اتفاقا طراحی صحنه روح ساختمان هر اثر را میسازد. در اینجا با اتکا به محتوایی که پیش از این در صفحه اینستاگرام «آگراندیسمان» بارگذاری شده، نگاهی داشتهایم به طراحی صحنه در فیلمهای «غلامرضا تختی، چیزهایی هست که نمیدانی و سرب» همراهمان باشید.
برترینها: جهان طراحی صحنه فیلمها جهانی تاثیرگذار در بافت هر فیلم و داستان است، چیزی که شاید در نگاه اول به اهمیت آن پی نبریم، اما اتفاقا طراحی صحنه روح ساختمان هر اثر را میسازد. در اینجا با اتکا به محتوایی که پیش از این در صفحه اینستاگرام «آگراندیسمان» بارگذاری شده، نگاهی داشتهایم به طراحی صحنه در فیلمهای «غلامرضا تختی، چیزهایی هست که نمیدانی و سرب» همراهمان باشید.
غلامرضا تختی فیلمی است که در ظرف فضا و زمان شکل میگیرد. طراح صحنه در چنین فیلمهایی تعیینکنندهترین نقش را ایفا میکند زیرا که مخاطب در طول تماشای اثر، مدام در حال انطباق منطق زمانی و مکانی فیلم با واقعیت است. اینجا همان جایی است که ارتباط مخاطب با اثر شکل میگیرد یا گسسته میشود. طراحیهای کیوان مقدم پر از جزئیات است آنقدر که برای توصیف صحنهی این فیلم میبایست به طرز ملالت آوری از کلمهی جزئیات استفاده کنیم.
همین دقت نظر مقدم سبب میشود که چیدمانهای او در فیلم تختی، پیش از خلاقانه بودن، آگاهانه شکل بگیرند و بی کم و کاست به نظر برسند تا صحنه بار سنگین باورپذیری روایت زندگی یک ابر اسطوره را در فضا و زمانهای مختلف عمرش به سلامت به مقصد برساند. پیداست که در بسیاری از پلانهای فیلم، طراح حتی روی دکوپاژهای کارگردان هم تاثیر مستقیم گذاشته و اوج کار مقدم در چیدمان تنهایی این قهرمان است.
بخشی از زندگی جهان پهلوان تختی که احتمالا بیش از هر عامل دیگری توکلی را به ساختن این اثر ترغیب کرده است. در کنار همهی این پیش فرضها یکی از خوش اقبالیهای کیوان مقدم در این فیلم همکاری با حمید خضوعی ابیانه به عنوان فیلمبردار است. دوربین در این فیلم در ادامهی کار طراح و در ستایش صحنهی او حرکت میکند.
یک مینیمال واقعی. در میان آثار کامیاب امین عشایری هستند آثاری که احتمالا در یک قضاوت کلی جایی بالاتر از فیلم فردین صاحبزمانی داشته باشند. اما دلیل انتخاب ما به این نکته برمیگردد که «چیزهایی هست که نمی دانی» یک کلاس درس است برای آموزش مفهوم مینیمالیسم.
به تعبیر خود طراح این که نه بتوان چیزی به این صحنه و قاب معروف فیلم اضافه کرد و نه بتوان چیزی را از آن حذف کرد یعنی مینیمالیسم محقق شده. از طرف دیگر القای حس یک مأمن و حریم امن برای کاراکتر درونگرای فیلم برگ برندهی این طراحی صحنه است.
خروج از این قاب یعنی بروز چالش درون- بیرون و تنش عاطفی برای شخصیت اصلی داستان و هر بار بازگشت به این گوشهی دنج که از پرتاب دادههای بصری به سمت مخاطبش حذر میکند و با کاربر خود در صلح است، یعنی آرامش.
سُرب اگر چه روایتی تراژیک از ایران معاصر و سرنوشت یهودیان ایرانی است اما برای سینمای ایران یک رویا است، ایرج رامینفر برای کیمیایی در دو اقلیم مختلف، استودیوی فیلمسازی ساخته و با توجه به دانش و تکنیک خود این استودیوها و دکورهای سینمایی را به جایگاه معماری بودن رسانده.
در سرب با هیچ فضا و تصویر دو بعدی مواجه نیستیم و همه چیز هم تراز روایت دارای عمق و کاراکتر است. نماهای ساختمانها نه فقط عناصر تزئینی که بخشی از تصویر تاریخ هستند و برای داستان فیلم ساخته یا پرداخته شدهاند.
جزئیات داخلی و تزئینات فضاها، کهنهکاریها و چیدمان اشیا و حتی انتخاب لوکیشنها همگی بر ریتم روایی داستان سوار است و پیچیدگی و سادگی تصویر به فراز و نشیب داستان متصل است. همهی این ویژگیها دلیلی است بر انتخاب سرب و رامینفر به عنوان یکی از پنج طراحی برتر صحنهی سینمای ایران.
پاسخ ها