شیرین سپیدنام

شیرین سپیدنام

طراح موشن گرافیک، دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران
توسط ۱ نفر دنبال می شود

جناب آقای کاووسی! بعد از تو باران به شیشه ما نخورد

امروز سومین سالروز کوچ فتحعلی اویسی از دنیای بیهوده ماست.

برترین‌ها: به سیزدهمین روز از پاییز رسیدیم. پاییزی که در این سال‌ها خیلی خوب با ما تا نمی‌کند. امروز سومین سالروز کوچ فتحعلی اویسی از دنیای بیهوده ماست. بازیگری که لحن شیرین و جذابش هرگز از خاطرات جمعی ما ایرانی‌ها پاک نمی‌شود. در این مطلب به سراغ برخی نکات ظریف در زندگی هنری او می‌رویم. نکاتی که شاید ارزش کار او را در سینما و تلویزیون ایران، ده‌ها برابر جلوه دهد. با ما همراه باشید.

آقای کاووسی عزیز! بعد از شما باران به شیشه ما نزد

از تحصیل در تگزاس تا نقش ایلچی طغای در سربداران

در کارنامه بازیگری فتحعلی اویسی بیش از ۵۰ فیلم سینمایی و ده‌ها سریال تلویزیونی به چشم می‌خورد. نخستین بازی او را باید ایفای نقش یکی از عوامل سفارت انگلستان در سریال «دلیران تنگستان» به کارگردانی همایون شهنواز دانست. او پیش از ایفای این نقش، تجربه تحصیل در رشته بازیگری در ایالت تگزاس را داشت.

بی‌تردید نخستین نقشی که به شکل جدی در اذهان مخاطبان ایرانی باقی ماند، نقش «ایلچی طغای» در «سربداران» بود. اویسی در این نقش سبعیت و تاراج‌گری و خشونت یک گماشته میان‌رتبه مغول را به مطلوب‌ترین شکل ایفا کرد و توانست آن حس تنفر و انزجار از سربازان مغول را در ذهن مخاطبان هم جاگیر کند. هنگامی که در بخش‌های اول سریال و با هجوم سربداران و فتح باشتین، او را به دار آویختند، گویی چیزی از سریال کم شده بود. پس از این سریال، او به کارگردانی روی آورد اما بازیگری را نیز از کف ننهاد؛ اگرچه عمده نقش‌هایی که او بازی کرد، در زمره نقش‌های فرعی به شمار می‌آمدند اما نقش‌های فرعی تاثیرگذاری بودند.

آقای کاووسی عزیز! بعد از شما باران به شیشه ما نزد

کاراکتر سرهنگ در فیلم «ناخدا خورشید» جلوه‌ای دیگر از نقش‌آفرینی‌های اویسی است که با بازیگردانی خوب ناصر تقوایی در مقام کارگردان و البته گریم زیبای جلال معیریان و از همه مهم‌تر، فرورفتن او در نقش، خاطره‌ای خاص در ذهن مخاطبان ایجاد کرد. در واقع نقطه درخشان کارنامه هنری اویسی همین همکاری با تقوایی در ناخداخورشید است. به گفته خود او، «اولین نقشی بود که وقتی خواندم با رضایت کامل رفتم سرکار و می‌دانستم مال من است.»

نقش او در «سرب» مسعود کیمیایی نیز بسیار اثرگذار بود تا جایی که مثل "ناخدا خورشید" نامزدی دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فجر را برایش به همراه داشت. «دلشدگان»، «بانو»ی داریوش مهرجویی و «هی‌جو» منوچهر عسگری‌نسب نیز از این جمله بودند. بازی او در نقش «مشتی علیشاه» در سریال کوچک جنگلی (به کارگردانی بهروز افخمی)‌ نیز از دیگر نقش‌هایی بود که خود از آن به نیکی یاد می‌کند. 

آقای کاووسی عزیز! بعد از شما باران به شیشه ما نزد

چرخش به‌سمت طنز؛ دیجیتالم کجا بود؟

جدای از بازی در "ناخدا خورشید" و "هی جو" اویسی را در دهه شصت و هفتاد با بازی در آثار تاریخی نظیر "سربداران" و "دلشدگان، آثار دفاع‌مقدسی "پاتک"، "پرنده آهنین" و "خط‌ها و سایه‌ها" یا ملودرام‌هایی نظیر "هامون" به یاد می‌آوریم. اما او در اواخر دهه هفتاد و هشتاد با چرخش به سمت آثار طنز توانست آثار موفقی را در کارنامه هنری خود به جا بگذارد.

آقای کاووسی عزیز! بعد از شما باران به شیشه ما نزد

آثاری مانند باغچه مینو، بدون شرح، کمبرندها را محکم ببندیم، زیرزمین و دارا و ندار از جمله آثار موفقی‌ست که او رابه یک مدین خاص در تلویزیون تبدیل کرد. مردی که کافی بود با یک کلاه شاپو و یک دست کت و شلوار تیره مقابل دوربین حاضر شود تا موفقیت آن اثر را تضمین کند.

آقای کاووسی عزیز! بعد از شما باران به شیشه ما نزد

بدون شک یکی از بهترین و مهم‌ترین بازی‌های اویسی در سینما، نقش سرهنگ سپهر در «مومیایی۳» ساخته محمدرضا هنرمند است؛ نقش یک رئیس‌پلیس که مدام از دست عملکرد سروان قربانی(پرویز پرستویی) حرص می‌خورد. این شیوه بازی پیش‌درآمدی بر نقش چند سال بعد او در سریال «بدون‌شرح» و در قالب آقای کاووسی است و حتی بعضی از ویژگی‌ها همچون صحبت‌کردن به زبان عربیِ من‌درآوردی و به‌ویژه آن دیالوگ «و خلص من جمیع المشکلات!» بعدها در آن مجموعه تقویت می‌شود. در آن سریال اما تکیه کلام «دیجیتالم» به سرعت فراگیر شد و سر زبان مردم کوچه و بازار افتاد.

او در گفت‌وگویی، تکیه کلام «دیجیتالم کجا بود؟» را به یک خاطره از پدرش نسبت می‌دهد. جمله‌ای که هنوز هم برخی در محاورات خود آن را به طنز به کار می‌برند. به گفته اویسی، «ما هفت هشت برادر بودیم و می‌دانی که در زمان بچگی دوچرخه وسیله خیلی جذابی به حساب می‌آید. اگر پدرم می‌خواست برای همه ما پسرها دوچرخه بخرد، باید هزینه سنگینی پرداخت می‌کرد. اگر هم یکی می‌خرید، به طور حتم پشت سرهم دعوا بود که چه کسی سوار آن شود. من گاهی به پدرم می‌گفتم پدر برایم دوچرخه نمی‌خرید؟ آن خدا بیامرز وقتی عصبانی بود، می‌گفت: دوچرخه‌ام کجا بود؟ اما وقتی شاد بود می‌گفت: دوچرخه‌ هم برات می‌خرم. که آخرش هم نخرید! در سریال بدون شرح هم وقتی برای اولین بار بیژن بنفشه‌خواه به عنوان عکاس مجله گفت که دوربین دیجیتال می‌خواهم، یاد حرف‌های پدرم افتادم. در حقیقت این اصطلاح که خیلی هم سر زبان‌ها افتاد و هنوز نیز آن را می‌شنوم، یادگاری پدرم است و از او به ارث بردم.»

آخرین خاطرات از آقای کاووسی

اویسی در زندگی هنری خود به خوانندگی هم گریزی زد و توانست آثاری را بخواند که یادآور صدای ویگن، سلطان جاز ایران بود. صدایی که همان طعم و رنگ را داشت. قدوقامت اویسی نیز که به نوعی با بلندقامتی ویگن همخوانی داشت، سبب می‌شد تا برخی ترانه‌های نوستالژیک آن دوران را در اذهان زنده کند.

حاصل تجربه‌های خوانندگی او خواندن در تیتراژ پایانی سریال‌های «باغچه مینو» و «کمربندها را ببندیم» و یک انتشار یک آلبوم به همراه پسرش علیرضا اویسی به نام «خونه دل» بود و در همان زمان‌ها هم ترانه خونه دل برای او و مخاطبان آثارش خاطره‌ساز شد. اگرچه او هم دریافت که طبع‌آزمایی در این میدان چندان هم آسان نیست و آن را ادامه نداد.

 

فتحعلی اویسی در سال‌های پایانی عمرش کم‌کار شده بود. او تقریبا از سال‌های میانی دهه ۹۰، کمتر در سریال‌های تلویزیونی و حتی سینما دیده شد. هنوز کارهای زیادی به او پیشنهاد می‌شد اما نقش‌های آبکی و غیرقابل تحمل‌ او را از پذیرش آن‌ها بازمی‌داشت. پس او احتمالا به یاد سال‌های همکاری با مهرجویی و تقوایی تصمیم گرفت خاطراتش را در ذهن مردم ایران در اوج نگه دارد و در اوج هم ما را ترک کرد.

شیرین سپیدنام
شیرین سپیدنام طراح موشن گرافیک، دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋