دانشمندان میگویند ایدهی ساخت رابط کاربری میان مغز انسان و ماشین ازسوی ایلان ماسک، بنیانگذار شرکت نئورالینک، میتواند بهمعنای خودکشی بشر باشد.
تقریبا یک ماه پیش بود که ایلان ماسک در یک همایش کوچک از آخرین دستاورد شرکت نوپای خود با نام نئورالینک (Neuralink) در زمینهی اتصال مغز انسان و ماشین پرده برداشت: یک «تراشهی مغزی» که روزی خواهد توانست هوش بیولوژیکی را به هوش ماشینی پیوند دهد. آنگونه که ماسک توضیح داد، این تراشه میتواند با حفر یک سوراخ دو میلیمتری درون جمجمهی انسان، روی مغز نصب شود. او گفت:
رابط کاربری این تراشه، بیسیم خواهد بود؛ بنابراین قرار نیست هیچگونه سیمی از سر به بیرون آویزان شود.
ماسک استدلال میکند که دراختیارداشتن چنین وسیلهای میتواند بشر را در مواجهه با آنچه وی «آخرالزمان هوش مصنوعی» میخواند، یاری دهد؛ سناریویی که طی آن، هوش مصنوعی بشر را پشت سر میگذارد و زمین را تحت کنترل خود درمیآورد. ماسک هشدار میدهد:
حتی در خوشبینانهترین سناریوی هوش مصنوعی نیز ما عقب خواهیم افتاد. اما با کمک یک واسط کاربری میان مغز و ماشین، ما قادر خوهیم بود همچنان در گردونهی رقابت باقی بمانیم و این اختیار را خواهیم داشت که با هوش مصنوعی ترکیب شویم؛ این بسیار اهمیت دارد.
با این حال، برخی از اعضای جامعهی علمی هشدار میدهند که این وسیله میتواند بشر را بهسمت «خودویرانگری» سوق دهد؛ آن هم حتی قبل از آنکه شاهد وقوع یک «آخرالزمان هوش مصنوعی» باشیم.
در مقالهای از فایننشنال تایمز که در روز سهشنبهی گذشته منتشر شد، سوزان اشنایدر، روانشناس علوم شناختی و فیلسوف میگوید، ترکیب مغز انسان با هوش مصنوعی میتواند بهمنزلهی یک «خودکشی برای ذهن بشر» تلقی شود. اشنایدر که ریاست کتابخانهی کنگره و مدیریت گروه هوش مصنوعی، ذهن و جامعه را در دانشگاه کانکتیکات بهعهده دارد، اینگونه مینویسد:
موانع فلسفی موجود (در این عرصه) بهاندازهی موانع تکنولوژیکی آن دشوار و پیچیدهاند.
ایلان ماسک بر این باور است که ادغام هوش مصنوعی و هوش بیولوژیکی گامی مهم در مقابله با خطر بروز آخرالزمان هوش مصنوعی است.
اشنایدر با الهام از ایدههای یک نویسندهی استرالیایی در سبک علمیتخیلی با نام گرگ اگان، یک سناریوی فرضی را مطرح میکند: تصور کنید بهمحض متولدشدن، یک وسیلهی هوش مصنوعی به نام «جواهر» در مغز شما کاشته شود. این تجهیز بهصورت دائمی فعالیتهای مغزی شما را رصد میکند تا دریابد چگونه میتواند افکار و رفتار شما را شبیهسازی کند. زمانیکه به بلوغ میرسید، این وسیله نیز یک نسخهی کامل از مغز شما را در اختیار دارد و میتواند درست مانند شما فکر و تصمیمگیری کند. سپس شما میتوانید طی یک جراحی، مغز اصلی خود را خارج کنید و اجازه دهید «جواهر» مغز جدید شما باشد.
در چنین شرایطی، باید پرسید کدامیک از اینها خودِ واقعیِ شما خواهند بود: مغز اصلی یا آن «جواهر»؟ اشنایدر اینگونه استدلال میکند:
از آنجا که غیرممکن است که بتوانیم بگوییم در حین فرایند جداسازی مغز اصلی، آگاهی شما میتواند بهشکلی جادویی به آن تجهیز هوش مصنوعی منتقل شود، احتمالا باید گفت در لحظهی جداسازی مغزتان، شما خودتان را کشتهاید.
او ادامه میدهد:
این استدلال گویای آن است که ایدهی ارتباطدهندهی مغز با هوش مصنوعی درحقیقت به غلط درک شده است؛ دستکم در شرایطی که این ارتباط منجر به جایگزینی کامل مغز با ادوات هوش مصنوعی شود.
در تکمیل این استدلالها، باید اذعان کرد که فناوری فعلی با چشماندازی که در آن بتوان نسخهای از مغز را در یک تراشه کپیبرداری کرد، فاصلهی زیادی دارد. آنچه که ایلان ماسک فعلا در سر دارد، استفاده از این اختراع نئورالینک برای درمان بیماریها و ضایعات عصبی نظیر زوال عقل و اختلالات حرکتی است. در هر حال استفاده از چنین تجهیزی نیز منوط به کسب مجوز از سازمان غذا و دارو و سایر نهادهای نظارتی خواهد بود.
دانشمندان تصدیق میکنند که این نوع دستاوردهای حوزهی هوش مصنوعی میتواند مکملی برای فعالیتهای عصبی باشد؛ اما اگر قرار باشد کار تا آنجا پیش برود که این فناوری جایگزین بافت عصبی طبیعی شود، نهایتا ممکن است به زندگی فرد پایان دهند.
اگر زمانی فناوری بهحدی پیشرفت کند که خود بتوانیم انتخاب کنیم که تا چه اندازهای از مغز ما با هوش مصنوعی ادغام شود، باز هم شاید بهسختی بتوان مرزی میان اعتدال و زیادهروی تصور کرد. اشنایدر این پرسش تاملبرانگیز را مطرح میکند که آیا باید مثلا ۱۵ درصد را بهعنوان حد اعتدال برای چنین فرایندی قلمداد کرد یا عددی مانند ۷۵ درصد را؟ بهنظر میرسد در چنین شرایطی، انتخاب، موضوعی کاملا اختیاری خواهد بود.
پاسخ ها