روایت مردی که راهی جز عبور نداشت… روزگاری مردی بود، در کوچهپسکوچههای یک شهرِ بینام، با گوشیای در دست و تمنای نگاهی آزادتر به جهان. اما دیوارها بلند بودند، سیمانی و سرد. او دنبال راهی میگشت، نه برای گریز، که برای رسیدن.
و روزی شنید: V2Ray، و در دل گفت: «شاید این، همان قایق نجات باشد، میان این دریای فیلترینگ…»
در بازار شلوغ اپها، آدمی باید بداند کدام را برگزیند. از میان آنهمه نام، دو اپلیکیشن بیش از بقیه دلش را ربودند:
V2RayNG: ساده، سبک، و کارآمد؛ همان قایقی که در طوفان هم به پیش میرود.
NapsternetV: با تنظیماتی پیشرفتهتر، برای آنان که حرفهایتر میرانند.
اما مرد، دل به سادگی بست و V2RayNG را برگزید. و این، آغاز سفرش شد…
اول باید قایق را ساخت، بعد به دریا زد… او وارد Google Play شد، با چشمانی مصمم.
نوشت: V2RayNG و دکمهی نصب را فشرد.
پس از آن، آیکونی ظاهر شد، شبیه به نوری در شب.
و با انگشتش، آن را گشود.
داخل اپ، همهچیز آرام بود. نه فریادِ تبلیغاتی، نه هیاهوی بیمورد.
تنها گزینهای بود به نام “Import Config”. و این، آغاز انتخاب بود…
هر مسیری، راهنمایی میخواهد…
مرد دو راه داشت:
یا دستی وارد کند، با دستانی مطمئن و اطلاعاتی دقیق:
آدرس سرور
پورت
UUID
مسیر (Path) و TLS
یا اینکه دوربین گوشی را چون فانوسی رو به تاریکی بگیرد و کد QR را اسکن کند.
او دومی را برگزید. کد را گرفت، دوربین را گشود، و در لحظهای کوتاه، اتصال برقرار شد. انگار سالها منتظر این لحظه بود…
هر سفری، گردنهای دارد؛ اما نه، همهچیز همیشه روان نمیگذرد. گاه اتصال قطع میشد، گاه پیام خطایی میآمد که مرد نمیفهمید:
“Failed to start V2Ray core”
یا “Timeout”
او آموخت که گاه باید اپ را Force Stop کرد، گاه کش آن را پاک نمود، و گاه نسخهی سرور را عوض کرد.
او آموخت که صبر، بخشی از عبور است…
حتی قایق نجات هم سوخت میخواهد… وقتی اتصال برقرار شد، شادی آمد، اما بعد از آن، نگرانی تازهای: «نکند باتریام تمام شود؟ نکند دیتا را ببلعد؟»
مرد فهمید که میتوان تنظیمات را بهگونهای چید که مصرف بهینه باشد:
روشنکردن حالت Battery Saver
بستن اپهای دیگر در پسزمینه
و استفاده از سرورهایی با Ping پایینتر
او دانست که تکنولوژی، اگر با درایت همراه شود، نه دشمن است، نه بار اضافی؛ که همراهی است، در مسیر دانستن…
و مرد، حالا نشسته بر نیمکتی در پارکی ناشناس، به اینترنت آزاد وصل است، با لبخندی آرام بر لب.
نه چون فیلتر را دور زده،
بلکه چون راهی برای بودن در جهان پیدا کرده است…
آرام، بیهیاهو،
و بیآنکه فریاد بزند: "من هم هستم."
پاسخ ها