به درخواست شما، تصمیم گرفتیم تا برنامهای دیگر برای معرفی بهترین بازیهای PS4 ضبط کنیم؛ برنامهای که در مقایسه با چند سال گذشته، بازیهای کاملا متفاوتی را مقابل شما میگذارد. هر چه باشد از زمان عرضهی کنسول پلیاستیشن ۴ تا امروز بازیهای زیادی عرضه شده است. لیست جدیدی که از بهترین بازیهای پلیاستیشن ۴ تهیه کردهایم، با آنچه چند سال پیش در اختیار داشتیم، فرق میکند.
فقط هم به ساخت برنامه بسنده نکردیم و برای کسانی که نمیخواهند برنامه را ببینند، در قالب مقالهای به همراه توضیحات کامل، بهترین بازیهای پلیاستیشن ۴ را معرفی کردهایم. این بازیها با در نظر گرفتن بازخورد بازیکنندهها و منتقدان نسبت به آنها و در سبکهای مختلف انتخاب شدهاند.
لیستی که در ادامه میخوانید یا در ویدیو تماشا میکنید، با در نظر گرفتن حروف الفبا مرتب شده است و رتبهبندی خاصی ندارد.
از شما دعوت میکنیم برنامهی بهترین بازیهای پلیاستیشن ۴ ما را در بالا ببینید، یا مقالهای را که در ادامه میآید بخوانید تا در انتخاب بازی برای کنسول خود، با توجه به علایق خود تصمیمگیری کنید.
شرکت بازیسازی یوبیسافت تغییراتی بزرگ در مجموعهی «فرقه اساسین» یا همان Assassin’s Creed به وجود آورده است؛ تغییراتی که نه تنها جواب داده و این مجموعه را از تکرار نجات دادهاند، بلکه آن را به طور کلی به سطح بالاتری بردهاند. جدیدترین قسمت مجموعه بازیهای فرقه اساسین، در واقع دیگر در سبک ماجراجویی اکشن نمیگنجد و یک نقشآفرینی تمام عیار است. در بازی Assassin’s Creed Odyssey به یونان باستان سفر میکنید. یکی از بهترین نقشههایی که تا به امروز یوبیسافت ساخته است در مقابل شماست و گوشه و کنار این نقشه، پر است از قصههای مختلف؛ به همین دلیل هم روی نقشآفرینی بودن بازی تاکید میکنیم، چون اساسا در بازی Assassin’s Creed Odyssey به جای این که مشغول دنبال کردن قصهای خطی باشید، کوئستهای فرعی بیشتر جذبتان میکنند. سیستم مبارزهی مجموعه بازیهای فرقه اساسین که در قسمت قبلی یعنی Assassin’s Creed Origins تکامل پیدا کرده بود، در Assassin’s Creed Odyssey تکامل پیدا کرده و حتی بهتر هم شده است. گرافیک شگفتانگیز بازی هم گشت و گذار در نقشهی بازی را لذتبخشتر میکند. بازی Assassin’s Creed Odyssey دهها ساعت گیمپلی سرگرم کننده دارد و صد ساعتی طول میکشد تا احساس کنید بازی دیگر چیزی برای ارایه ندارد و همهی بخشهای آن را دیدهاید.
اگر بگوییم کمال بازیهای استودیوی فرام سافتور را در «بلادبورن» پیدا میکنید، چندان بیراه نگفتهایم. بازی Bloodborne از نظر پایه و اساس، دقیقا دنبالهرو سری بازیهای دارک سولز است، ولی تفاوتهایی بزرگ کاملا Bloodborne را از دارک سولز جدا میکند. نقشهای بزرگ و پر از راههای مخفی، کلاسهای متنوع و سلاحها و زرههای مختلف، غولآخرهایی سخت و جذاب و آیتمهایی که نمیدانید چگونه از آنها استفاده کنید، دقیقا مثل بازیهای دارک سولز در Bloodborne هم پیدا میشوند، ولی اصلا نمیتوان با بلادبورن مثل دارک سولز رفتار کرد. سیستم مبارزهی بازی Bloodborne کاملا با دارک سولز تفاوت میکند و به جای دفاع، روی حملات سریع تمرکز دارد؛ بلادبورن از بازیکنندهها میخواهد که به جای دفاع، با زمانبندی صحیح حمله کنند و این موضوع روی تمام حرکات بازی و چگونگی طراحی دشمنان و غولآخرها کاملا تاثیر گذاشته است. از طرفی، دنیای گوتیک جذابیت عجیب و خاص خود را دارد و قصهی مرموز و نیمهترسناکی هم که تعریف میکند، در کمتر بازیهای دیگری پیدا میشود. به عنوان یک نقشآفرینی اکشن، بازی Bloodborne با این دیدگاه طراحی شده است که در سیستم مبارزهی آن مهارت پیدا کنید و سراغ مجموعهی زیادی از غولآخرهای اصلی و فرعی و مخفی بروید و سپس، همین کارها را با یک کلاس و تجهیزات دیگری تکرار کنید. روی پلیاستیشن نقشآفرینی اکشن بهتری از Bloodborne پیدا نمیکنید.
بازیهای استودیوی بازیسازی «کوانتیک دریم» طرفداران خودشان را دارند و به مذاق همه هم خوش نمیآیند، ولی این استودیو که سابقهای بلند و بالا در همکاری با سونی و پلیاستیشن دارد، تجربهای شگفتانگیز برای پلیاستیشن ۴ ترتیب داده است. کارگردان بازیهای استودیوی کوانتیک دریم، یعنی «دیوید کیج»، مشخصا میگوید که ساختههایش در واقع «درام تعاملی» هستند. در نتیجه اگر به تازگی بازی کردن را شروع کردهاید و از فیلمهای خوب لذت میبرید، مطمئنا از بازیهای دیوید کیج و مشخصا بازی جدیدش یعنی Detroit: Become Human خوشتان خواهد آمد. بازی Detroit: Become Human مثل دیگر ساختههای استودیوی کوانتیک دریم، دست بازیکننده را باز میگذارد تا هر طور که میخواهد، قصه را پیش ببرد. بازی Detroit قصهای علمی-تخیلی تعریف میکند و در آیندهی نزدیک اتفاق میافتد. هوش مصنوعی و رباتهای انساننما به بخشی از زندگی مردم تبدیل شدهاند و در این میان هم چند ربات، کمی پایشان را از خدمت محض به انسان، فراتر میگذارند. از نظر روند بازی، بازی Detroit: Become Human را بیشتر به گشت و گذار در محیط و صحبت با دیگران میگذرانید. در این میان هم قصهای خوب میشنوید و صحنههای سینمایی شگفتانگیزی میبینید. اگر از Detroit: Become Human خوشتان آمد، پیشنهاد میکنیم سراغ دو بازی قبلی کوانتیک دریم یعنی Heavy Rain و Beyond: Two Souls هم بروید که روی پلیاستیشن ۴ قابل تهیه هستند و روندی یکسان را دنبال میکنند.
کنسولهای بازی معمولا مکان مناسبی برای تجربهی نقشآفرینیهای آنلاین کلان نبودند، ولی شرکت بازیسازی اسکوئر انیکس با دو شمارهی فاینال فانتزی آنلاین، ثابت کرده است که روی پلیاستیشن هم به خوبی میتوان نقشآفرینی آنلاین کلان بازی کرد. بزرگترین و بهترین نقشآفرینی آنلاین کلان (MMORPG) حال حاضر، بدون شک بازی «فاینال فانتزی ۱۴» است. البته فاینال فانتزی ۱۴ برای این که به بهترین نقشآفرینی آنلاین امروز تبدیل شود، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده است. با این حال، تجربهای که از بازی Final Fantasy XIV: A Realm Reborn و بستههای الحاقی آن دریافت میکنید، به خوبی خاطراتی است که از کودکی خود و بازی کردن نقشآفرینیهای آنلاین در ذهن دارید. واضح است که Final Fantasy XIV ایدههای بسیار خوبی از دنیای وارکرفت یا دیگر بازیهای خوب این سبک گرفته، ولی مستقیما از این ایدهها استفاده نکرده و آنها را به خوبی گسترش داده است؛ طوری که تجربهی بازی کردن Final Fantasy XIV از هر نقشآفرینی آنلاین کلان دیگری بهتر است. سازندگان بازی حتی تلاش کردهاند تا بازی کردن با دسته نه تنها مشکل نداشته و سخت نباشد، بلکه تجربهای بسیار خوب و حتی در برخی اوقات، نزدیک به کامپیوتر ارایه دهد. بازی Final Fantasy XIV تا به امروز سه بستهی الحاقی بزرگ داشته که هر کدام مجموعهای از شهرها، سیاهچالهها، ریدها و کلاسهای جدیدی را به بازی اضافه کردهاند. با خریدن آخرین بستهی الحاقی بازی هم دیگر بستههای الحاقی را به صورت رایگان دریافت میکنید. فقط در نظر داشته باشید که دقیقا مثل دنیای وارکرفت، بازی کردن Final Fantasy XIV هم نیاز به خرید اشتراک ماهیانه دارد و خبری هم از سرورهای رایگان و از این قبیل نیست.
فورتنایت بیدلیل به بزرگترین بازی چند سال اخیر تبدیل نشده است؛ بازی واقعا خوب است و اگر کمی پای آن وقت بگذارید و بازی را یاد بگیرید، میتوانید برای مدتها سر خود را با فورتنایت گرم کنید. بازی Fortnite در پی جو بزرگی که حول بازیهای سبک بتل رویال شکل گرفته بود، به وجود آمد؛ البته منظورمان نسخهی فعلی فورتنایت و در واقع بازی Fortnite: Battle Royale است. اگر با بازیهای بتل رویال آشنایی ندارید، بگذارید کمی دربارهی این سبک بازیها توضیح دهیم. بازیهای بتل رویال، صد بازیکننده را به صورت آنلاین در یک نقشه قرار میدهند. بازیکنندهها به صورت تیمی یا به صورت تک نفره در نقشه به دنبال تجهیزات و سلاحهای مختلف میگردند و تلاش میکنند تا دیگران را از بین ببرند. محدودیت زمانی مشخصی در بازیهای بتل رویال وجود دارد و در زمانهای مشخص شده، نقشهی بازی کوچک میشود تا بازیکنندهها به یکدیگر نزدیک شوند. بازی کردن بازیهای سبک بتل رویال کمی نیاز به حوصله دارد، چون ممکن است برای مدت زیادی به دنبال تجهیزات بگردید، یکی دو تفنگ خوب پیدا کنید و به دلیل بیدقتیتان کشته شوید و همه چیز را از دست دهید. دوباره باید همه چیز را از ابتدا شروع کنید و خبری هم از آوردن آیتم به بازی نخواهد بود و همه چیز به مهارت شما باز میگردد. بازی Fortnite تعادل بسیار خوبی در روند بازی خود پیدا کرده و پس از یاد گرفتن نقشه و چگونگی استفاده از سلاحها و آیتمها و مخصوصا قابلیت ساخت و ساز بازی، متوجه میشوید که همه چیز بازی سر جای خود است. به همین دلیل هم وقتی در مقابل یک بازیکنندهی دیگر پیروز میشوید، میدانید که همه چیز به خاطر مهارت شما بوده است و از بازی لذت میبرید؛ مخصوصا اگر بتوانید بازی را برنده شوید. بازی کردن بازیهای بتل رویال خوصله میخواهد، ولی لذتی که بردن این بازیها به شما میدهد، ارزش تلاشهای متعدد را دارد. فورتنایت کاملا رایگان است و بازی کردن آن هم نیازی به اشتراک پلیاستیشن پلاس ندارد؛ در نتیجه میتوانید بدون پرداخت هیچ هزینهای، آن هم بدون این که دیگران نسبت به شما برتری داشته باشند، فورتنایت را دانلود کنید و شروع به بازی کردن کنید.
بازی God of War دنبالهای برای سهگانهی اصلی و قدیمی این بازیهاست، ولی حتی اگر طرفدار بازیهای گاد آو وار بودهاید، از شما میخواهیم که نگاهی به بازی جدید God of War بیاندازید و سپس سراغ آن بروید؛ چون همه چیز بازی فرق کرده است. بازی God of War یکی از بهترین بازیهای پلیاستیشن ۴ است، ولی چندان سنخیتی با بازیهای گاد آو وار قبلی ندارد. بازی قصهای بارها بهتر تعریف میکند، سیستم مبارزهای عمیق و سرگرم کننده دارد و صحنههای سینمایی و پر سر و صدای خوبی را هم در خود جای داده است. شخصیت اصلی مجموعه بازیهای گاد آو وار، یعنی «کریتوس»، خدای جنگ یونان، به سرزمین دیگری سفر کرده است. بازی God of War در دنیای اسطورههای نورس (همان ثور و اودین و لوکی) اتفاق میافتد و قصهای کاملا متفاوت تعریف میکند. کریتوس سالهاست که در سرزمینهای نورس مشغول به زندگی و بزرگ کردن پسر خود است و بازی God of War هم قصهی ماجراجویی کریتوس با پسرش را تعریف میکند. کریتوس شمشیرهای قدیمیاش را کنار گذاشته و به جای آنها، تبری به دست گرفته است. تبر کریتوس مثل چکش ثور پرتاب میشود و به دست او بازمیگردد و این موضوع، به طراحان بازی کمک کرده است تا مجموعهای از سیستمهای مبارزهی بسیار خوب و معماهای مختلفی را حول آن طراحی کنند. گشت و گذار در نقشهی نیمه-باز God of War و مبارزه با دشمنان مختلف، یکی از بهترین بخشهای بازی است و حسابی سرگرمتان میکند. در این میان هم قصهای بسیار احساسی از رابطهی کریتوس و پسر کوچکش تماشا میکنید؛ قصهای که مثل آن را در بازیهای ویدیویی ندیدهایم. طراحی بسیار خوب مراحل بازی، جریان دقیق و متعادل آن، سیستم مبارزهای عالی و گرافیکی که مثل آن را روی پلیاستیشن ۴ کم دیدهایم، بازی God of War را به یکی از بهترین بازیهای کنسول نسل فعلی سونی تبدیل کردهاند. فقط در نظر داشته باشید که اگر با ذهنیت قبلی و با هدف کشتن مجموعهای از الههها آن هم به خشنترین شکل ممکن سراغ بازی God of War بروید، جواب نخواهید گرفت.
معرفی ایدههای جدید به بازیهای ویدیویی، موضوعی است که امروزه فقط در بازیهای مستقل پیدا میشود؛ طوری که هیچ شرکت بزرگی حاضر نیست ریسک معرفی ایده و تجربهای جدید را به جان بخرد و برای ساخت یک بازی بزرگ و تازه، هزینه کند. با این حال، استودیوهای بازیسازی سونی خلاف جریان دیگر شرکتهای بزرگ حرکت میکنند و به دنبال ارایهی تجربههایی جدید و خاص روی کنسول این شرکت هستند. در همین راستا هم بازیهایی مثل هورایزن خلق میشود. بازی Horizon: Zero Dawn دنیایی را مقابل شما میگذارد که در ظاهر عجیب و غریب است، ولی آن را به باورپذیر شکل ممکن برایتان رمزگشایی میکند. در بازی Horizon با دنیایی پساآخرالزمانی روبرو میشوید. زمین چند باری نابود شده و تعدادی انسان هم که روی آن زنده ماندهاند، شبیه به انسانهای نخستین و به صورت قبلیهای زندگی میکنند. در این میان، ماشینها و رباتها از نسلهای قبلی انسان باقی مانده و روی زمین تکامل پیدا کردهاند؛ طوری که موجودات زندهی روی زمین را ماشینهایی تشکیل دادهاند که در تقلید از حیوانات زندگی میکنند. شخصیت اصلی بازی Horizon هم دخترکی است که با تیر و کمان به شکار این دایناسورهای مکانیکی میرود و ریشههای این دنیا را کشف میکند. روند بازی Horizon: Zero Dawn وابسته به دنیای خاص بازی است، چون همه چیز از منطق دنیای بازی پیروی میکند. بازی توانسته دنیایی کامل را خلق کند و از بازیکننده بخواهد که بر طبق قوانین این دنیا، به هر روشی که دوست دارد رفتار کند. بازی هورایزن محیط-باز است و خودتان در نقشه حرکت میکنید و مراحل مختلفی را انجام میدهید. در این منابع مختلفی جمعآوری میکنید و با آنها آیتمهایی میسازید که در مبارزه با حیوانات ماشینی بازی به کمکتان میآیند. سیستم مبارزه و کنترل بازی Horizon: Zero Dawn عالی است و دوست دارید که تمام سلاحها و تجهیزاتتان را روی ماشینها امتحان کنید. بازی Horizon: Zero Dawn همچنین از نظر گرافیکی حتی از بازیهای سنگین کامپیوتر هم زیباتر است و معدود بازیهایی دو سال پس از عرضه، توانستهاند از نظر گرافیکی به آن نزدیک شوند.
چهار سالی از عرضهی آخرین قسمت مجموعه بازیهای متال گیر سالید میگذرد و به جرات میتوانیم بگوییم که هیچ بازی همسبک دیگری حتی تلاش نکرده است تا روند بازی آن را تکرار کند؛ در واقع روند بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain آنقدر خوب است که برای مقایسه، باید سراغ بازیهای قدیمی «هیدئو کوجیما» برویم. هیچ بازی دیگری به اندازهی متال گیر سالید ۵ به بازیکننده آزادی عمل نمیدهد. متال گیر سالید ۵ نقشهای بزرگ و باز دارد که متشکل از مجموعهای کمپ مختلف است. بازیکنندهها خودشان تصمیم میگیرند که در این نقشه چگونه حرکت کنند، چه تجهیزاتی را با خود برای انجام ماموریتها حمل کنند و چگونه اهدافشان را به انجام برسانند. بازی به واقعیترین شکل ممکن، به رفتار بازیکننده عکسالعمل نشان میدهد و سطح توجه به جزییات در آن به قدری بالاست که معمولا به هنگام بازی کردن غافلگیر میشوید. بهترین و روانترین سیستم کنترل سوم شخص را در Metal Gear Solid V دیدهایم و بازی حتی به هنگام راه رفتن و حرکت هم حس خوبی به شما میدهد؛ چه برسد به این که نقشهای بلند و بالا برای خود داشته باشید و بخواهید به کمک تمام ابزارهایی که بازی در اختیارتان گذاشته، آن را اجرا کنید و نتیجهی کارهای خود را ببینید. متال گیر سالید ۵ اساسا بهترین شبیهساز نظامی ممکن است. یک پایگاه نظامی در اختیار خود دارید، منابع مختلف جمع میکنید و به کمک مهندسهایی که پیدا کردهاید، برای خود تجهیزات و سلاح میسازید. سربازهای زیادی زیر نظر شما فعالیت میکنند و همهی آنها را مدیریت و حتی مستقیما کنترل میکنید. نهایتا هم از تمام منابع و ابزارها و سیستمهایی که بازی در اختیارتان گذاشته، یا خودتان یاد گرفتهاید، برای تمام کردن مراحل کمک میگیرید. بعد از چهار سال، متال گیر سالید ۵ هنوز هم زیباست و هنوز هم بهترین اکشن تیراندازی سوم شخص ساخته شده است. با این حال، اگر از طرفداران مجموعه بازیهای متال گیر سالید بودهاید، انتظار قصهای خطی و رضایتبخش را نداشته باشید، چون به دلیل مجموعهی زیادی از مشکلات که به خروج هیدئو کوجیما از شرکت سازندهی متال گیر ختم شد، قصهی بازی ظاهرا تمام نشده باقی مانده است. نکتهی جالب این جاست که همین قصهی تمام نشده، دهها برابر از قصههای دیگر بازیهای تیراندازی سوم شخص اعم از گوست ریکان و اسپلینتر سل بهتر است و باز هم جای بازی Metal Gear Solid V را به عنوان بهترین اکشن سوم شخص نظامی ساخته شده تثبیت میکند.
پاسخ ها