مردی که میگوید ۱۴ سالگی جبهه رفته و درنهایت با جانبازی اعصاب و روان برگشته با روزنامه تماس میگیرد و از برخوردی غیرقانونی با فرزند حدود ۱۳سالهاش میگوید...
اعتماد-محمد باقرزاده: مردی که میگوید ۱۴ سالگی جبهه رفته و درنهایت با جانبازی اعصاب و روان برگشته با روزنامه تماس میگیرد و از برخوردی غیرقانونی با فرزند حدود ۱۳سالهاش میگوید؛ روایت مربوط به روز ۳۰ آبان در یکی از مدارس متوسطه اول شاهد در غرب تهران است اما پدر این دانشآموز هم حدود یک هفته بعد و پس از فروکشکردن آثار این تنبیه شدید و پایان واکنشها از ماجرا مطلع میشود و پس از آن هم به خواست همسرش در مدرسه حضور نمییابد اما تلفنی پیگیر شکایت به مسوولان و نهادهای مختلف میشود؛ از تماس با روزنامه گرفته تا گزارش تلفنی به حراست آموزش و پرروش، بنیاد شهید و مشورت با وکیل خانوادگی. خلاصه ماجرا به این صورت است که در یک روز عادی مدرسه و زمانی که فرزند این خانواده با نام مستعار «مهدی» در حال بازی با سه نفر از همکلاسیهایش بود و آنها داشتند با بغلکردن همدیگر؛ به عبارت کودکانه خود، مشغول وزنکردن همدیگر بودند، یکی از ناظمهای مدرسه سر میرسد و سیلی محکمی به گوش مهدی میزند. هنوز اعتراض نکرده، ناظم به سمت دیگر صورتش هم سیلی محکم دیگری روانه میکند و درحالی که هنوز جمله اعتراضیاش کامل نشده با ضربه محکم پای ناظم به کمرش مواجه میشود. مهدی به خانه که میرسد ماجرا را با مادرش در میان میگذارد و مادر هم به دلیل نگرانی از فشار عصبی که ممکن است به همسر جانبازش وارد آید و به دلیل نگرانی از آثار این فشار روانی، ماجرا را به مدت یک هفته از همسر میپوشاند و زمانی که آثار این تنبیه شدید فیزیکی کاهش مییابد، روایت روز حادثه را برای همسرش تعریف میکند. این خلاصهای از روایت این خانواده در گفتوگو با خبرنگار روزنامه اعتماد است که با وجود پیگیری و انتظار سههفتهای خبرنگار این روزنامه برای شنیدن و پوشش روایت مسوولان وزارت آموزش و پرورش، تا لحظه تنظیم این گزارش مسوولان این وزارتخانه حاضر به توضیح و اعلام نتیجه بررسی خود نشدند. اگرچه در ادامه به جزییات این پرونده پرداخته میشود اما باید تاکید شود که ماجرای تنبیه بدنی دانشآموزان ایران به همین چندخط خلاصه نمیشود و حتی در فاصله تماس این خانواده با خبرنگار اعتماد تا زمان بررسی پرونده و صحتسنجی ماجرا، دستکم دو خبر دیگر از تنبیه بدنی دانشآموزان خبرساز شد و به صدر اخبار اجتماعی رسید؛ یکی در شیراز و دیگری هم در منطقهای دیگر از تهران. گزارش پیشرو با روایت جزییات یکی از این موارد و تشریح روند طیشده برای صحتسنجی این پرونده، به بررسی تنبیه بدنی یا روانی دانشآموزان ایرانی میپردازد و در گفتوگو با کارشناسان از دلیل شدتیافتن این پروندهها و همچنین راههای پیشگیری مینویسد. بخش دیگری از گزارش هم به شرایط کنونی قوانین کشور در این باره میپردازد و در پایان هم نتایج یک پایش که به درخواست خبرنگار اعتماد از سوی «لایفوب» انجام شده، مورد بررسی قرار میگیرد؛ پایشی در شبکههای اجتماعی که نشان میدهد تنبیه دانشآموزان در مدارس به یکی از دغدغههای اصلی والدین و خانوادههای ایرانی تبدیل شده و به عنوان مثال بیش از ۱۱۰ هزار کاربر یکتای ایران در شبکه اجتماعی توییتر در این باره محتوا تولید کرده یا از تنبیه خود یا نزدیکانش نوشتند. تنبیه بدنی و روانی دانشآموزان ایرانی در مدارس از کجا نشات میگیرد، چگونه قابل پیشگیری است و پروندههای قضایی شکلگرفته چه دادهای به ناظران میدهد؟
روایت سه هفته پرتنش یک کودک در مدرسه شاهد
تصاویر کودکی که در این گزارش «مهدی» نامیده میشود، شدت تنبیه این کودک را چندساعت پس از حادثه تصویر میکند؛ صورت سرخ و ورمکرده، زخم زیرچشم و بینی آسیبدیده اگرچه در عکسها مشخص است اما پدر و مادر مهدی میگویند او شب اول از شدت درد کمر نتوانست بخوابد و آثار تنبیه بیش از موارد تصویرشده است و همزمان هم تاکید میکنند که نگرانی اصلیشان زخمهای احتمالی روانی است. پدر مهدی که در این مدت دستکم پنج تماس با خبرنگار اعتماد داشته و نتیجه پیگیریهای خود را روایت میکرد، در تماس آخر درخواست داشت نامی از خانواده، مدرسه و فرزندشان در گزارش روزنامه منتشر نشود و دلیل آن را هم نگرانی مادر این کودک از آثار احتمالی پس از رسانهای کردن پرونده عنوان کرده بود. روایت و دلیل مادر مهدی اما به این صورت بود که «مهدی باید یکسال دیگر در این مدرسه باشد و شرایط خاصی هم دارد، میترسم پس از گزارش اذیت شود و مثلا قبلا پیش آمده که پس از اعتراض والدین به چنین مواردی، نمره انضباط را پایین رد کنند.» در یکی از تماسهای آخر اما مشخص میشود که این نگرانی قابلاعتنا هم بوده و نمره انضباط مهدی پس از این اعتراضها، ۱۳ رد شده است. پیگیری این خانواده از بنیاد شهید به عنوان نهاد اثرگذار بر مدارس شاهد هم تاکنون بینتیجه مانده و از طرفی مسوولان حراست آموزش و پرورش و شمارههای تماس رسمی این وزارتخانه هم پاسخ مشخصی به این خانواده ندادهاند. پیگیری خبرنگار اعتماد از مسوولان مرتبط و بهخصوص سخنگوی وزارت آموزش و پرورش هم با وجود تاخیر سههفتهای در انتشار گزارش برای پوشش توضیحات این وزارتخانه، بینتیجه مانده و مسوولان مرتبط حاضر به توضیح در این باره نشدند. درباره جزییات همین مورد خاص، خبرنگار اعتماد یک هفته پس از حادثه و با کسب اجازه از والدین مهدی و همچنین در حضور آنها، با این دانشآموز هم گفتوگو داشته که خلاصه روایتش رایج بودن چنین تنبیهاتی در این مدرسه است: «ما با رفیقامون توی حیاط بودیم و همینجور داشتیم همدیگر را وزن میکردیم که ناگهان متوجه شدیم ناظم پشت سر ما ایستاده و تا گفتم چی شد، یکی زد زیر صورتم و بعد هم یکی دیگه زد و اعتراض که کردم یک لگد به کمرم زد. من بهشون گفتم حق نداری بزنی توی صورت من و گفت دوس دارم بزنم توی صورتت که دندانهات بریزه تو حلقت. او نروز فقط منو زد اما بقیه روزها خودم دیدم که بقیه بچهها را زد. مثلا حدود یه ماه از مدرسه گذشته بود و بچهها داشتن آببازی میکردن که خودم دیدم یکی از بچهها را گرفت زیر چک و لگد... سه چهار باری بچهها یا خانوادهها پیش مدیر مدرسه رفتند ولی کاری نکردن تا الان.» همچنان که پیشتر عنوان شد «مهدی» نام مستعاری برای معرفی این دانشآموز در این گزارش است و به خواست خانواده تاکید میشود که نام دانشآموز، مدرسه، ناظم و تصاویر این کودک پس از تنبیه بدنی نزد خبرنگار اعتماد محفوظ است و درصورت نیاز در اختیار مسوولان مرتبط قرار خواهد گرفت.
این روایت تنها بخشی از شرایط یک خانواده پس از تنبیه بدنی فرزندشان در مدرسه است که پس از گذر سه هفته هنوز شرایط آنها به حالت عادی بازنگشته و معلوم نیست آثار روانی آن تا کی برقرار باشد؛ برای درک دقیقتر وضعیت خانوادههای ایرانی در پرونده تنبیه دانشآموزان باید روایت بالا را به چندهزار خانواده دیگر هم تعمیم داد: سالانه چندین هزار کودک ایرانی در مدرسه به حدی تنبیه میشوند که کار به شکایت و تشکیل پرونده قضایی یا حقوقی کشیده میشود. پیش از بررسی آمارها در این زمینه اما خوب است بررسی کنیم که براساس قوانین موجود، تنبیه بدنی یا روانی دانشآموز دقیقا چه تعریفی دارد و مسوولان مدرسه، از معلم تا ناظم و رییس، چه حق و مسوولیتی درباره تشویق و تنبیه کودک دارند؟
پاسخ ها