آرامگاه حضرت یوسف نبی
در این مقاله از ، با علت نبش قبر حضرت یوسف (ع) آشنا می شوید. داستان زندگی حضرت یوسف (ع) تا جایی که در قرآن کریم آمده، به حکایتهایی از زیبایی، آزمونهای الهی، بخشش و عفو ختم میشود. در این روایات، جزئیات دقیقی درباره زمان و علت مرگ ایشان ذکر نشده است.
حضرت یوسف (ع) از فرزندان حضرت یعقوب (ع) و راحیل بود. مادر آن ها در جوانی در گذشت. حضرت یعقوب (ع)، حضرت یوسف (ع) را خیلی دوست داشت که داستان ایشان را می دانید.
حضرت یوسف علیه السلام به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا کرده و عزّت فوق العاده ای نزد مردم مصر داشت که پس از فوتش بر سر محل به خاک سپاریش دعوا و کشمکش شد.
هر طایفه ای میخواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگیشان باشد.
در روایات آورده شده است که خداوند رود نیل را خشک کرد و بزرگان آن را الهام کرد که جسد حضرت یوسف (ع) را در میان رود نیل دفن کنند. بالاخره رأی بر این شد که جنازه یوسف را در رود نیل دفن کنند، زیرا آب رود که از روی قبر رد میشد مورد استفاده همه قرار میگرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و برکت وجود پاک حضرت یوسف علیه السلام میرسیدند.
طبرسى در تفسیر خود نقل کرده چون یوسف از دنیا رفت، او را در تابوتى از سنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن کردند و علتش این بود که چون یوسف از دنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر دسته اى مى خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن کنند و از برکت آن پیکر مطهر بهرهمند گردند و سرانجام مصلحت دیدند جنازه را در رود نیل دفن کنند تا آب نیل از روى آن بگذرد و به همه شهر برسد و تا مردم در این بهره یکسان باشند و برکت آن جنازه به طور مساوى به همه مردم برسد و این قبر تا زمان حضرت موسى (ع) هم چنان در رود نیل بود تا وقتى که آن حضرت بیامد و او از نیل بیرون آورد و به فلسطین برد.
علت نبش قبر حضرت یوسف (ع) چه بود ؟
محل قبر حضرت یوسف مدت 400 سال داخل رود نیل در مصر بود تا هنگامی که قبر حضرت یوسف توسط حضرت موسی (ع) نبش قبر شد. مدتی باران بر بنى اسرائیل نیامد و همچنین مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر بنی اسرائیل طلوع نکرد (هرگاه میخواستند از مصر به طرف شام بروند احتیاج به نور ماه داشتند و گرنه راه را گم می کردند) پس خداوند به حضرت موسى (ع) وحى فرمود قبر حضرت یوسف را نبش قبر کرده و جسد حضرت یوسف (ع) را از قبر بیرون آورد. در این صورت ماه را بر شما طالع خواهم کرد.
حضرت موسی (ع) برآشفت و عصبانی شد اما خداوند به موسى (ع) وحى فرمود سخنش را بپذیرد.
موسی علیه السلام از مردم پرسید که چه کسی از محل دفن حضرت یوسف با خبر است؟ گفتند: پیرزنی آگاهی دارد. موسی (ع) دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسی علیه السلام به او فرمود: «آیا قبر یوسف را می شناسی؟» پیرزن گفت: آری. حضرت موسی علیه السلام فرمود: ما را به آن اطّلاع بده. او گفت: اطلاع نمی دهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری: اول: این که پاهایم را درست کنی. دوم: اینکه از پیری برگردم و جوان شوم. سوم: آن که چشمم را بینا کنی. چهارم: آن که مرا با خود به بهشت ببری.
از طرف خدا به موسی علیه السلام وحی شد، حوائج او را برآور. حوائج پیر زن برآورده شد. آن گاه او مکان قبر یوسف علیه السلام را نشان داد. موسی علیه السلام در میان رود نیل جنازه یوسف علیه السلام را که در میان تابوتی از مرمر بود بیرون آورد و به سوی شام برد. آن گاه ماه طلوع کرد. (علل الشرایع، ص ۱۰۷ بحار، ج ۱۳، ص ۱۲۷) به گفته یاقوت حَمَوی تاریخ نویس قرن ششم و هفتم قمری، حضرت موسی پیکر حضرت یوسف را در فلسطین دفن کرد. ( یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۱، ص۴۷۸)
آرامگاه حضرت یوسف نبی (ع) اکنون در نزدیکی شهر نابلس از شهرهای فلسطین و در شش فرسخی بیت المقدس، در مکانی به نام قدس خلیل است.
گردآوری: بخش مذهبی
پاسخ ها