آشنایی با زندگینامه زهیر بن قین بجلی
زهیربن قین بجلی یکی از یاران امام حسین (ع) بود. که در واقعه کربلا به شهادت رسید. در این مقاله از ، به زندگینامه زهیربن قین بجلی پرداخته شده است.
نام : زهیر بن القین البجلی
یاران : امام حسین (ع)
دودمان : قبیله بجیله
محل اقامت : کوفه
تاربخ مرگ/شهادت : 61/680
روز شهادت : روز عاشورا
علت مرگ/شهادت : در واقعه عاشورا به شهادت رسید
محل دفن : کربلا
فعالیت ها : فرمانده جناح راست لشکر امام حسین (ع) در واقعه عاشورا
زهیر بن القین البجلی (عربی: زهیر بن القین البجلی) یکی از اعضای ارشد قبیله بجیله مستقر در کوفه بود. او در کوفه و قبیله اش به مردی بزرگوار و شجاع معروف بود. او به دلیل حضور در بسیاری از نبردها و فتوحات بسیار مورد احترام بود. در برخی منابع از قین - پدر زهیر - به عنوان یکی از یاران پیامبر (ص) یاد شده است. زهیر از یاران امام حسین (ع) و از اعضای عالی رتبه لشکر آن حضرت بود که در واقعه عاشورا در کربلا به شهادت رسید.
زهیر از مدافعان عثمان بود. در سال 60 هجری قمری زهیر و همسرش به اتفاق خویشاوندان و یاران خود از حج به کوفه باز می گشتند، امام حسین (ع) و یارانش را در میان راه در استراحتگاهی به نام زرود ملاقات کردند. امام حسین (ع) و یارانش نیز در راه کوفه بودند.
امام حسین (علیه السلام) شخصی را نزد زهیر فرستاد و از او خواست تا با هم ملاقات کنند. زهیر ابتدا تمایلی به ملاقات امام (علیه السلام) نداشت، اما وقتی همسرش دیلم یا دلهم دختر عمرو او را به این امر تشویق کرد، نزد امام حسین (ع) رفت. این ملاقات مسیر زندگی او را تغییر داد. پس از جلسه، با خوشحالی نزد خانواده و دوستان خود بازگشت و قرارگاه و وسایل خود را در نزدیکی قرارگاه امام حسین (ع) نقل مکان کرد.
زهیر با همسرش خداحافظی کرد و بنا به نقلی همسرش را طلاق داده و به او گفت: «من در جوار امام حسین (ع) به شهادت می رسم، تو با برادرت نزد خانواده ات برگرد، زیرا نمی خواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»
زهیر پس از خداحافظی از همسرش، از یارانش خواست که اگر دوست دارند شهید شوند، او را همراهی کنند. در غیر این صورت، این آخرین دیدار آنها خواهد بود. بر اساس برخی منابع، سلمان بن. مضارب پسر عموی زهیر با او همراه شد و به لشکر امام حسین (ع) پیوست.
هنگامی که امام حسین (ع) با حرب روبرو شد. در لشکر یزید در منطقه ذوحسام سخنرانی کرد و از تحولات رخ داده در جهان، فسادهای حاکم بر جامعه و بی اهمیتی زندگی دنیوی صحبت کرد. هنگامی که سخنرانی امام (ع) تمام شد، زهیر اولین کسی بود که اطاعت خود را از امام حسین (ع) اعلام کرد. امام برای او دعا کرد و از او قدردانی کرد.
هنگامی كه كاروان امام حسین (ع) در روز پنجشنبه دوم محرم سال 61 / 2 اكتبر 680 به نینوا رسیدند، پیامبری از جانب عبیدالله بن ابی اللَّه علیه السلام وارد نینوا شد. ابن زیاد نامه ای برای الحر بن یزید الریاحی نوشت که بر حسین (ع) سخت گیری کند و او را مجبور به اقامت در بیابانی بی آب کند. حر این نامه را به اطلاع امام (ع) رساند. امام حسین (ع) از حر خواست تا او را در نینوا، غدیریه یا شفیه سکونت دهد. اما حر پاسخ داد که این امکان وجود ندارد زیرا عبیدالله بن زیاد آنجا جاسوس داشت.
زهیربن قین بجلی به امام حسین (ع) پیشنهاد کرد که با این گروه بجنگند، زیرا جنگیدن با آنها آسانتر از گروهی است که نزدیک است. اما امام حسین (ع) در پاسخ فرمود: «من جنگ را شروع نمی کنم».
زهیر به آنها پیشنهاد کرد که در سرزمینی نزدیک فرات به نام «العقر» ساکن شوند، زیرا دارای باروهای طبیعی است، و اگر لشکر حر مانع رفتن آنها به آنجا شود، با سپاه حر بجنگند، زیرا جنگ با آنها در همین زمان است. آسان تر از ارتشی که بعد از آن خواهد آمد. امام حسین (علیه السلام) فرمود: من از عقر به خدا پناه می برم.
در روز تاسوعا بعد از ظهر که عمربن لشکر سعد برای شروع جنگ به لشکرگاه امام حسین (ع) حمله کردند، امام حسین (ع) از برادرش عباس خواست که نزد آنان برود تا ببیند چه در سر دارند. عباس و بیست تن از یاران امام حسین (ع) از جمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نزد لشکر دشمن رفت و از آنان پرسید که چه می خواهی و چه فکری داری؟
گفتند: اگر از دستورات ابن زیاد پیروی نکنی، به ما دستور داده شده که با تو بجنگیم. عباس (ع) به آنها گفت صبر کنید تا امام حسین (ع) پیام را بدهد. آنها موافقت کردند و منتظر پاسخ ماندند. در این میان حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین فرصت را غنیمت شمرده و عمر بن سعد را موعظه کردند.
عزرة بن قیس احمسی (فرمانده سواره نظام لشکر عمر بن سعد ) گفت: ای زهیر، تو از شیعیان این اهل بیت نبودی و وکیل عثمان بودی! زهیر پاسخ داد:
«آیا اینجا بودن من به این معنی نیست که الان با آنها هستم؟ به خدا سوگند هرگز به حسین بن علی (ع) نامه ننوشتم. هرگز رسولی نزد او نفرستاد و به او وعده یاری ندادم، اما راه های ما به هم رسید و وقتی با او ملاقات کردم یاد پیامبر (ص) و منزلت حسین (ع) نزد او افتادم فهمیدم که نزد دشمن خویش و حزب شما می رود. پس تصمیم گرفتم به او کمک کنم و در گروه او باشم و جانم را فدای حق خدا و پیامبر (ص) کنم که از جانب تو نادیده گرفته شد.»
شب قبل از عاشورا که امام حسین (علیه السلام) از بیعت یاران و اهل بیت خود منصرف شد و به آنان اجازه فرار و حفظ جانشان را داد، هر یک از یارانش با او بیعت و وفاداری کردند. پس از بیعت اهل بیت امام حسین (ع) مسلم بن عوسجه اسدی وفاداری خود را اعلام کرد. سپس زهیر بن قین برخاست و گفت:
«به خدا سوگند می خواهم کشته شوم، دوباره زنده شوم و دوباره هزار بار کشته شوم تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن حفظ کند».
زمان و نحوه شهادت زهیربن قین بجلی
صبح روز عاشورا بعد از نماز صبح، امام حسین (ع) یاران و لشکریان خود را سازماندهی کرد. زهیر بن قین را به فرمانده ی جناح راست منصوب کرد و حبیب بن مظاهر به عنوان فرمانده جناح چپ لشکر و پرچم را به برادرش عباس (ع) داد.
در روز عاشورا قبل از شروع جنگ زمانی که دو لشکر به هم رسیدند، امام حسین (ع) لشکر دشمن را نصیحت کرد. پس از سخنان امام، زهیر بن قین از امام (ع) خواست که اجازه دهد او سخنرانی کند. او خطاب به مردم کوفه، آنان را از جنگ با امام حسین (ع) برحذر داشت. اما لشکر عمر بن سعد در پاسخ زهیر را لعن کرد و عبید الله بن زیاد را ستود. و بر جنگ اصرار داشت. سرانجام شمر بن ذی الجوشان تیری به سوی او پرتاب کرد.
شخصی از لشکر امام حسین (ع) زهیر را صدا زد و به او گفت:
امام حسین (علیه السلام) فرمود که برگرد. همان گونه که مؤمنی از آل فرعون، قبیله خود را موعظه کرد، اما فایده ای نداشت، شما نیز به اندازه کافی آنان را نصیحت کرده اید.
مردم کوفه زهیر را به عنوان شخصیتی شجاع، ممتاز و مشهور می شناختند. از این رو او توسط سلیم و یسار که خدمتگزاران زیاد بن ابیه و عبیدالله بن زیاد بودند، به نبردهای انفرادی دعوت شد. زمانی که عبدالله بن عمیر کلبی با آنان به جنگ رفت، به او گفتند: «ما تو را نمی شناسیم، بگذار زهیر بن قین یا حبیب بن مظاهر بیایند و با ما بجنگند. زهیر برخاست تا آنها را در هم بکوبد، اما امام حسین (علیه السلام) به او اجازه جنگ نداد و عبدالله بن عمیر را به جنگ آن دو فرستاد.»
وقتی جنگ شروع شد، شمر بن ذی الجوشن و عده ای از سپاهیانش از پشت به اردوگاه امام حسین (ع) آمدند. شمر با نیزه بر اردوگاه امام زد و فریاد زد: آتشی بیاور تا آنجا را با ساکنانش بسوزانم. امام حسین علیه السلام فرمود: ای پسر ذی الجوشن، تو برای سوزاندن اردوگاه و اهل بیت من به آتش نیاز داری؟ خداوند تو را به آتش بسوزاند. در این هنگام زهیر و ده نفر از یارانش به شمر و سپاهیانش حمله کردند و آنها را به زور از محل بیرون کردند. در این حمله زهیر ابو عزه ضبابی را که از یاران و خویشاوندان شمر بود، کشتند.
وقتی حبیب بن مظاهر پیش از ظهر عاشورا به شهادت رسید. زهیر بن قین و حر بن یزید ریاحی به میدان نبرد رفتند. آنها از یکدیگر حمایت کردند. هرگاه یکی در محاصره دشمنان قرار می گرفت، دیگری به او کمک می کرد. آنها جنگیدند تا حرّ به شهادت رسید و زهیر به اردوگاه بازگشت.
هنگامی که امام حسین (ع) و عده ای از یارانش نماز ظهر روز عاشورا را می خواندند، زهیر بن القین و سعید بن عبدالله حنفی در مقابل امام و بقیه یارانش ایستادند تا از آن ها در مقابل حملات دشمن محافظت کنند. آنها خود را در برابر تیرها سپر کردند تا نماز تمام شد.
زهیر برای رفتن به میدان جنگ از امام اجازه خواست. می گویند حدود 120 نفر از لشکر دشمن را کشت و سرانجام به دست کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی به شهادت رسید.
آرامگاه زهیر بن قین بجلی
هنگامی که زهیر به شهادت رسید، امام حسین علیه السلام برای او چنین دعا کرد: «ای زهیر، خداوند تو را رحمت کند و قاتلان تو را به لعنت ابدی لعنت کند، مانند بنی اسرائیل که از سوی خداوند تغییر شکل یافته اند».
درباره زهیر بن قین در زیارت الشهداء چنین آمده است:
«سلام بر زهیر بن قین بجلی، هنگامی که فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله به او اجازه خروج داد، پاسخ داد: به خدا سوگند هرگز فرزند پیامبر را رها نخواهم کرد. ص) - درود خدا بر او و خاندانش باد. آیا فرزند پیامبر (ص) را در حالی که در محاصره دشمنان است رها می کنم و جانم را نجات می دهم؟ مبادا چنین روزی فرا رسد!»
گردآوری: بخش مذهبی
پاسخ ها