتی است که در هنگام آمادهسازیشان برای تیمها دیدار تدارکاتی بگذارد و میزبانی برای آنها انجام دهد.
باید فوتسالمان روی سکوی المپیک برود چون ...
به صورت میانبر به فوتسال و فوتبال ساحلی اشاره کنم؛ در بحث توسعهای من اعتقاد دارم که فوتسال در المپیک جوانان وارد شده و در آینده مطمئن باشید که فوتبال از المپیک حذف خواهد شد که علتهای مختلفی دارد اما وقت بیان آن نیست. بهترین زمان است که سرمایهگذاری کنیم برای توسعه تیمهای ملی فوتسال (چه آقایان و چه بانوان) که به راحتی بتوانیم وارد المپیک شویم در شرایطی که 40 سال است فوتبالمان به المپیک نرفته است. از این میانبر باید استفاده کنیم و روی سکوی المپیک برویم. در فوتبال ساحلی هم اینچنین است و ما تا سوم جهان رفتهایم، پس چرا نباید از این ظرفیت استفاده کرد؟ بنابراین در مجموع من معتقدم با برنامهای منسجم و منظم طی چهار سال میتوانیم اتفاقات خوبی را برای توسعه تیمهای ملیمان رقم بزنیم.
محور چهارم: تعامل و ارتباطات بین الملل
اگر کرسی هم داشتهایم، مشکلی را برایمان حل نکرده است
من تجربه میدانی در این زمینه دارم به دلیل مسئولیتی که به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک داشتهام؛ بیش از 60 اجلاس من حضور پیدا کردم و حدود 350 جلسه اختصاصی با سران ورزشی کشورها داشتهام. سعی میکنم پیشنهادات عملی به صورت خلاصه را مطرح کنم، واقعیت این است که ما از ظرفیت کرسیهای موجودمان هم خوب استفاده نکردهایم و این ظرفیت هم واقعیتش این است که در اختیار فوتبال ایران قرار نگرفته، در واقع مشکلات فوتبال ایران را حل نکرده است (کسانی که کرسی داشتند و دارند).
قهرمانی پرسپولیس به راحتی با نداشتن کرسی ما از دست رفت
ما زمانی میتوانیم به کرسیهای مدیریتیمان افتخار کنیم که دو اتفاق بیفتد، یک به جذب منابع بینالمللی کمک کند که بتوانیم از آنها استفاده کنیم و دوم اینکه این کرسیهای ما بتواند از فوتبالیستها، داوران و باشگاههای ما دفاع کند. مثال نزدیک درباره مشکلات باشگاهها، موضوع پرسپولیس است که چه جنجالی به راه افتاد و قهرمانی به راحتی از دست رفت.
گاهی برای تعامل بینالمللی باید هزینه کنیم
اعتقاد دارم باید تعامل خوب بینالمللی داشته باشیم، هم با AFC و هم با FIFA و در گاهی از اوقات هم باید پول هزینه کنیم؛ این هزینه کردن صرفا به این معنا نیست که بخواهیم نقداً چیزی را پرداخت کنیم، منظورم این نیست، مثلا گرفتن میزبانی یک اجلاس است.
توانستیم آرزوی دیرینه فدراسیونهای ورزشی را برآورده کنیم
نمونهاش در سال 94 من میزبانی اجلاس شورای المپیک آسیا را گرفتم که شیخ احمد به همراه تمامی مسئولان تصمیمگیرنده شورای المپیک آسیا آمدند، خیلی دیدارها فدراسیونهای ما داشتند. در آن اجلاس، یکی از آرزوهای دیرینه فدراسیونهای ورزشی که میخواستند از زون غرب آسیا خارج شوند، ما مسئولمان شد آسیای میانه که به لحاظ فنی نظر فدراسیونها این بود.
بنابراین ما میتواین از این تعاملات استفاده کنیم، باید از تجربیات روز هم استفاده کنیم؛ راه کوتاهمدت این است که از ظرفیت ایرانیهای مقیم کشورهای خارجی که کرسی دارند استفاده کنیم چرا که در این زمینه کوتاهی کردهایم و برخی کشورها بدون کرسی هم نفوذ خوبی دارند که باید از آن بهره ببریم.
باید برای فیفادیها به سراغ امضای قرارداد با کارگزاریهای معتبر برویم
یا به طور مثال در بحث فیفادیها، دنیا میرود از طریق کارگزاران معتبر قرارداد امضا میکند و فیفادی آن مشخص است و طبق آن میرود برنامهریزی میکند. شاید شرایط تحریمی کار را سختتر کند اما راه آن این است که دنیا میرود. این وظیفه رئیس فدراسیون و امور بینالملل نیست که برود جلسه تشکیل بدهد و انتخاب کند بلکه باید از ظرفیتهای این کار استفاده شود که پول میخواهد و چرا اینقدر فوتبال دارد هزینه میشود اما ما در این زمینه هزینه نکنیم. حتی برای بحث عقد قرارداد هم باید از ظرفیت کارگزاران استفاده کنیم.
وقتی علی دایی کرسیدار شود، به جلسات ابهت میدهد و ظرفیت ایجاد میکند
بنابراین مسائل بسیار مهمی است، ما برای کسب کرسیهایمان هر چند بینالملل صرفا کسب کرسی نیست اما به هر حال بایستی افرادی را شناسایی کرده و پرورش دهیم و آنها را آماده کنیم، چند سال قبل از آن هم باید رایزنی شود و وزارت امور خارجه باید میز ورزش را ایجاد کند و از ظرفیت سفارتخانه استفاده کند؛ همچنین باید از ظرفیت بسیار خوب کمیته ملی المپیک استفاده کنیم. من اعتقاد دارم اگر یک نفر از چهرههای ما مثل علی دایی، علی کریمی، مهدی مهدویکیا و ... را به دنبالشان برویم و آنها معرفی کنیم و به نامشان کرسی بگیریم، وقتی آقای دایی دور میز بنشیند هم به جلسه ابهت میدهد و هم اینکه از ظرفیتشان میتوانیم استفاده کنیم.
با دیپلماسی ورزشی به دنبال کاهش تنشها هستیم
در موضوع صلح و دوستی که اکنون مطرح است، بسیاری از موارد از طریق روابط خارجی ایجاد میشود؛ خیلی از تعارض و ... که وجود دارد، از دیپلماسی ورزش و فوتبال استفاده میشود که ما باید برای کاهش تنشها نیز از این دیپلماسی استفاده کنیم.
محور پنجم: رشد و پیشرفت فوتبال پایه
محصولات مسابقات دانش آموزی الان در لیگ برتر بازی میکنند
یکی از چالشهای بزرگ فوتبال ما متاسفانه موضوع نپرداختن به فوتبال پایه است؛ این سوال مطرح است که آیا هر آنچه که میتوانستیم برای پیدا کردن استعداد (فوتبال، فوتسال و فوتبال ساحلی) این کار را انجام دادهایم؟ قطعا این کار انجام نشده اما این وظیفه فدراسیون نیست. این کار رسالت باشگاه است، در دنیا کار فوتبال پایه را باشگاهها انجام میدهند و البته در بخش دانشآموزی. من تجربه چهار سال حضور در معاونت آموزش و پرورش داشتم و از نزدیک این موضوع را لمس کردهام، ما یک لیگ فوتسال دانشآموزی بین 31 استان برگزار کردیم، الان خیلی از محصولات آن لیگ در لیگ برتر مشغول بازی هستند.
به دلیل مشکلات اقتصادی نمیتوان باشگاهها را ملزم به تیمداری در سنین پایه کرد
وقتی ما میگوییم آموزش و پرورش به عنوان یکی از ذینفعان کلیدی در فوتبال کشور است، این نیست که بیاید در مجمع یک رأی بدهد و برود، باید نقش برای تعریف شود که ما در برنامهمان تعریف کردهایم؛ ما 33 هزار معلم ورزش داریم که در میان آنها 2500 استعداد فوتبالی وجود دارد، چرا نباید از این ظرفیت استفاده شود؟ وقتی آنجا محصولش خوب میشود، تحویل باشگاه شده و باشگاه موظف بوده تا روی آن سرمایهگذاری کند. البته فدراسیون این وظیفه را دارد تا در چارچوب دستورالعملها باشگاه را الزام کند که تیمهای پایه داشته باشند، که متاسفانه بخشی از این ضعفها مربوط به مشکلات اقتصادی باشگاههاست. نمیشود قضاوت کلی کرد که چر انجام ندادهاند و حتما برای خودشان دلایلی را دارند.
از طرح «فوتبال برای همه» استعدادهای خوبی کشف میشوند
فوتبال پایه ما در سبد هزینه باشگاههای ما وجود ندارد، الان انگلیس که سرآمد است 15 میلیون پوند سالانه برای فوتبال پایهاش هزینه میکند، چون ظرفیت خوبی است چرا هزینه نکند؟ به جز آموزش و پرورش و باشگاهها، یکی از رسالتهای اصلی فدراسیون هم فکر میکنم بحث فوتبال برای همه است. فدراسیون یکی از اصلیترین کاریهایش باید این باشد که برای هر شهروند خودش، دسترسی به فوتبال را در همه جا و همه وقت فراهم نماید. این شرایط باید به وجود بیاید، حتی ممکن است استعداد هم نداشته باشد اما از دل طرح فوتبال برای همه قطعا استعدادهای خوبی خارج میشوند که باشگاهها استفاده میکنند.
شرایط موجود فوتبال پایه خوب نیست چون ...
ما در گذشته جایگاه محلات را داشتهایم که فوتبال از محلات شروع میشد و بعدا به تیم ملی دانشآموزی میرفتند و سپس به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا میکردند اما الان عملاً بنا به دلایلی محلات حذف شده است و دو موضوع باشگاهها و آموزش و پرورش باقی ماندهاند؛ الان شرایط موجود در فوتبال پایه، شرایط خوبی نیست و من فکر میکنم که باید آموزش و پرورش در این زمینه فعال شود، الان در دنیا کسی که کار استعدادیابی میکند به او حق رشد میدهند که موضوع مهمی است.
حق رشد باید پرداخت شود چرا که برای مربیان انگیزهآفرین است
شما به عنوان یک مربی پایه یک بازیکن را تربیت میکنی و 10 سال بعد به تیم پرسپولیس میرود یا با باشگاه خارجی قرارداد میبندند، در دنیا این کار اتفاق میافتد که درصدی از آن انتقال به مربی به عنوان حق رشد اختصاص پیدا میکند که این مربی انگیزه پیدا میکند و بسیار مهم است؛ آیا در فوتبال ما این کار شده است؟ خیر و این مسئله خود بیانگیزگی ایجاد مینماید. بنابراین اگر ما میخواهیم در ردههای فوتبال، فوتسال و فوتبال ساحلی (دختران و پسران) اگر میخواهیم کارهای پایهای خوبی انجام دهیم و تیمهای ملی خوبی را داشته باشیم، چارهای نداریم جز اینکه به بخشها پایه توجه کنیم. من باید درباره بانوان این را هم بگویم که کمتر از 10 استان ما فعالیت دارند که آمار خوبی نیست. در دهه اول انقلاب به دلیل شرایط خاصی که بود، محروم بودند اما پس از آن ما نتوانستیم محرومیت را جبران کنیم.
محور ششم: مبارزه با فساد
چون فوتبال در اتاق شیشهای است، کوچکترین فسادها بزرگ جلوه داده میشوند
من خواهشم این است که این موضوع را به بخشهای مختلف فوتبال تعمیم ندهیم، اعتقاد دارم که فوتبال به دلیل شرایط خاص اجتماعی دارد که همواره داخل یک اتاق شیشهای که همه میبینند حضور داشته است و همه باشگاهها و مدیران و ... دیده میشوند؛ یک سفر خارج از کشور یک مسئولی میرود، شاید در رشتههای دیگر دیده نمیشود اما در فوتبال کاملا دیده میشود. این اتاق شیشهای باعث شده تا فوتبال مورد توجه و اقبال مردم قرار گیرد و فوتبال هم رسانه دارد و رسانههای بزرگ دارد و همه بخشهای رسانهها به فوتبال میپردازند، وقتی که یک اتفاقی انجام میشود یا یک موضوعی در بحث فساد رخ میدهد، این مسئله بزرگ میشود.
ورود افراد شهرتطلب امکان وجود فساد را فراهم میآورد
اگر بخشهایی غیر از فوتبال را در این اتاق شیشهای قرار دهیم، من فکر میکنم کمترین آسیب را در فوتبال داشته باشیم؛ اما اعتقاد دارم که کم آن هم زیاد است، باید کمک شود و برنامهریزی شود که همین کم هم وجود نداشته باشد. ریشههای فساد در سه بخش تقسیم شده و این مسئلهای نیست که بخواهم من بگویم، ریشههای فردی دارد مثل شهرتطلبی. بعضیها شهرتطلب هستند و میآیند سرمایهگذاری میکنند و این بحثهای شهرتطلبی خودش امکان فساد را دارد.
راهبردهای مبارزه با فساد مشخص هستند
ریشههای محیطی هم دارد مثل مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی که میآیند و کار میکنند اما بیشترین ریشه فساد، ریشههای سازمانی است؛ موضوعی که شما به آن اشاره میکنید، مثل عدم نظارت و شفافیت، اشکالات ساختاری و تبعیض اینها هستند که باعث فساد میشوند و من اعتقاد دارم که راهبردهای مبارزه با فساد هم مشخص هستند. ما باید روی دو بخش کار کنیم: یک راهکارهای پیشگیرانه که چه کار کنیم که پیشگیری از بروز فساد شود، چرا که اصلا ما نباید اجازه این کار را بدهیم.
باید در فدراسیون فوتبال آینده، حکمرانی مطلوب در ورزش دنبال شود
اصول حکمرانی مطلوب در فوتبال، بحثی است که حتما باید توسط مدیریت فدراسیون باید دنبال شود، به ویژه در بخش شفافیت که یکی از موضوعات اصلی و پاسخگوی یکی از راهبردهای مهم حکمرانی مطلوب در ورزش و به شکل تخصصی در فوتبال است که باید پیگیری شود؛ اقداماتی که میشود انجام داد، بحث آموزش، الگودهی، آگاهیبخشی و اطلاعاتی که تقنینی هستند و میتوانیم از طریق قوانین و مقرراتی که هست ما بیایم این کار را انجام دهیم تا این مشکلات ایجاد نشود.
کنفدراسیون فوتبال آسیا فیرپلی مالی ندارد اما ...
برای نمونه فیرپلی مالی را در نظر بگیرید، یوفا از سال 2010 شروع کرد البته که AFC تحت عنوان فیرپلی مالی قانونی ندارد اما در بحث صدور مجوز باشگاه حرفهای، بخشی مبحث تراز مالیشان را بررسی میکند که اگر منفی باشد، قبول نمیکند؛ در اصل فیرپلی مالی قانونی است که موضوع بسیار مهم و جدی است. اقدامات بعدی، اقدامات تثبیتی است بحثهایی مثل قانونگرایی، ساختار اداری، نظام اجرایی و ... .
در فوتبالمان کمیتههایی داریم تا فوتبال خودش برای خودش تصمیم بگیرد
اما راهبردهای سلبی و برخوردی که برای افکار عمومی حائز اهمیت است، فدراسیون باید بخش پیشگیرانه فعال کند و شرایطی به وجود بیاید که این اتفاق رخ ندهد اما اگر اتفاق افتاد بخشهای برخوردی در قالبهای مختلف باید پیشبینی شود. کمیته انضباطی، استیناف و اخلاق داریم که یعنی فوتبال خودش برای خودش تصمیم میگیرد، البته اگر مواردی هم وجود داشته باشد، مثل اتفاقی که برای فیفا افتاد و دادگاه سوئیس وارد شد و بحث آقای سپ بلاتر که خارج از مباحث فوتبالی است و آنهم به عنوان تدابیر قضایی باید در نظر گرفته شود.
پاسخ ها