انتشار این ویدیو از چندی پیش در فضای مجازی، محل بحث و نظرهای بسیاری شده
برترینها: انتشار این ویدیو از چندی پیش در فضای مجازی، محل بحث و نظرهای بسیاری شده، تماشای این ویدیو البته کار دشواریست از آن جهت که احتمالا منقلبتان میکند، در هر صورت این لحظات مدخلی شد برای مرور زندگی در خاورمیانه، همان جبر جغرافیایی!
احمد، همین کودکی که در حال رقصاست، زمانی که هشت ماهه بوده، در ولایتِ لوگرِ افغانستان، گلولهای به پایش میخورد و یکی از«پا»هایش قطع میشود. اینجا لحظهایست که او بعد از مدتها فیزیوتراپی، برای ایستادن روی پایِ مصنوعیاش، موفق به حفظِ تعادلِ خود میشود؛ که به وجد میآید و شروع به رقصیدن میکند.
وقتی عضوی از بدن قطع شده باشد؛ مغز آن عضو را «فراموش» نمیکند؛ حضورش را گاهی به شکلِ «درد» ادراک میکند. ناماش را گذاشتهاند دردِ عضوِ خیالی یا درد فانتوم . دربابِ علت و چرایی این درد نظرات بسیاری طرح شده و نمیتوان ادعا کرد دقیقا برای چه تولید میشود. بسیاریشان گفتهاند که انتهایِ عصبهای جراحیشده، همچنان به مغز سیگنال میرسانند و چون آن عضو رویت نمیشود، درد حاصل میشود.
گویی دردِ عضوِ خیالی، دردِ فقدانست، دردِ چیزی که زمانی بوده و حالا نیست؛ دردیست علیه فراموشی گذشته، ستیزِ حافظه با فراموشی ، جدالِ گذشته با حالی که اثرِ گذشته در آن نیست و احتمالا برای همینست که یکی از درمانهای موقتیِ این درد را آینهدرمانی نامیدهاند، درمانی که در آن، مغر را فریب میدهند که فراموش کند. اندام آسیبدیده پشتِ آینه پنهان میشود؛ حرکت عضو سالم در آینه بازتاب داده میشود تا با دیدن آن، مغز پیامی دریافت کند که عضو آسیبدیده حرکت میکند. اگر چه مغز میتواند حرکت نکردن عضو آسیبدیده را حسکند، ولی آن را فراموش میکند و تصمیم میگیرد آنچه را که در آینه بازتاب داده میشود، باور کند. در واقع بازخوردهای دیداری از آینه به تحریک نورونهای آینهای مغز کمک میکند.
و اما رقصیدن احمد. او میداند که پایی که روی آن ایستاده را به او متصلکردهاند. ما و حاضرانِ آنجا نیز میدانیم که پای احمد قطعشده، اما به وجد میآید و میرقصد و بدناش، پاها و دستانش، صورتِ خنداناش را به رخِ میکشد؛ گویی بر علیهِ تصورِ ما از «فقدان» و «نقص» و تلاش بر منحلکردنِ آنچه که خواسته زندگیاش را منحل کند. ولو با یک پا، ولو با بدنی مجروح و حافظهای دردمند.
احمد، در رنج دنیا آمدهست، در یکی از محذوفترین سرزمینهای عالم، در رنج بزرگشده و در رنج، خواهد زیست. احمد پایِ بریدهاش را نه تنها انکار نمیکند، که به رخ میکشد، آینهاش میکند در برابر گلولهای که به شور زندگی شلیک شده. تُف میاندازد به آن و افشا میکند که به «چه چیز شلیک شده است»، به #رقص، چراکه حفظِ شمایلِ زندگی، متعالیترین شکل از مبارزه با آنچیزیست که زندگی را منحل میکند. رقصاش تزیین و تلطیفِ کثافتِ وضعیت فعلی نیست، که علیه اوست؛ شورمندانه.
در ادامه نظرات کاربران را میخوانیم:
مهسا همان اول نوشت: بچهها مظلومترین قربانیان جنگ نابرابرند. به امید روزی که همه جا صلح برقرار باشه . بغض تلخی گلوم رو گرفت
نسرین نوشت: دلم نمیآد یه کودک توی رنج و درد ببینم. اشکم در اومد با این ویدئو و با این رقص و البته با این متن
بهناز هم گفت: این صحنه قدرت زندگیه که مسیرش رو باز میکنه. قدرت شور زندگی در کودکی که در بسیاری زندگیها در ادامه خاموش میشه و متن شما ادراک این لحظه و این حس رو گسترده کرد.
شاهد: رقص این بچه یه حسی داره که همزمان هم آدم رو داغ زده و دردمند میکنه و هم محبت رو تو دل آدم میجوشونه و از سرزندگی و و مقاومت کودکانهاش به ما میآموزه
پاسخ ها