شادبانو

شادبانو

متخصص بلاک چین و هوش مصنوعی
توسط ۲ نفر دنبال می شود

تبعیض جنسیتی در دانشگاه های ایران در اخراج اساتید

یک دکتری انسان‌شناسی می‌گوید: «دانشگاه برای اخراج اساتید زن بهای کمتری می‌پردازد

خبرآنلاین-علی سلیمی، ماهان نوروزپور: یک دکتری انسان‌شناسی می‌گوید: «دانشگاه برای اخراج اساتید زن بهای کمتری می‌پردازد.رسانه‌ها خبر اخراج زنان را کمتر پوشش می‌دهند. وقتی هم که پوشش می‌دهند با این عنوان که یک استاد زن اخراج شد خبر را کار می‌کنند. یعنی انگار جنسیت زن چیزی مضاعف بر استادی او است. در مجموع فضای دانشگاه به گونه‌ایست که انگار اینجا یک قلمروی مردانه است و زن‌ها به عنوان ضمیمه‌ای در این قلمرو مردانه هستند. حتی کارهای روزمره و پیش پا افتاده‌ی گروه اغلب به متقاضیان جذب هیئت علمی خانم داده می‌شود.»

 «روزی دکتر عبدالحسین نیک‌گوهر برای من تعریف می‌کرد و می‌گفت: وقتی برگه‌ی اخراجم را از کارگزینی دانشگاه گرفتم هنوز پله‌های دانشگاه را پایین نرفته بودم با خودم گفتم من این شر را به خیر تبدیل می‌کنم. این جمله دکتر نیک‌گوهر در ذهن من ماند تا روزی که یک نفر از دانشگاه مازندران آمد در خانه‌ی من و گفت: محمد! تو امروز از دانشگاه اخراج شدی. آن لحظه با خودم گفتم من این شر را به خیر تبدیل می‌کنم. وقتی از دانشگاه شهید بهشتی اخراج شدم یکی از دوستانم از آلمان با من تماس گرفت و گفت محمد چند سال دیگر یک میهمانی بزرگ می‌گیری و از همه‌ی کسانی که در اخراجت نقش داشتند تشکر می‎کنی. من در چند ماه به این نقطه رسیدم که از همه‌ی آن‌ها قدردان باشم.»

این‌ها جملاتی از محمد فاضلی،جامعه‌شناس، در باشگاه اندیشه بود. شنبه، هجده شهریور به بهانه‌ی انتشار کتاب «من استاد هستم!» نوشته‌ی فاطمه علمدار، پژوهشگر حوزه‌ی روانشناسی اجتماعی نشستی به میزبانی باشگاه اندیشه با حضور محمد فاضلی جامعه‌شناس، عباس کاظمی جامعه شناس، مینا عزیزی دانش آموخته‌ی ارشد کارشناسی جامعه‌شناسی، شیوا علینقیان دانش‌آموخته‌ی دکتری انسان‌شناسی فرهنگی برگزار شد.

برخی از صاحب‌نظران و کارشناسان گمان می‌کردند که با روی کار آمدن دولت سیزدهم و یکدست شدن حاکمیت، اوضاع کشور از بسیاری جهات سامان پیدا کند. تحلیل‌های سیاسی از این دست بر سر زبان‌ها بود که با یک دست شدن حاکمیت، برخی از گروه‌های سیاسی با اطمینان خاطر و آسودگی خیال از جهت جریان‌های رقیبی که دیگر کارت بازی ندارند به امور مملکت‌داری می‌پردازند و حلقه‌ی خودی‌ها فراخ‌تر از گذشته خواهد شد. شاید شروع دوباره‌ی روند اخراج و تعلیق اساتید دانشگاه نشان داد که حلقه‌ی خودی‌ها شاید تنگ‌تر از این که هست بشود اما گشوده‌تر نه.

بیژن عبدالکریمی، اندیشمند و استاد فلسفه، در ماجرای اخراج خودش از دانشگاه، مساله‌ی اخراج اساتید را یک «بیماری اجتماعی» دانست نه یک مساله‌ی سیاسی. او در یک گفت و گوی اینستاگرامی اینطور راجع به اخراج اساتید صحبت کرد:« ما با یک بیماری اجتماعی مواجه هستیم. در جامعه افراد کوتاه اندیش، عقده‌ای و بیماری وجود دارند که نمی‌توانند کار موثری از خود ارائه دهند و برای هویت بخشیدن به خود پشت گفتمان انقلاب قایم می‌شوند تا عقده‌ها و کمبودهای خودشان را از طریق سرکوب دیگران مداوا کنند. افرادی با اندیشه‌های خوارجی که هیچ حسی نسبت به ارزش‌های انسانی ندارند خود را پشت گفتمان انقلاب پنهان می‌کنند و با وجود تکنوکرات‌هایی که برای منافع شخصی خود در برابر این افراد سکوت می‌کنند؛ این افراد فضای مناسبی برای سرکوب دیگران می‌بینند.»

تبعیض جنسیتی در دانشگاه‌های ایران در اخراج اساتید

در نشست روز شنبه، در باشگاه اندیشه نه با صراحت لهجه‌ی عبدالکریمی اما با لحنی و ادبیاتی شبیه به او تحت عنوان «قبیله‌گی» در دانشگاه به این مساله پرداخته شد.

شیوا علینقیان هم در بخشی از صحبت‌های خود اخراج و تعلیق اساتید و یا جذب نشدن آن‌ها را بیشتر از اینکه سیاسی بداند مساله‌ای صنفی قلمداد کرد و آن‌ را حاصل چرخه‌های کوچک قدرت خواند.

محمد فاضلی وقتی داشت در مورد سخت‌گیری‌های سلیقه‌گی در جذب متقاضیان هیئت‌علمی صحبت می‌کرد اینطور گفت:« بوروکراسی شمشیر دو لبه است و فضای مناسبی را برای رد کردن متقاضیان باز می‌کند. شما همواره می‌توانید بهانه‌ای بیارید که نمره‌ی مورد نظر را متقاضی ندهید. من دیدم متقاضی را که به صورت سلیقه‌ای می‌خواستند جذب کنند و برایش نمره جور کردند. یک نفر یک مطلب در روزنامه چاپ کرده به عنوان مقاله برایش حساب کردند دو نمره بهش دادند. یک نفر هم تا زمانی که 86 ساعت سر کلاس‌های دانش‌افزایی ننشسته، ده نمره‌ی مورد نظر را به او ندادند. آخر هم در پرونده‌اش نوشته‌اند که او از نظر بوروکراتیک نمره‌های مورد نظر را جمع کرده اما عملا صلاحیت هیئت علمی شدن را ندارد.»

فاضلی در مورد قبیله‌گرایی فضای آموزش‌عالی چنین گفت:« دانشگاه با دو لبه‌ی قیچی از هم گسسته می‌شود. لبه‌ی اول جو درون دانشگاه است. دانشگاه پر از آدم‌هایی است که برای دو واحد تدریس یا برای کار کردن روی یک پایان نامه هر کاری می‌کنند و تا آخر خط می‌روند. اگر چه دانشگاه هنوز از انسان‌های فوق‌العاده شریفی که من شاگردی‌ آن‌ها را کرده‌ام خالی نشده اما تا دلتان بخواهد هم از این دست آدم‌هایی که برای دو واحد هر کاری می‌کنند وجود دارد. من تردید ندارم که تک تک اخراج‌ها، تعلیق‌ها و رد متاقضیان چهل تا هفتاد درصدش زیر سر همین اساتید و همین قبیله‌ها است. لبه‌ی دیگر این قیچی ایدئولوژی است. این افراد خود پشت ایدئولوژی حاکم پنهان می‌کنند و در پوشش همین ایدئولوژی این کارکردها را ایفا می‌کنند.»
تا به اینجا پیداست که ما با یک گروه فشار اجتماعی روبرو هستیم که در پوشش گفتمان انقلاب و دست‌مایه قراردادن ایدئولوژی حاکم سرمایه‌های ملی ما را از دانشگاه بیرون می‌کنند و به گفته‌ی اساتید «قبیله‌»ی خود را بر سرکار می‌آورند.شاید صدای اساتیدی که قربانی این قبیله‌گرایی شدند به گوش کسانی برسد که صادقانه دغدغه‌ی ارزش‌های انقلاب و گفتمان انقلاب را دارند و بیش از این اجازه‌ی به تاراج رفتن سرمایه‌های ملی را در پوشش گفتمان انقلاب ندهند.

تبعیض جنسیتی در دانشگاه‌های ایران در اخراج اساتید

اما فارغ از اینکه ریشه‌ی این اخراج‌ها از کجا آب می‌خورد؛ انگار جذب هیئت‌علمی شدن و اخراج از دانشگاه برای گروهی از جامعه سخت‌تر و گران‌تر تمام می‌شود. مینا عزیزی و شیوا علینقیان معتقدند زن‌ها مسیر سخت‌تری را برای هیئت علمی شدن طی می‌کنند و آسان‌تر از اساتید مرد اخراج می‌شوند. مینا عزیزی معتقد بودند فرآیند جذب هیئت‌علمی برای زنان مثل یک قیف برعکس است. او نه تنها به وجود تبعیض‌های ساختاری علیه زنان باور داشت بلکه تبعیض‌های پنهان را خیلی مهم‌تر و گسترده‌تر می‌دانست. او دغدغه‌اش را اینطور بیان کرد:« از آنجایی که در جامعه‌ی ما عرف‌ها و هنجارهای خاصی وجود دارد که ارتباط گرفتن و فعال بودن را برای زنان محدود می‌کند؛ جمع‌آوری نمرات مورد نیاز برای هئیت‌علمی شدن برای زن‌ها سخت‌تر از آقایان است. خیلی از برنامه‌ها و ظرفیت‌ها بخاطر ارتباط محدود خانم‌ها اصلا به گوش آن‌ها نمی‌رسد مثل فرصت‌های مطالعاتی و بورسیه‌های در دسترس و ... از طرفی مجرد بودن برای زن‌ها یک امتیاز منفی به حساب می‌آید که خانم‌ها باید نسبت به چرایی مجرد بودنشان پاسخگو باشند اما ازدواج هم دوای درد این محدودیت‌ها نیست چرا که زنان متاهل هم از کارهای مهم طرد می‌شوند. اغلب اساتید مرد تمایلی به کار کردن با خانم‌های متاهل ندارند چرا که فکر می‌کنند؛ خانه‌داری،همسرداری یا حتی این احتمال که این خانم ممکن است 9 ماه مرخصی زایمان بگیرد با روند پژوهشی و آکادمیک تداخل دارد.» او در پایان اینطور گفت:« من هر بار خبر اخراج اساتید خانم را می‌شنوم بیشتر ناراحت می‌شوم چرا که می‌دانم خانم‌ها برای هیئت‌علمی شدن مسیر سخت‌تری را طی می‌کنند.»

شیوا علینقیان در رابطه با آسان‌تر اخراج شدن اساتید هیئت‌علمی زن اینطور گفت:«دانشگاه برای اخراج اساتید زن بهای کمتری می‌پردازد.رسانه‌ها خبر اخراج زنان را کمتر پوشش می‌دهند. وقتی هم که پوشش می‌دهند با این عنوان که یک استاد زن اخراج شد خبر را کار می‌کنند. یعنی انگار جنسیت زن چیزی مضاعف بر استادی او است. در مجموع فضای دانشگاه به گونه‌ایست که انگار اینجا یک قلمروی مردانه است و زن‌ها به عنوان ضمیمه‌ای در این قلمرو مردانه هستند. حتی کارهای روزمره و پیش پا افتاده‌ی گروه اغلب به متقاضیان جذب هیئت علمی خانم داده می‌شود.»

علینقیان در خلال صحبت‌هایش در مورد محدودیت‌های زنان در عرصه‌ی آموزش‌عالی،مساله‌ی تاسف‌برانگیزی را در فرآیند جذب متاقضیان مطرح کرد. مساله‌ای که او به دوره‌ی «بدون قرارداد،بدون هویت» نام می‌برد. این دوره، وقتی مقطعی است که متقاضی فرایند جذب را آغاز کرده است اما روند اداری او کامل نشده است. در واقع فرد وارد یک رابطه‌ی غیر رسمی اما پرکار و حساس با دانشگاه می‌شود که هیچ‌کس هم مسوولتی در قبال این دوره نسبت به متقاضی هیئت‌علمی به گردن نمی‌گیرد. متقاضی با شوق و ذوق بسیاری تمام کارهایی که دانشگاه به گرده‌ی او می‌گذارد را انجام می‌دهد.کارهای سختی که بدون هیچ دست‌مزدی باید برای دانشگاه انجام شود. در واقع در نظر علینقیان متقاضی مفت و مجانی کارهای دانشگاه را انجام می‌دهد و در آخر هم مسوولین دانشگاه با پیدا کردن یک بهانه مثل مرتبط نبودن رشته‌ی کارشناسی با دکتری او را رد می‌کنند. او معتقد است دانشگاه از دلخوشی متقاضیان برای هیئت‌علمی استفاده می‌کند و تازه منت هم سر آن‌ها می‌گذارد که خیلی‌های دیگر به دنبال این موقعیت هستند منتها تو برای این کارها انتخاب شده‌ای. او دوره‌ی دردناک دیگری را هم برای اساتید بر می‌شمرد. دوره‌ی‌ تعلیق. دوره‌ای که می‌توان به از آن به برزخ دردناک اساتید یاد کرد. دوره‌ای که استاد از تدریس محروم می‌شود اما هنوز اخراجش رسمی نشده است. استاد دانشگاه نه می‌تواند با کسی در این مورد حرف بزند و نه دستش می‌رسد که دامان کسی را بگیرد و نه حتی سر سوزنی از آینده‌ی تیره و تار پیش‌رویش خبر دارد.

عباس کاظمی هم از این دوره به عنوان دردناک‌ترین بخش اخراج یاد کرد و گفت:« بعضی از این اساتید دوست ندارند با کسی حرف بزنند و از وضعیت خود خبری بدهند چون احساس می‌کنند اگر دیده شوند زودتر اخراج می‌شوند یا فکر می‌کنند اگر سر و صدا نکنند دوام می‌آورند. من همکارهایی داشتم که دو سال حکم‌شان تمدید نشده بود و حقوق دو سال قبل را می‌گرفتند اما هیچ حرفی نمی‌زدند از ترس اینکه مبادا اخراج شوند. برای خود من فاصله‌ی تعلیق تا اخراج هفت، هشت ماه طول کشید. درست مثل مردن است. وقتی اخراج شوی درست مثل این است که مردی و کار تمام شده و خلاص شدی. اما آن دوره‌ای که انتظار مرگ را می‌کشی خیلی دردناک‌تر از خود مرگ است. این وضعیتی است که اساتید در تعلیق می‌گذارند.»

تبعیض جنسیتی در دانشگاه‌های ایران در اخراج اساتید

 

شادبانو
شادبانو متخصص بلاک چین و هوش مصنوعی

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋