رونالدینیوی آسیا سقف استعدادش را نزد؛ ادینیو؛ اگر ایرانی میشد و در جام جهانی بازی میکرد!؛ ادینیو اگر برای تیم ملی بازی میکرد یا اگر به پرسپولیس میپیوست شاید حالا مثل یک اسطوره و قهرمان از او یاد میشد. امان از این «اگر»های زندگی!
به گزارش ورزش ، در محله برو بیای لیگ فوتبال ایران که انواع بازیکن از آفریقا، پاناما، کاستاریکا، لبنان، سوریه و... را به خودش دیده است، برزیلیها هم پاتوق دارند؛ چیزی شبیه ساحل ریودوژانیرو. البته منهای مخلفات! در میان انبوه بازیکنان برزیلی که به ایران آمدهاند و بسیاری از آنها هنوز مشخص نیست که واقعاً قبل از سفر میتوانستند ایران را روی نقشه پیدا کنند یا نه، «لوسیانو ادینیو» یکی از برزیلیترینها بود؛ یک مدل رونالدینیو در قواره آسیا.
در صفحه ویکیپدیای لوسیانو ادینیو عکسی از او با پیراهن تراکتور دیده میشود که بعد از گلزنی نوشته زیر تیشرتش را به تماشاگران نشان داده است؛ «من عاشق آذربایجانم»، به انگلیسی و بهجای عاشق یک قلب سفید روی لباس سیاه.اما واقعیت این است که او زندگی حرفهای خود را مدیون کرمان است و حتی اگر شعر «در روی زمین نیست چو کرمان جایی/کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم» را روی بدنش خالکوبی کند باز هم نمیتواند نشان بدهد که چقدر مدیون «کرمونی»هاست!
سال 1387 از یک باشگاه کمنامونشان برزیلی به مس کرمان آمد. فرهاد کاظمی او را پسندید، در فصل اول بعد از چند بازی کاملاً معمولی و حتی ناامیدکننده مصدوم شد.
حتی گفتند اسمش را در لیست فروش و دیپورت گذاشتهاند اما مسیها با او قرارداد بستند و این آغاز آتشبازی یک برزیلی بود که در استارتها به ساموئل اتوئو شبیه بود.ضربات روی پای مرگباری میزد، خودش را از مدافعان جدا میکرد و به بازیکنهای کناری پاسهای طلایی میداد. شوتهای محکم درجا، ضربهزنی با هر دو پا و پنالتیهای دقیق، ادینیو را به کابوس تیمهای رقیب تبدیل کرد و خیلیها مشتریاش شدند، اما سر از الشارجه امارات درآورد.
هرچه در مس خوب بود، در الشارجه معمولی شد. فصل بعد دوباره به کرمان برگشت و باز هم درخشید. هواداران مس کرمان علاقه وافری به سبک بازی ادینیو داشتند و این موضوع را در بازیهای خانگی این تیم بارها نشان دادند. آوردن بنر و نصب آن در سکوهای روبهروی دوربین تلویزیونی خواستند همه ایران بدانند که ادینیو در مس چه جواهری است.
درست وقتی میگفتند به پرسپولیس یا استقلال میرود سر از تبریز درآورد و در آن سال عجیب که تراکتور تا لمس جام پیش رفت، با 20 گل آقای گل لیگ چهاردهم شد؛ 8 گل بیشتر از سجاد شهباززاده (استقلال) و مهدی شریفی (سپاهان). همان روزها بود که فاش کرد کارلوس کیروش از او مدرک خواسته است تا بتواند تابعیتش را به ایرانی تغییر بدهد و او را با خودش به جامجهانی 2014 ببرد.نشد، نخواست، نتوانستند، نگذاشتند... فرقی نمیکند، ادینیو جامجهانی را تجربه نکرد؛ نه با ایران و نه برزیل. با برزیل که سخت بود و محال و با ایران هم چنین اتفاقی هرگز رخ نداد.
وقتی از تراکتور به السیلیه رفت و فصل کابوسواری را تجربه کرد، گفت برانکو با او صحبت کرده است و قصد پیوستن به پرسپولیس را دارد. هرچند سالها بعد مدعی شد هرگز پیشنهادی از استقلال و پرسپولیس دریافت نکرده است.کسانی اما این مصاحبه ادینیو درباره پیشنهاد پرسپولیس را به عربی ترجمه کردند و گذاشتند کف دست مسئولان تیم قطری. تنبیه، توبیخ، عذرخواهی و تکذیب... نه به پرسپولیس آمد و نه در باشگاه قطری ماند. سال بعد به تراکتور برگشت اما آن طراوت سابق در ساقهایش نبود. گفت بهخاطر اینکه زندگی برای بچههایش در ایران آسان نیست میرود.در اینستاگرامش هم نوشت: «تراکتور و هوادارانش همیشه در قلبم خواهند ماند. یاشاسین تراکتور.» رفت و به خاطرهها پیوست.
فوتبال ادینیو چشمنواز بود؛ از آنها که هواداران هر تیمی دوست داشتند در پیشانی خط حملهشان باشد. او اگر برای تیم ملی بازی میکرد یا اگر به پرسپولیس میپیوست شاید حالا مثل یک اسطوره و قهرمان از او یاد میشد. امان از این «اگر»های زندگی!
احسان محمدی-ایران ورزشی
پاسخ ها