شیرین سپیدنام

شیرین سپیدنام

طراح موشن گرافیک، دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران
توسط ۱ نفر دنبال می شود

فراری دیوانه کننده و هیجان انگیز؛ این فیلم شما را خواب آلود می کند

فیلم «فراری» در ادامه روند فیلم‌های زندگینامه‌ای هالیوود در سال ۲۰۲۳، آثاری مانند اوپنهایمر کریستوفر نولان و ناپلئون ریدلی اسکات، قرار می‌گیرد.

برترین‌ها: «فراری» یک فیلم مهیج ورزشی بیوگرافی آمریکایی درباره انزو فراری، بنیانگذار ایتالیایی خودروسازی فراری است. این فیلم بر اساس رمان بیوگرافی «انزو فراری: مرد و ماشین» ساخته شده است که در ادامه به نقد و بررسی این فیلم خواهیم پرداخت.

فراری، یکی از پروژه‌های قدیمیِ مایکل مان است. مان، بیش از بیست سال است که می‌خواهد کتاب زندگی‌نامه‌ای سال ۱۹۹۱ براک یتس درباره‌ی انزو فراری، با عنوان طولانی «Enzo Ferrari: The Man, the Cars, the Races, the Machine»، را اقتباس کند و برای این منظور، مستقیما با تروی کندی مارتین فقید در نگارش فیلمنامه همکاری کرده است.

فِراریِ دیوانه‌وار و مهیج؛ این فیلم خواب از سرتان می‌پراند

این پروژه، پیش‌تر هم دو بار با حضور کریستین بیل و هیو جکمن به مرحله‌ی پیش‌تولید وارد شد؛ اما به دلایل مختلف، هیچ یک از این دو بازیگر برجسته، واقعا مقابل دوربین مایکل مان نرفتند تا نقش موسس افسانه‌ای شرکت بزرگ اتومبیل‌سازی، نهایتا و در سال ۲۰۲۲، به آدام درایور برسد.

فیلمی که امروز برای تماشا مقابل ما قرار دارد، مجموعه‌ای است از عناصر موفق و ناموفق. از موفق‌ها شروع می‌کنم. فیلمنامه‌ی فراری، از سطحِ اطلاعاتِ ژورنالیستی و وقایع تاریخی فراتر می‌رود و در عوض، از زندگیِ انزو فراری، روایتی می‌سازد درباره‌ی یک «امپراتوری.» فیلم مایکل مان، درباره‌ی برهه‌ای حساس در زندگی فرمان‌روایی است که آینده‌ی قلمروی خود را در خطر می‌بیند. او از سویی، برای جلوگیری از فروپاشی حکومت‌اش، باید با دشمنان محلی (رقبای شرکت فراری) در میدان نبرد (زمین مسابقه) بجنگد و از سوی دیگر، باید تکلیف وارث تاج و تخت‌اش را مشخص کند.

تیزر فیلم فراری

رانندگان، سربازان انزو هستند که فرمانده‌ی کهنه‌کار، به تماشای تلف شدن‌شان در میادین نبرد، عادت دارد. اتومبیل‌ها، ادوات جنگیِ او هستند که برای تجهیزشان سنگ تمام می‌گذارد. صحبت‌های فراریِ بزرگ پیش از راهی شدن راننده‌ها به جاده، به سخنرانی یک سردار جنگ شباهت دارد که لشگرش را به دلِ درگیری می‌فرستد. در نتیجه، خودِ صحنه‌های مسابقه را هم می‌توان مشابه فصول نبرد در یک فیلم جنگی دید.

فِراریِ دیوانه‌وار و مهیج؛ این فیلم خواب از سرتان می‌پراند

چرا باید این فیلم را ببینیم؟

فراری جذاب و پرالتهاب است و به‌نظر می‌رسد که شاید حسی از تهدیدی ناشناخته در هر گوشه آن کمین کرده باشد. وقتی کارگردان دوربینش را روی این ماشین‌ها می‌بندد و آن‌ها را به راه می‌اندازد، فیلم به چیزی احشایی‌تر و آشوبناک‌تر و رویایی تب آلود (یا شاید کابوسی) از سرعت و هیجان، تبدیل می‌شود.

اگرچه گاهی میان بخش‌هایی از داستان که به زندگی شخصی انزو می‌پردازند و صحنه‌های هیجان‌انگیز مسابقه، گسستی احساس می‌شود، اما در نهایت به‌نوعی همگام با یک‌دیگر قرار می‌گیرند و یکی از رضایت‌بخش‌ترین فیلم‌های مان در سال‌های اخیر را خلق می‌کنند.

فراری با فیلمبرداری فوق‌العاده مسرشمیت، موسیقی مسحورکننده دانیل پمبرتن، بازی قدرتمند کروز، و فیلمنامه مارتین که به‌طور یکسان کشمکش‌های شخصی و عمومی انزو را منعکس می‌کند، یکی از بهترین فیلم‌های مان در این سال‌ها است.

فراری اساسا درباره مسابقه بزرگ است، جایی که تکنیک حرفه‌ای مان به کار گرفته می‌شود و دوربین‌های فیلمبرداری اریک مسرشمیت ما را پشت فرمان یا در مسیر جاده‌های تندرو و تصاویری هیجان‌انگیز قرار می‌دهند. مسابقه مایل میگلیا در ۱۰۰۰ مایل جاده باز در سراسر ایتالیا برگزار می‌شود که از شهرهای باستانی و حومه‌های روستایی می‌گذرد. آن قسمت‌هایی که نشان می‌دهد اتومبیل‌ها از یک گردنه کوهستانی عبور می‌کنند، نفس‌گیر است.

فِراریِ دیوانه‌وار و مهیج؛ این فیلم خواب از سرتان می‌پراند

چرا شاید فیلم رو دوست نداشته باشید؟

زنان هم در جهان انزو، در نسبت با کارکردشان برای آینده‌ی امپراتوری تعریف می‌شوند و به همین دلیل، ارزش‌شان از ابزارهایی برای فراهم آوردن جانشین پادشاه، خیلی بیشتر نیست. رابطه‌ی انزو با لاورا (با بازی خوب پنه‌لوپه کروز) سیاه و تلخ است؛ چون حاصل این ازدواج یعنی پسرشان، دینو، درگذشته است! انگار که مرگ وارث، به معنای شکست خوردن لاورا در ماموریت‌اش برای خدمت به آینده‌ی امپراتوری است و بابت همین، زنِ خشمگین، در جهان انزو، بی‌ارزش شده است!

در مقابل، در رابطه‌ی انزو با لینا لاردی (شایلین وودلی)، امید و رضایت بیشتری می‌توان پیدا کرد؛ چرا که دخترِ تنها، توانسته است پسرکی به نام پیرو را به پادشاه تحویل دهد! فراتر از فایده‌ی ابزاری، خودِ لینا هم در جهان انزو جایگاه مهمی ندارد و در ارتباط این‌دو، نمی‌توان اثری از گرمای عاشقانه پیدا کرد. این مسئله، جنبه‌ای اساسی‌تر را درباره‌ی زندگیِ مردِ جاه‌طلب، آشکار می‌کند.

باورپذیری با واقع‌گرایی متفاوت است. فراری به هیچ وجه فیلمی واقع‌گرایانه نیست. جدا از رویکرد استیلیزه‌ی مان به صحنه‌ها که طبعا فاصله‌ی زیادی با رئالیسم دارد، با اثری مواجه هستیم که در ایتالیا می‌گذرد؛ اما شخصیت‌هایش به زبان انگلیسی حرف می‌زنند و در میان صحبت‌هاشان، چند کلمه‌ی ایتالیایی هم به کار می‌برند! پس چرا برخی از صحنه‌های همین فیلم را باور می‌کنیم و برخی دیگر را نه؟

فِراریِ دیوانه‌وار و مهیج؛ این فیلم خواب از سرتان می‌پراند

نخستین مسئله‌ای که به باورپذیریِ فیلم ضربه‌ی مهلکی می‌زند، حضور و اجرای شیلین وودلی است؛ در احتمالا بدترین نقش‌آفرینی عمرش. لهجه‌ی تقریبا تمام بازیگران فیلم -از جمله آدام درایور- با بیان اصیل مردم بومی ایتالیا، فاصله‌ی زیادی دارد؛ اما در موردِ وودلی، نه‌تنها لهجه تا اندازه‌ی خجالت‌آوری پرت و بی‌ربط است که لحن نقش‌آفرینی بی‌حال او هم انگار از یک درام قرن بیست و یکمیِ آمریکایی، به ایتالیای دهه‌ی پنجاه میلادی پرتاب شده است!

صحنه‌های با محوریت لینا، اختلالی اساسی در نظام فرمی فیلم هستند و همه‌ی رشته‌های فیلم در بخش‌های دیگر روایت را یک‌جا پنبه می‌کنند! به همین دلیل، نه می‌توان میان انزو و لینا، احساسی حقیقی را تشخیص داد و نه در این رابطه‌ی ممنوع، جذابیتی از جنس کشش جنسی جاری است. نه نارضایتی دختر از وضعیت‌اش برای ما همدلی‌برانگیز می‌شود و نه خیلی از احساس انزو نسبت به موقعیت سردرمی‌آوریم.

اما همه‌ی مشکلات باورپذیریِ فراری را نمی‌توان بر گردن وودلی انداخت! تنها رابطه‌ی دو شخصیت که در تازه‌ترین ساخته‌ی مایکل مان برای مخاطب ملموس می‌‌شود، ازدواج به بن‌بست رسیده‌ی انزو و لاورا است و جز آن، نسبت باقی شخصیت‌ها با یکدیگر، به ماکتی خام از رابطه‌ی انسانی شبیه است.

دیگر کمبود سبکی مخرب فیلم، موسیقی است. فراری یکی از معدود فیلم‌های مهم این سال‌ها است که هم موسیقی بدی دارد و هم از این موسیقی، به شکل بی‌ظرافتی استفاده می‌کند. کارِ ارکسترال کلیشه‌ای و بی‌هویت دنیل پمبرتون، به دور از سرزندگیِ بافت صوتی فیلم، هربار که روی صحنه‌ای شنیده می‌شود، ارزش زیباشناختی فراری را تا درجه‌ی یک بلاک‌باستر معمولیِ هالیوودی، تنزل می‌دهد.

طی جمع‌بندیِ شتاب‌زده‌ی فیلم، انزو به دردسر بزرگی می‌افتد، به کمک همسرش، راهی برای خلاصی از این دردسر پیدا می‌کند و پایان روایت، آغازی می‌شود برای مسیر تازه‌ی مبارزه‌ی او با رسانه‌ها جهت تطهیر چهره‌ی شرکت‌اش. اما آیا ما به نتیجه‌ی این مبارزه اهمیتی می‌دهیم؟ مهم‌تر از این، تکلیف موقعیت دراماتیک محوری فیلم چه می‌شود؟ فارغ از پیش‌دانسته‌های تاریخی، یک تماس تلفنی ناگهانی از سوی رئیس شرکت فیات قبل از پایان مسابقه را باید به معنای همکاری آن شرکت با فراری تفسیر کنیم؟ پیروزی یا شکست در مسابقه، روی نتیجه‌ی این توافق تاثیری دارد؟ اگر هر‌آن‌چه در طول فیلم زمینه‌چینی‌شده است، قرار نیست طی گره‌گشایی روایت اهمیتی پیدا کند، کل مسیرِ طی شده، بیهوده نیست؟

شیرین سپیدنام
شیرین سپیدنام طراح موشن گرافیک، دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋