در این مقاله قرار است همراه هم ۱۰ سریال موفق و محبوب کرهای را بررسی کنیم که در آنها مرز میان دوستی و عشق کمکم کمرنگ میشود و دوستیهای صمیمی از بین میرود تا عشقهایی عمیق متولد شوند.
برترینها- مهسا شفیعی: در قلمروی کِیدِراما و سریالهای کرهای اوضاع کاملا با بقیه دنیا متفاوت است. در این قلمرو احساسات مشغول رقصی بیوقفه هستند، قلبها گاه به سختی و گاه با لطافت با هم برخورد میکنند و چشمها در ثانیهای افسون میشوند. همه اینها در نهایت البته منجر به تسخیر قلب میلیونها مخاطب در سراسر کره زمین از جمله کشور خودمان میشود. هرچند که روایت بینقص و اعتیادآور و فوران احساسات در تمام این سریالها دیده میشود اما موضوع دیگری هم در بسیاری از سریالهای کرهای تکرار میشود و آنهم روندِ حساسِ تبدیل یک دوست صمیمی از جنس مخالف به معشوق و درنهایت همسر است.
اگر شما از آن دسته از مخاطبان برترینها باشید که عادت به تماشای سریالهای کرهای دارند حتما تایید میکنید که بسیاری از سریالهای مشهور کیدراما به همین موضوع و روند تکامل پیدا کردن یک شخصیت از یک دوست صمیمی به یک عشق حقیقی میپردازند. به همین بهانه در این مقاله قرار است همراه هم 10 سریال موفق و محبوب کرهای را بررسی کنیم که در آنها مرز میان دوستی و عشق کمکم کمرنگ میشود و دوستیهای صمیمی از بین میرود تا عشقهایی عمیق متولد شوند.
مخاطب در این سریال محبوب و موفق داستان جوانان ورزشکاری را دنبال میکند که در یک دانشگاه تربیت بدنی به ورزش و تحصیل مشغول هستند. بوک- جوو یک دختر جوان وزنهبردارِ مصمم و باروحیه است. او به صورت مداوم و بدون خستگی تمرین میکند تا بتواند به بزرگترین رویای زندگیاش برسد. داستان از جایی جذابتر میشود که بوک جوو با شناگر جوانی به نام جانگ جوون- هیون برخورد میکند. جوانی برعکس بوک جوو که کاملا خونسرد است و ترجیح میدهد به جای تمرین مشغول شیطنت و بازی باشد.
بوک جوو و جوون هیون کمکم به دوستانی صمیمی تبدیل میشوند و خیلی زود در ورای این صمیمیت متوجه احساسات عمیقتری نسبت به هم میشوند. داستان یک دوستی صمیمانه که مانند یک درخت پر از شکوفه در بهار ثمر میدهد و میوه این درخت یک داستان رمانتیکِ دلگرمکننده است. دو شخصیت اصلی در کنار هم به ورزش و تلاش مشغول میشوند و دست در دست هم با ناملایمات و چالشها میجنگند. سریالی که با اضافه کردن عنصر جوانی به یک رام- کام(رمانتیک کمدی)، داستانی امیدوارکننده و قابل درک ساخته و به همین دلیل در ارتباط برقرار کردن با مخاطب بسیار موفق بوده است.
شما با یک سریال دوستداشتنی کرهای روبرو هستید که مطابق انتظار در آن یک دوستی صمیمانه به عشق تبدیل میشود. مخاطب داستان دن- آی را دنبال میکند. یک مادر تنها(مطلقه) که به دلیل سالهایی که به خاطر فرزندش کار نکرده حالا برای یافتن شغل با مشکل مواجه است. سرنوشت اما خوابی متفاوت برای دن آی دیده است. او که برای یافتن شغل مسیرش به یک شرکت انتشاراتی افتاده ناگهان با دوست صمیمی دوران کودکیاش یعنی یون- هو روبرو میشود. یون هو که چند سالی از دن آی کوچکتر است به عنوان ادیتور یا ویرایشگرِ ارشد در آن شرکت مشغول به کار است.
دوستی صمیمانه دو شخصیت به مرور تبدیل به چیزی جدیتر میشود و این موضوع که یون هو و دن آی هم در کنار هم و در یک دفتر کار میکنند و هم بنابر دلایلی در یک جا زندگی میکنند هم البته به این موضوع کمک میکند. به داستان کلیشهای عشق در محل کار آنقدر در این سریال خوب پرداخته شده که مخاطب با هر فعل و انفعال هیجانزده میشود. البته با وجود ظاهر مفرح، این سریال به خوبی به موضوعاتی جدی مانند پیچیدگیهای یک رابطه در دنیای واقعی و البته چالشهای رابطهای که در آن زن از مرد بزرگتر است، میپردازد.
احتمالا اگر بخواهید این سریال را در یک جمله برای کسی تعریف کنید خواهید گفت سرنوشت بسیار غیرقابل پیشبینی است. ما در این سریال داستان پسری به نام جی سانگ جوون را دنبال میکنیم. پسری که به خاطر اضافه وزن به شدت با مشکل اعتماد بنفس مواجه است. سانگ جوون دوستی به نام کیم هایه جین دارد. دختری بسیار زیبا و ثروتمند که دوست صمیمی سانگ جوون به حساب میآید. همهچیز بین دو دوست فوقالعاده پیش میرود تااینکه چند سال بعد سانگ جوون مجبور به مهاجرت به آمریکا میشود.
سانگ جوون چند سال بعد از مهاجرتش این بار به عنوان یک پسر جوان و خوشقیافه و ادیتوری موفق به کره بازمیگردد. سانگ جوون که حالا دیگر مشکلی با اعتماد بنفسش ندارد تشنه دیدار دوباره با هایه جین است اما بازی سرنوشت اینجاست که حالا آن دختر زیبا ظاهری کاملا متفاوت پیدا کرده و به خاطر همین موضوع و کمبود اعتماد بنفس حاضر نیست با دوست قدیمیاش روبرو شود.
مخاطب با یک سریال دلنشین و لذتبخش در سبک رمانتیک- کمدی روبرو است. سریالی که تاکید فراوانی بر زیبایی واقعی و باارزش بودن انسانها ورای ظاهرشان دارد. یک سریال محبوب و موفق که در آن عناصری مانند کمدی، موقعیتهای سرگرم کننده و ماجراهای عاشقانه به خوبی در کنار هم قرار گرفتهاند و یک کل تماشایی ساختهاند.
این سریال درحقیقت اولین سری از مجموعه سریالهای Reply است و به همین دلیل بسیار نوستالژیک محسوب میشود. مخاطب داستان گروهی از دوستان را دنبال میکند که در دهه 1990 میلادی و در شهر بوسان با هم بزرگ شدهاند. مخاطب در حقیقت داستان کودکی بچهها را از طریق فلشبک میبیند و بچهها حالا بیشتر از 30 سال سن دارند و برای یک دورهمی مربوط به مدرسه دوباره دور هم جمع شدهاند. شاید اصلیترین شخصیت سریال شی- وان باشد. دختری که به شدت عاشق گروههای پاپ کرهای مانند H.OT بوده و فعالیت فراوانی در راه طرفداری از آنها داشته است.
هرچه داستان جلوتر میرود مخاطب با ماجراهای بیشتری از گذشته آشنا میشود. مانند داستان عاشقانه شی وان و یوون- جائه که هرچند با موانع و چالشهای فراوانی روبرو بوده اما انگار هیچوقت به صورت کامل خاموش نشده است. با جلوتر رفتن داستان عشق و احساس عمیق این دو شخصیت به هم آشکار میشود و خوشبختانه این عشق طولانی با پایانی راضیکننده روبرو میشود. مخاطب با سریالی سرگرمکننده و آسان برای تماشا روبروست که در عین حال تصویری واقعبینانه از جوانی و چالشهای آن ارائه میدهد.
سریال تصویری از ماجراها و زندگی دو دوست به نامهای لی سوو و کیونگ وو- یِئون به ما میدهد. دو دوستی که قدمت احساسات عاشقانهشان به هم به دوران نوجوانی باز میگردد. هر دو شخصیت به دیگری علاقمند است اما به دلیل زمانبندی بد و اتفاقات مختلف، لی سوو و وو یئون هیچوقت نمیتوانند به عشقشان اعتراف کنند. عشق پنهان این دو شخصیت اما هرچه زمان بیشتر میگذرد انگار قدرتمندتر میشود و دوری و جدایی نمیتواند کمرنگش کند. با گذشت سالها دو دوستِ قدیمی افراد بالغی شدهاند و یکی به یک خوشنویس بسیار موفق و دیگری به یک عکاس مورد احترام تبدیل شده است.
داستان سریال البته یک پیچ غیرقابل پیشبینی دارد و این پیچ زمانی است که دختر ماجرا یعنی وو یئون شروع به قرار گذاشتن با پسری به نام اه جوون- اِسپوو میکند. از اینجا به بعد گویی مخاطب سریال سوار بر یک ترن هوایی ساخته شده از احساسات میشود و با بیصبری منتظر رخ دادن اتفاقهای خوب مینشیند. مخاطب در این بین البته رشد شخصیتها در بستر فراز و فرودهای زندگی و کنکاش و کاوش شخصیتها در درون خودشان را تماشا میکند.
مخاطب این سریال با دنیایی آخرالزمانی و شکل گرفته پس از حمله زامبیها روبروست. در ابتدای این سریال مهیج از ساکنان یک آپارتمان خواسته میشود به خاطر شیوع یک ویروس به شدت واگیردار، خودشان را قرنطینه کنند. از قضا دو نفر از ساکنان این اپارتمان مهارتهایی به دردبخور دارند و یکی به نام جونگ یی هیون کارآگاه و دیگری به نام یوون سائه بوم، افسر نیروهای ویژه است. دیگر نکته جالب این داستان، دوستی صمیمانه و قدیمی دو شخصیت اصلی از زمان دبیرستان است.
کارآگاهِ مرد به شدت عاشق دوست صمیمیاش یعنی افسر زن است و همیشه و در هر شرایطی پشتیبان اوست. همچنان که داستان جلو میرود و شرایط ساکنان ساختمان به خاطر ویروس مرگبار و حمله هیولاها سختتر میشود، دو شخصیت اصلی بارها و بارها خودشان را برای نجات همسایهها به خطر میاندازند. از اینجا به بعد در تمام لحظات تماشای سریال مخاطب با این پرسش اضطرابآور همراه است که ایا یی هیون میتواند پیش از آنکه اتفاقی غمانگیز بیفتد عشقش را به دوست صمیمیاش ابراز کند؟ یا سرنوشت پایانی تلخ برای این زوج تدارک دیده است؟
شما قرار است ماجراهای زندگی دختری به نام یوون جینا- آه را تماشا کنید. دختری که 30 سالگی را رد کرده و در گذشته آنقدر رابطه شکستخورده و شکست عشقی داشته که حتی حسابش هم از دستش در رفته است. جینا آه پس از اینکه توسط آخرین دوست پسرش به دلیلی عجیب طرد میشود، به طور کلی از یافتن عشق حقیقی ناامید میشود. دقیقا در همین لحظات ناامیدی و سرخوردگی، سر و کله مردی از گذشته جینا آه پیدا میشود. این مرد جوون- هی نام دارد و درحقیقت برادر کوچکترِ دوست صمیمی جینا آه در کودکی است.
جینا آه و جوون هی خیلی زود از آشنا و دوست به یک زوج تبدیل میشوند و هرچه زمان بیشتری را با هم صرف میکنند، احساسات عاشقانه قویتری نسبت به هم پیدا میکنند. احساساتی که هر دو شخصیت خیلی زود میفهمند با تمام حسهای قبلی به افراد دیگر متفاوت است. شاید بتوان اصلیترین دلیل محبوبیت این سریال را ارائه تصویری واقعبینانه از روابط مدرن دانست. این سریال همچنین وقت زیادی را صرف موشکافی احساساتی مانند تعصب و پیشداوری و تبعیض میکند.
پاسخ ها