زایمان یک تجربه منحصر به فرد دردناک و دشوار برای انسان است. تغییرات عجیب و غریب در تکامل و رشد ما، زایمان را برای ما خطرناک تر از سایر پستانداران، از جمله پسرعموهای میمون ما، می کند.
انسان ها از موجودات میمون مانندی هستند که روی چهار پا راه می رفتند. زمانی که انسان های اولیه به گونه ای تکامل یافتند که به صورت عمودی روی دو پا راه بروند، لگن ما کوچکتر شد. بعداً، ما دوباره تغییر کردیم - مغزمان بزرگتر و بزرگتر شد. این نسبت اندازه سر به لگن است که زایمان ما را بسیار دشوار و بر خلاف سایر حیوانات دیگر زایمان می کند.
فرضیه دیگر این است که پس از شروع کشاورزی توسط انسان، زایمان دشوارتر شد. باستان شناسان ابتدا وقتی اسکلت های کمی از نوزادان را در دفن شکارچیان-گردآورنده پیدا کردند، مشکوک شدند، اما تعداد زیادی از آنها را در جوامع کشاورزی پیدا کردند. یک رژیم غذایی غنی از کربوهیدرات، کشاورزان را کوتاهتر و چاقتر از شکارچیهایی میکرد که رژیم غذایی آنها مغذیتر بود. این بدان معناست که زنان حتی لگن کوچکتری داشتند و نوزادان در رحم چاقتر میشدند و زایمان را دشوارتر میکرد و منجر به مرگ و میر بیشتر برای مادران و نوزادان میشد.
تصاویر مجسمه ای از زنان باردار در بسیاری از فرهنگ های ماقبل تاریخ یافت می شود. اهمیت این مجسمه ها و کاربرد آنها مشخص نیست. با این حال، اغراق در آناتومی زن در مجسمه هایی مانند "زهره ویلندورف" (26000 سال قبل از میلاد، اتریش) نشان می دهد که آنها به باروری و باروری زنان مربوط می شوند.
شاید تصور میشد که این مجسمهها حاوی روحی هستند که علاوه بر کمک به باروری، بر دیگر جنبههای مهم زندگی مانند حیوانات، زمین، خانه یا شکار نظارت داشته است. برخی از محققان، به طور متناوب، حدس می زنند که آنها توسط زنان به عنوان طلسم یا طلسم برای محافظت از آنها در دوران بارداری و زایمان استفاده می شد.
ماماها و طب عامیانه
در بسیاری از تاریخ، اگرچه فیلسوفان و پزشکان مرد مکرراً در مورد بارداری و زایمان سخن می گفتند، مردان عمدتاً در خود تولد دخالت نداشتند. در برخی فرهنگ ها، مردان از شرکت در زایمان یا حتی تماشای آن منع می شدند. به جای پزشکان و پرستاران، اقوام و ماماها در حضور زنان حضور داشتند که در حین زایمان از آنها حمایت کردند و راه حل ها و راهکارهایی را که می توانستند ارائه کردند.
دانش مامایی از نسلی به نسل دیگر توسط اعضای یک جامعه منتقل شد. در نهایت کتاب هایی در این زمینه منتشر شد. در برخی جوامع، ماماهای مشتاق وارد دوره های کارآموزی شدند. برخی از ماماها هر از گاهی در صورت نیاز در جامعه کار می کردند، در حالی که برخی دیگر مسافت های طولانی را از خانه به خانه طی می کردند و به طور منظم به کار می گرفتند. در صورت بروز عوارض، پزشک محلی را فراخواندند که با وسایل پزشکی او کمک کند. ماماها گاهی اوقات مسئولیت بردن کودک را به غسل تعمید خود در حالی که مادر استراحت می کرد بر عهده داشتند. آنها همچنین نقش قانونی در ثبت زمان تولد نوزادان و اینکه والدین چه کسانی بودند ایفا کردند.
ماماها در مورد داروهای گیاهی که می تواند به زنان باردار با مشکلات متعدد کمک کند می دانستند. آنها می دانستند که چگونه یک اتاق درست کنند و یک زن را برای تولد قرار دهند. اگر نوزاد در موقعیت اشتباه قرار داشت، ماماها می دانستند که چگونه او را بچرخانند. آنها موقعیت نوزاد را با احساس شکم زن بررسی می کردند و بررسی می کردند که زن چقدر گشاد شده است. با استفاده از دست های روغنی، آنها به کشش بافت های زن قبل از زایمان کمک می کنند. پس از به دنیا آمدن کودک، آنها برای کمک به مادر در مهارت هایی مانند شیردهی، حدود یک ماه در اطراف خود می مانند.
جدای از توصیه های زنان با تجربه، زایمان و به طور کلی پزشکی، برای مدت طولانی چیزی شبیه غرب وحشی بود. مثلاً به زنان گفته شد که به افکار عجیب و غریب فکر نکنید. اگر به میمون ها فکر می کردید، مثلاً بچه های شما مودار به دنیا می آمدند.
ماماها نیز گاهی اوقات به جادوگری متهم می شدند که در بارداری مشکلی پیش می آمد. در طول تاریخ، ماماها اعضای هر بخش اجتماعی، از قشر بالای جامعه تا طبقه پایین کارگر بوده اند. آموزش و کلاس های رسمی در نهایت در دسترس ماماها قرار گرفت.
علیرغم تلاش ماماها، زایمان هم برای مادر و هم برای نوزاد خطرناک بود. در قرون وسطی، از هر 3 زن، 1 نفر در دوران باروری خود می مرد. آنقدر خطرناک بود که زنان جوان وقتی متوجه بارداری خود می شدند وصیت نامه خود را می نوشتند. عفونت، خونریزی پس از زایمان، ماماها/پزشکان بی تجربه و زایمان مانع از علل شایع مرگ و میر بودند.
پاسخ ها