کاربری به نام «سیمپلی سعید» که به نظر یکی از ایرانیان خارج نشین است تجربه حضور در ایران را بعد از ۲.۵ سال در توییتر خود به اشتراک گذاشت که در نوع خودش جالب است.
برترینها: کاربری به نام «سیمپلی سعید» که به نظر یکی از ایرانیان خارج نشین است تجربه حضور در ایران را بعد از ۲.۵ سال در توییتر خود به اشتراک گذاشت که در نوع خودش جالب است. این مشاهدات قبل از انتخابات اسفند ماه صورت گرفته است.
او نوشت: مشاهداتم از سفر ۲۰ روزه به ایران بعد از ۲/۵ سال:
۱. به قیمت اقلام روزمره باید یه صفر اضافه میکردم تا قیمتهای جدید دستم بیاد. واحد پایه پولی عملاً ۵۰هزار تومان شده. تو تاکسی خطی پول رو برای راننده کارت به کارت میکنن. میلیارد دیگه یه رقم خیلی رایجیه حتی واسه ماشین استاندارد.
۲. دوستام دارن خیلی سختتر از پیش کار میکنن و در عین حال بیش از پیش تو مضیقهن. انگار روی تردمیلی میدون که به مراتب سریعتر از اونا حرکت میکنه. هنوز جمع میشن و مهمونی میگیرن و سفر میرن، ولی فرکانسش خیلی کمتر از قبله. کار روی زندگی اجتماعیشون سایه سنگینی انداخته.
۳. وقتی روزمرهت باشه شاید متوجه نشی، ولی وضعیت رانندگی تو شهر و جادهها واقعاً پرخطره! همه جا ترافیکه و برای بقا باید تو جنگلی از ماشینها بجنگی و قید آرامش روانی رو بزنی. گمونم یکی از تبعاتش پردههای تسلیت فراوانی بود که خبر از مرگ جوونی تو سانحه رانندگی میداد.
۴. پوشش مردم هم تغییر کرده بود...
۵. کافه و نونوایی تخصصی خیلی بیشتر شده. انگار آدمها خیلی روی قهوه و نونی که میخورن دقیق شدن و دنبال کیفیت و لذت تو این تجربه روزمره میگردن. قهوه و شیرینی که دیدم تو تهران و رشت همتراز فرانسه و ایتالیا بود بعضاً. کافه فراتر از یه فضای اجتماعی برای معاشرته و تو معماریش هم عیانه.
۶. من درست قبل از انتخابات مجلس رسیدم. چیزی که تو حلقه اطرافیان خودم دیدم اینه که انقدر بیاهمیت بود که کسی حتی درباره رای دادن/ندادن شوخی هم نمیکرد.
۷. دسترسی به اینترنت مستلزم روشن بودن ۲۴ ساعته ویپیانه. اپها و روشهای پیچیدهتری اومده برای دور زدن فیلترنت و بسته به سواد تکنولوژیک، بالاخره یه چی پیدا میکنی که کارت رو راه بندازه. البته که خوبهاش پولیه و این خودش یه بازار پرمایهای رو خلق کرده.
پاسخ ها