ما پزشکان را با روپوشهای سفیدشان میشناسیم، اما پشت این ظاهر آرام و حرفهای، دنیایی از چالشهای اخلاقی، فشارهای روانی و نبردهای روزمره برای نجات جان انسانها نهفته است. بهترین فیلم های پزشکی، آثاری هستند که ما را از روی تخت بیمارستان بلند کرده و به پشت میز جراح، به راهروهای شلوغ اورژانس و به ذهن یک پزشک میبرند.
این مقاله، لیستی از فیلم های پزشکی است که صرفاً به بیماری نمیپردازند، بلکه به خودِ حرفه پزشکی و انسانهای خارقالعادهای که آن را شکل دادهاند، نگاه میکنند. اگر به دنبال یک فیلم سینمایی پزشکی انگیزشی هستید که هم شما را به فکر فرو ببرد و هم قلبتان را لمس کند، این لیست برای شماست.
این شاهکار سینمایی که موفق شد هر پنج جایزه اصلی اسکار (معروف به «Big Five») را درو کند، یک نقد تکاندهنده بر سیستمهای سرکوبگر روانپزشکی آن دوران است. فیلم داستان مکمورفی (جک نیکلسون)، مجرمی را روایت میکند که برای فرار از زندان، خود را به دیوانگی زده و به یک بیمارستان روانی منتقل میشود. او در آنجا با پرستار راچد، نمادی از قدرت سرد و کنترلگر روبرو شده و تلاش میکند روحیه زندگی و طغیان را در بیماران سرکوبشده زنده کند. این فیلم بیش از آنکه درباره بیماری روانی باشد، درباره مبارزه روح آزاد انسان در برابر سیستمی است که قصد دارد فردیت را از بین ببرد.
نظر راجر ایبرت، منتقد حرفهای درباره فیلم:
«این فیلم یک کمدی است که به تراژدی ختم میشود و آنقدر خوب ساخته شده که هر دو حس را همزمان تجربه میکنید. یک فیلم درباره پیروزی روح انسان بر سیستمی است که تلاش میکند آن را خرد کند.»
این فیلم سینمایی پزشکی انگیزشی که بر اساس خاطرات واقعی دکتر الیور ساکس ساخته شده، یک داستان عمیقاً انسانی درباره معجزه کوتاه پزشکی و اهمیت ارتباط است. دکتر مالکوم سایر (رابین ویلیامز)، پزشکی دلسوز اما منزوی است که با استفاده از یک داروی آزمایشی، گروهی از بیماران کاتاتونیک را پس از دههها به زندگی «بیدار» میکند. فیلم به زیبایی، شادی و تراژدی این بیداری موقت و تلاش دکتر برای فهمیدن دنیای بیمارانی که یک عمر را از دست دادهاند، به تصویر میکشد. این فیلم به جای تمرکز بر موفقیتهای پزشکی، بر اخلاقیات، امید و رابطه شفابخش میان پزشک و بیمار تأکید دارد.
نظر واشنگتن پست درباره فیلم:
«یک داستان قدرتمند درباره معجزهای زودگذر. رابین ویلیامز و رابرت دنیرو بازیهایی ارائه میدهند که فراتر از بازیگری است؛ آنها روح شخصیتهایشان را به ما نشان میدهد.»
این فیلم یک داستان واقعی و بسیار الهامبخش است که ثابت میکند گذشته شما، آیندهتان را تعیین نمیکند. فیلم مسیر زندگی دکتر بن کارسون، یکی از مشهورترین جراحان مغز و اعصاب جهان را از کودکی سخت و فقر در محلهای خطرناک تا رسیدن به اوج دنیای پزشکی دنبال میکند. نقطه اوج داستان، آماده شدن او برای انجام اولین عمل جراحی موفقیتآمیز جداسازی دوقلوهای به هم چسبیده از سر است. این فیلم یک فیلم پزشکی انگیزشی قدرتمند درباره قدرت باور به خود، پشتکار و تأثیر ایمان در غلبه بر ناممکنهاست.
نظر منتقد رسانه Reel Film Reviews درباره فیلم:
«یک فیلم زندگینامهای الهامبخش و بسیار خوشساخت که به شکلی مؤثر، داستان باورنکردنی دکتر بن کارسون را بدون افتادن در دام احساساتگرایی بیش از حد، روایت میکند.»
این فیلم حماسی، داستان یک جوان مسیحی در قرن یازدهم است که تشنه یادگیری علم پزشکی است. او که میشنود بزرگترین پزشک جهان، ابن سینا، در اصفهان زندگی میکند، برای شاگردی نزد او، سفری پرخطر را به ایران آغاز میکند. «پزشک» یک فیلم سینمایی پزشکی باشکوه است که اشتیاق برای یادگیری، تقابل علم و خرافات و تاریخ غنی پزشکی در شرق و به خصوص جایگاه دانشمندان ایرانی را به تصویر میکشد.
نظر منتقد رسانه ورایتی درباره فیلم:
«یک حماسه ماجراجویانه باشکوه و چشمنواز که به زیبایی اشتیاق برای دانش پزشکی را در پسزمینهای از تقابل فرهنگها و مذاهب به تصویر میکشد.»
این فیلم بر اساس داستان واقعی دکتر هانتر پچ آدامز ساخته شده و بیانیه شاد و رنگارنگی در ستایش «انسانیت» در پزشکی است. پچ آدامز به عنوان یک دانشجوی پزشکی، سیستم خشک، بیروح و سلسله مراتبی بیمارستانها را به چالش میکشد و معتقد است که خنده، بازی و ارتباط عاطفی با بیماران، بخشی جداییناپذیر از فرآیند درمان است. هرچند فیلم از نظر منتقدان با واکنشهای متفاوتی روبرو شد، اما به دلیل پیام قدرتمند و بازی دلنشین رابین ویلیامز، به یکی از محبوبترین فیلم های پزشکی در میان تماشاگران تبدیل شد.
نظر منتقد رسانه شیکاگو سان-تایمز درباره فیلم:
«رابین ویلیامز در این فیلم به ما یادآوری میکند که شفقت و خنده، دو عنصر حیاتی در پزشکی هستند که اغلب در دنیای مدرن و تکنولوژیزده فراموش میشوند.»
یک داستان بسیار قدرتمند درباره «همدلی» و نگاه از آن سوی میز. دکتر جک مککی، یک جراح قلب بسیار موفق اما سرد و بیتفاوت است که بیمارانش را تنها به چشم «مورد پزشکی» میبیند و هیچ ارتباط عاطفی با آنها برقرار نمیکند. اما زمانی که خودش به سرطان حنجره مبتلا شده و به یک «بیمار» در همان سیستم درمانی تبدیل میشود، برای اولین بار با ترس، بوروکراسی و عدم همدلی کادر درمان از دید یک بیمار روبرو میشود. این تجربه، دیدگاه او را نسبت به حرفه پزشکی و بیمارانش برای همیشه تغییر میدهد.
نظر راجر ایبرت، منتقد حرفهای درباره فیلم:
«این فیلم به یک حقیقت ساده اما عمیق میپردازد: یک پزشک تا زمانی که خودش طعم بیمار بودن را نچشد، نمیتواند به معنای واقعی کلمه یک درمانگر باشد. یک داستان بسیار قدرتمند درباره تولد دوباره همدلی.»
این شاهکار کمدی سیاه که نخل طلای جشنواره کن را نیز برده، داستان گروهی از جراحان در یک بیمارستان صحرایی سیار (MASH) در طول جنگ کره را روایت میکند. آنها برای مقابله با وحشت روزمره جنگ و جراحیهای بیپایان، به طنز تلخ، شوخیهای بیپروا و شکستن تمام قوانین نظامی پناه میبرند. «مش» یک نگاه کاملاً متفاوت، هرجومرجطلب و ضدجنگ به دنیای پزشکی در خط مقدم است و تأثیر بسیار زیادی بر آثار پس از خود گذاشت.
نظر منتقد رسانه امپایر درباره فیلم:
«یکی از بهترین کمدیهای ضدجنگ که تا به حال ساخته شده. فیلم با طنزی سیاه و بیرحمانه، جنون جنگ را به تصویر میکشد و نشان میدهد که خنده، تنها راه برای حفظ سلامت عقل در یک دنیای دیوانه است.»
این فیلم تحسینشده، داستان واقعی و پیچیده دو پیشگام جراحی قلب را روایت میکند: دکتر آلفرد بلالوک (جراح سفیدپوست) و ویوین توماس (تکنسین سیاهپوست و نابغه). در دوران تبعیض نژادی، این دو با همکاری یکدیگر، روشی انقلابی برای جراحی نوزادان مبتلا به سندروم «کودک آبی» ابداع میکنند. این فیلم به شکلی استادانه، هم به جنبههای نوآورانه پزشکی و هم به چالشهای اجتماعی در دنیای آکادمیک پزشکی میپردازد.
نظر منتقد نیویورک تایمز درباره فیلم:
«یک درام تاریخی درجهیک و هوشمندانه که نه تنها یک دستاورد پزشکی پیشگامانه را به تصویر میکشد، بلکه به شکلی ظریف، به پیچیدگیهای روابط نژادی در آمریکا نیز میپردازد.»
این شاهکار انسانی از آکیرا کوروساوا، داستان یک پزشک جوان و مغرور را روایت میکند که مجبور میشود در یک کلینیک روستایی و فقیرانه زیر نظر یک پزشک مسن و سختگیر به نام «ریشقرمز» کار کند. او در آنجا به تدریج با مشاهده فداکاریهای استادش و درک درد و رنج واقعی مردم، معنای حقیقی حرفه پزشکی و انسانیت را میآموزد.
نظر منتقد رسانه تایم اوت درباره فیلم:
«شاهکار انسانی آکیرا کوروساوا. این فیلم یک بیانیه عمیق درباره فقر، عدالت اجتماعی و تعهد یک پزشک به سوگندش است. یک تجربه سینمایی که روح شما را لمس میکند.»
این فیلم فرانسوی تحسینشده، یکی از واقعگرایانهترین آثاری است که تا به حال درباره زندگی یک پزشک کارآموز ساخته شده است. داستان بنجامین، جوانی که دوره کارآموزی خود را در یک بیمارستان دولتی شلوغ در پاریس آغاز میکند و به سرعت با واقعیتهای سخت این شغل روبرو میشود: ساعات کاری بیپایان، کمبود امکانات، اشتباهات پزشکی و مسئولیتهای سنگین.
نظر منتقد رسانه گاردین درباره فیلم:
«یک تصویر فوقالعاده واقعگرایانه، پراسترس و در عین حال خندهدار از زندگی یک پزشک کارآموز. این فیلم به دور از کلیشههای هالیوودی، پزشکی را همانطور که هست نشان میدهد: یک شغل طاقتفرسا اما عمیقاً انسانی.»
این فیلمها فراتر از داستانهای پزشکی هستند؛ آنها سفری به قلب و روح انسانهایی هستند که مسئولیت مرگ و زندگی ما را بر دوش میکشند. از راهروهای شلوغ یک بیمارستان صحرایی در «مش» گرفته تا سکوت پر از تنش یک اتاق عمل در «بخشنده دستان»، هر کدام از این آثار به ما یادآوری میکنند که پشت هر روپوش سفید، یک انسان با تمام ترسها، امیدها، تردیدها و فداکاریهایش ایستاده است.
شما چه فیلم سینمایی در حوزه پزشکی میشناسید که در این فهرست به آن اشاره نکردیم؟ گزینه مورد علاقه شما کدام است؟
پاسخ ها