پلتفرمها فضای فوقالعادهای برای جذب مخاطبان کم سن و سال در اختیار دارند و به همین خاطر هم بخشی از محصولات خود اعم از تولیدی و غیرتولیدی را به آنها اختصاص میدهند.
محمد جلیلوند (منتقد سینما و تلویزیون) در روزنامه ایران نوشت:
بخش مهمی از مخاطبان آثار نمایشی از سینما و تلویزیون تا پلتفرمهای نمایش آنلاین را گروه سنی کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند که همین موضوع سبب شده تا تهیهکنندگان توجه ویژهای به این رده سنی نشان دهند. میلیونها تماشاگر به اضافه والدینشان، بازار گستردهای را در سراسر جهان به وجود آورده و همه ساله سود سرشاری نصیب تهیهکنندهها و کمپانیها میکنند. برای مثال تنها کافی است به فهرست پرفروشترین فیلمهای سال نگاه کرده و سهم آثار متعلق به کودکان و نوجوانان را از آن جدا کنید. اتفاقی که در سینمای ایران نیز در سالهای گذشته رخ داده و این روزها بار دیگر در حال رونق گرفتن است.
پلتفرمها فضای فوقالعادهای برای جذب مخاطبان کم سن و سال در اختیار دارند و به همین خاطر هم بخشی از محصولات خود اعم از تولیدی و غیرتولیدی را به آنها اختصاص میدهند. پلتفرم فیلیمو در این زمینه پیشگام بوده و همواره بخشی از فضای خود را به سرگرم کردن مخاطبان کودک و نوجوانش اختصاص داده است. تولید سریال برای این طیف سنی از جمله آنهاست که ریسک مخصوص به خود را دارد، چرا که آثاری اینچنینی فضای یکسره متفاوتی با دیگر سریالهای تولیدی داشته و راضی کردن سلایق مختلف آن کاری دشوار به حساب میآید. سریال «لالایی» به کارگردانی احمد درویشعلیپور که از اواخر تابستان سال جاری از طریق فیلیمو به مخاطبان عرضه شده، تازهترین نمونه در این رابطه به حساب میآید که توانسته در همین مدت مخاطبان زیادی را به سمت خود بکشاند.
داریوش فرضیایی که به عمو پورنگ شهرت دارد، پشتوانه سالها فعالیت در قاب کوچک تلویزیون را در مقام برنامهساز و مغز متفکر برنامههای مختص کودک داشته و همین امر یکی از دلایل کلیدی موفقیت لالایی به حساب میآید. از یک سو شهرت فراوان او و از سوی دیگر اشراف او بر سلیقه این طیف سنی، بخشی از موفقیت لالایی را تضمین کرده است. پس از آن باید به فیلمنامه لالایی اشاره کرد که بخش مهمی از ویژگیهای ژانر کودک و نوجوان را با خود دارد. عنصری به نام تخیل و فانتزی که برای مخاطب کمسن و سال جذابیت بسیار داشته و موتور حرکت سریال به حساب میآید. به خصوص در قسمت نخست که برای جذب تماشاگر بسیار مهم بوده و در آن بهخوبی از تخیل بهره گرفته شده است.
شخصیتهای اصلی به خوبی معرفی شده و نقطه عطف هم که چیزی جز تلاش شوهر خواهر سابق گلشن برای تعطیل کردن خانه بچههای بیسرپرست و تخریب آن نیست. فراموشی گلشن هم یکی دیگر از سوژههایی است که محمد درویشعلیپور در مقام نویسنده فیلمنامه و کارگردان روی آن مانور داده است. از طرف دیگر پاداش حکمت به عنوان قهرمان ورود مناسبی به قصه داشته و در راستای فانتزی حاکم بر آن حرکت میکند. او و شاگردش طوفان ویژگیهای آشنای این ژانر را داشته و به خوبی تماشاگر را با خود همراه میکنند. برای نمونه میتوان به لاکی، اتومبیل هوشمند این دو اشاره کرد که زمینهساز شوخیهای بانمکی هم در قسمتهای بعدی میشود. در قسمتهای بعدی، قصه در عرض گسترش پیدا کرده و شخصیتهای دو قطب مثبت و منفی در تقابل با یکدیگر آن را پیش میبرند. ضمن اینکه معمایی حول محور دفترچه جادویی شکل گرفته که برای تماشاگر کودک و نوجوان لالایی جذاب به نظر میرسد؛ دفترچهای که شخصیتهای مختلف کار را به سمت خود کشانده و به چالش میکشاند. در عین حال فراموشی گلشن و اشتباه گرفتن پاداش با پسرش بهروز، شوخیهای بامزهای خلق کرده و داستانکی را با محوریت این دو به وجود میآورد. سارا دیگر شخصیت لالایی است که نقش مهمی در پیشبرد داستان داشته و در جبهه پاداش حکمت قرار میگیرد.
همین طور مرد سیاهپوش مرموزی که از قسمت هشتم پایش به داستان باز شده و جذابیتهای خاص خود را دارد. نکته مهمی که در لالایی به چشم میخورد، استفاده درست و به اندازه از کلیشههاست که آن را از آسیب نفوذ کلیشهها به تاروپود آن مصون نگه داشته است. احمد درویشعلیپور به عنوان کارگردان به خوبی از عناصری همچون طراحی صحنه و لباس و موسیقی در راستای شکل دادن به جهان لالایی بهره گرفته و آن را به کاری باب میل مخاطبان کم سن و سال خود تبدیل کند. بویژه موسیقی که خوب از کار درآمده و به خوبی با فضای حاکم بر داستان جفت و جور شده است. لالایی به عنوان نخستین سریال مختص کودک و نوجوان تولید شده در پلتفرمهای داخلی، آبرومند از آب درآمده و مخاطبان کودک پروپاقرصی دارد.
پاسخ ها