باران، بساط گوشیفروشهای اطراف ساختمان علاءالدین را کساد نکرده است. آنها یکیدرمیان زیر چتر ایستادهاند: «گوشی میفروشید؟» اینجا قیمت گوشی بستگی به جعبه دارد.
روزنامه هممیهن: گزارش میدانی از بازار خریدوفروش گوشیهای سرقتی و بررسی شیوه و ریشههای این سرقتها:
باران، بساط گوشیفروشهای اطراف ساختمان علاءالدین را کساد نکرده است. آنها یکیدرمیان زیر چتر ایستادهاند: «گوشی میفروشید؟» اینجا قیمت گوشی بستگی به جعبه دارد.
«گوشی بدون جعبه هم میخرید؟»
«مدلش چیه؟ کجاست؟» فروشنده که زیر سایهبان ایستاده، چند قدم به جلو برمیدارد و از مشتری میخواهد که او هم به سمت مغازههای رنگارنگ حرکت کند. گوشی را میبیند، قاب آن را درمیآورد و از گنجایش حافظهاش میپرسد: «آیفون ۸، ۶۴گیگ، بدون کارتن، حدود ۴تومن میشود اما اگر کارتن داشت تا ۶تومن هم میشد.» کارتن و جعبه، فرق میان فروشنده واقعی و سارق است. فروشنده دیگری کنکاش میکند که چه بلایی بر سر کارتن گوشی آمده است؟ «گم شده، گوشی خودم است، اصلاً چه فرقی دارد؟» پاسخ سرراست است: «برای شما نه اما برای آگاهی فرق دارد. ما نمیتوانیم اینجا بفروشیم، این گوشیها را یا افغانها میخرند یا میفرستند بازارهای اطراف تهران. اینجا هم هستند افرادی که گوشی سرقتی بخرند اما فروشش سخت است دیگر.» قیمتها برای گوشیهای بدون جعبه متفاوت است؛ برخی میگویند ۴میلیون و برخی میگویند ۲میلیون تومان.
در سالنامه آماری 1400 مرکز آمار ایران تاکید شده که نیروی انتظامی حدود ۲۴۱هزار مورد سرقت از اماکن خصوصی و بیش از ۱۸هزار مورد سرقت اماکن دولتی را ثبت کرده است.
«هرکس که موبایلفروش باشد، دستکم یکبار سارقان گوشی به او مراجعه کردهاند.» یک فروشنده گوشی که اکنون در بازار موبایل تهران فعال است، این را میگوید. او به اندازه موهای سرش شاهد دزدی گوشی موبایل بوده است، مثلاً یکبار توصیه کرده که مشتری گوشی را بعد از خریدن دستش نگیرد: «گفتیم گوشی را توی کیفت بذار، وقتی از در پاساژ بیرون رفت، گوشی را زدند، آمد گفت یک گوشی دیگر بدهید.»
او روایتهایی از مراجعه سارقان به مغازههای موبایلفروشی هم دارد: «وقتی در علاءالدین بودم، مراجعان زیادی داشتم که میآمدند و میگفتند رمزش را گم کردهاند و میخواهند گوشی را برایشان باز کنیم.»
«خاطره بد، چشم آدم را میترساند.» این را مرد میانسالی میگوید که نمیخواهد برای بار دوم، شاهد گوشی دزدی مقابل چشمهایش باشد و از یکی از عابران پیاده میخواهد تا گوشی تلفنش را داخل کیفش بگذارد. ترس، همنشین ابدی آدمهایی است که تجربه از دست دادن دارند؛ آدمهایی که هرچه تلاش کردند، خاطرهها به خرد عمیقترین لایههای ذهنشان رفته است. رضا هربار که کارت عابر بانک را داخل دستگاه ایتیام میفرستد، خاطره روز دوشنبه، یازده اردیبهشتماه، ساعت ۱۰صبح برایش تازه میشود و چند دقیقه طول میکشد تا شمایل ترس از او دور بماند. ستاره هرباری که باید از وقایع میدانی عکاسی کند، به یاد خاطره آخر فروردینماه و بازار شلوغ تهران میافتد و سمیرا هربار که باید تنها و پای پیاده از بلوار ابوذر بگذرد، خاطره اسفندماه پارسال مقابل چشمهایش رژه میرود. باعث و بانی همه این ترسها، دزدی است؛ دزدی در یک شب تاریک یا روز روشن. دزدی، این روزها آدمهای زیادی را ترسو کرده است.
قدیمیها میگویند: «خدا نکند، آدم روی دور چیزی بیفتد، تا الیالابد ادامه دارد.» سمیرا روی دور دزدی افتاده است. اسفندماه پارسال گوشی تلفن همراهش را در خیابان دزدیدند، مدتی بعد دزد به کفشهای جلوی در خانهشان رحم نکرد، اردیبهشتماه امسال دزدها ضبط ماشیناش را از جا درآوردند و یکماه بعد، ضبط ماشین پدرش دزدیده شد. سمیرا یکی از روزهای اسفندماه اطراف بلوار ابوذر در اتوبان بسیج با تلفن همراه صحبت میکرده که دزدها بهقول خودش، گوشی را از دستش میقاپند: «موتوری بودند، وقتی شکایت کردیم، خردادماه گفتند یک نفر پیدا شده، بیایید برای شناسایی، ما به دادگاه رفتیم، وقتی به دادگاه رفتم فهمیدم که پروندههای گوشی مثل من بسیار زیاد است، پلیس درنهایت گفت باید بررسی کنیم و به شما خبر میدهیم. از خردادماه تا الان هیچ خبری نشده است.» سمیرا قید آیفون11 را زده است، مثل خواهرش که پارسال قید گوشی چنددهمیلیونیاش را زد؛ آن هم وقتی با ردیابی اپلآیدی متوجه شد، گوشی تلفن همراهش سر از افغانستان درآورده است. او میگوید پلیس به او امید واهی نداده و گفته اگر خوششانس باشی، شاید گوشی تلفن همراهت پیدا شود.
دهه70 و شاید تا اواخر دهه80، وقتی اسکناس هنوز در دستهای مردم در گردش بود، کفزنی شیوه رایجی برای دزدی بود. سرعتعمل کفزنها به گفته قربانیانش، گاهی با سرعت نور رقابت میکرد. کفزنی حالا شکل و شمایل دیگری پیدا کرده است. همهچیز به چشم بههمزدنی رخ میدهد؛ رضا کارت عابر بانک را داخل ایستگاه شارژ بلیت آنلاین میبرد تا هم برای خودش، هم برای مسافر پشت سریاش که ادعا میکرد پولی برای خرید بلیت ندارد، بلیت شارژی تهیه کند: «هرچه کارتم را بالا و پایین کردم، دستگاه کارتم را نمیخواند، مسافر پشت سریام گفت بگذار من امتحان کنم، کارت را کشید، از شانس کارت کشیده شد، رمز را به او گفتم و کارت بلیت را شارژ کردم. دو ساعت بعد پیامِ برداشت وجه 10 میلیونی برایم آمد و فهمیدم کارت را با کارت دیگری بدون اینکه متوجه شوم، دزدیده است.»
ستاره یکی از روزهای آخر فروردینماه مشغول عکاسی از بازار تهران بود که متوجه تعقیب و گریز یک عابر پیاده شد، عابر یکبار هم از او سوالی درباره آدرس پرسید: «مشغول عکاسی بودم، گوشی تلفن همراهم توی جیبم بود، نفهمیدم چطور گوشی تلفنم را دزدیدند، تمرکزم روی عکاسی بود. من آدم مراقبی هستم و هیچوقت سابقه نداشته که چیزی از من دزدیده شود اما خب این یک استثنا بود. گوشی در جیبم بود و اصلاً نفهمیدم حتی محیط هم شلوغ نبود. مسئله اینجاست که وقتی وارد بازار شدم، یکنفر تعقیبم میکرد. الان فکر میکنم دنبال دوربینم بود، چون اصلاً گوشیام را در نیاوردم که بداند گوشی، همراهم است. وقتی مشغول گشتن دنبال گوشی بودم، همان آدم را دیدم که به من لبخند میزد و رد میشد.»
آدمها چرا دزدی میکنند؟ این پرسش از نگاه مقامهای انتظامی و متخصصان جامعهشناسی، پاسخهای متفاوتی دارد. مثلاً مهدی حاجیان، سخنگوی سابق فراجا، ۱۹مردادماه پارسال گفته بود، سرقت معلول علتهای فراوانی است: «بخش عمدهای از این سرقتها میتواند بهدلیل فقر اقتصادی باشد. بیش از ۵۰درصد سرقتها، سرقتهای خرد هستند که یکی از دلایل آن، فقر و بیکاری است، همچنین برخی از این سرقتها توسط معتادان متجاهر انجام میشود. موضوع دیگر این است که آیا قوانین و مجازاتها، بازدارندگی دارند؟ آیا نظام کیفری اصلاح مجرمان، ایراد دارد یا خیر که باعث میشود یک سارق گاهی برای ۴۰بار دستگیر شود؟ جامعه آماری سارقان خرد روزبهروز در حال افزایش است و باید دراینزمینه تدبیر شود.
در تمام اینسالها پژوهش و مطالعه برای معرفی روشهای مقابله با دزدی در ایران کم منتشر نشده است. برخی چاره کار را در مجازات سختگیرانه دزدها میدانند و برخی دیگر روی شناسایی ریشههای دزدی تمرکز دارند.
پاسخ ها