فکر میکنم علی انصاریان خوب می شود و برمیگردد؛ گریههای بهروز برای رفیق 10 سالهاش بند نمیآید؛ حالا یک هفته است که از درگذشت علی انصاریان سپری شده ولی همبازی قدیمی و دوست صیمیمیاش بهروز رهبری فرد، هنوز دوست ندارد و نمیتواند این اتفاق تلخ را باور کند.
به گزارش ورزش، یاغیهای خط دفاعی سال های نه چندان دور پرسپولیس، دوستی دیرینهای با هم داشتند و اگرچه پس از پایان دوران حرفه ای راهشان از هم جدا شد، ولی هرگز نه دوستداران فوتبال و نه خودشان، خاطراتی که طی چند سال متوالی در تاریخ فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس به یادگار گذاشتند را فراموش نمیکنند.
بهروز رهبری فرد و علی انصاریان سال ها در کنار یکدیگر قلب خط دفاعی پرسپولیس را بیمه کرده بودند و علی پروین مطمئن بود که اگر توپ از این دو بازیکن رد بشود، دو مدافع تیمش راهی برای جلوگیری از گل شدن توپ پیدا می کنند؛ حتی اگر مجبور شوند سرشان را جلوی پا و بدن بازیکن حریف بگذارند.
آنها 5 سال با هم در اردوها هم اتاقی بودند؛ علی انصاریان در مصاحبه ای در سال 1390 اخلاق را فاکتور اصلی رفاقت خودش می داند و می گوید:« هنوز هم با اینکه 5 سال بارهبریفرد هم اتاقی بودم به بهروز میگویم، آقا بهروز. همه چیز از اخلاق شروع میشود.»
بهروز پس از مرگ علی انصاریان این دو پست را در واکنش به مرگ همبازی قدیمی اش در اینستاگرام خود منتشر کرد.
انصاریان در بخشی دیگر از این مصاحبه که در دفتر روزنامه خبر ورزشی به همراه همبازی قدیمی خود انجام داده، سبک بازی خودش و بهروز را اینطور توصیف کرده است:« مگر کسی میتوانست از ما رد شود. هر مهاجمی هم از خط دفاع پرسپولیس میگذشت، قبل از آن که با داود فنایی یا احمدرضا عابدزاده تکبهتک شود میزدمش! میگفتم بگذار پنالتی شود، پنالتی 50-50 است و شاید نتوانستند از پنالتیشان استفاده کنند. ما متنفر بودیم که پرسپولیس گل بخورد. بیش از صد و بیست بخیه در بدنم دارم. همین بهروزرهبریفرد، در بازی با پاس تهران تکل زد، کتفاش جابهجا شد و ترقوهاش شکست و به بیمارستان رفت. هنوز هم جای آن مصدومیت در بدنش باقی است. چند دقیقه بعد هم من که برای زدن ضربه سر به هوا بلند شدم، با مهاجم دیگر پاس برخورد کردم و در حالی که بهروز به تازگی رسیده بود بیمارستان، مرا هم با آمبولانس به بیمارستان بردند.»
به دلیل همین رابطه صمیمانه بود که پس از درگذشت دلخراش علی انصاریان بارها سعی کردیم با بهروز رهبریفرد در این مورد صحبت کنیم و از احساس او بپرسیم؛ همبازی قدیمی علی اما تمام پیام های ما را طی این مدت می دید و جوابی نمی داد؛ تا اینکه امروز درنهایت به تماسمان جواب داد و بدون اینکه حرفی بزند چند دقیقهای یک دل سیر گریه کرد و بعد از اینکه مفصل گریه کرد، گفت که نمی تواند رفتن انصاریان را باور کند ...
این پست دیگری است که بهروز با انتشار آن از علی انصاریان یاد کرده است.
بخشی از حرف های دردناکِ بهروز که پس از هفت روز، دوباره ما را به حال و هوای روز خاکسپاری درگذشت انصاریان برد و گلویمان را پر از بغض و چشمانمان را پر از اشک کرد، ناباوری از رفتن همیشگی رفیقش بود:« نمی خواهم باور کنم؛ فکر می کنم علی انصاریان خوب می شود و برمی گردد؛ ده سال با او هم اتاقی بودم؛ بالا و پایین هم را می دانستیم .........
پاسخ ها