برنامه ریزی موفق چه برنامه ریزی است؟ میزان موفقیت یک برنامه چگونه سنجیده می شود؟ برنامه ریزی برای موفقیت کار جذابی است چرا که رسیدن به هدف و موفقیت کشش و انگیزه کافی را در ما ایجاد می کند. ولی چالشی که معمولا با آن روبه رو هستیم شروع کردن است. شروع، بزرگ ترین گام رسیدن به موفقیت است، گامی که بسیاری از ما هیچ گاه آن را برنمی داریم.
اگر شما هم مانند من تصویری از خودتان در ۱۰ سال آینده دارید، برای ساختنش باید از همین امروز شروع کنید. برنامه ریزی برای موفقیت یک شرط لازم است.
داشتن برنامه برای ۱۰ سال آینده یعنی داشتن ۱۰ برنامه ۱ ساله و تعداد بیشتری برنامه های کوتاه مدت . در واقع برنامه ریزی پل میان زمان حال و آینده است.
قبل از شروع برنامه ریزی، این سوالات را از خود بپرسید؛
واقع بینی در پاسخ به این سوالات برای داشتن برنامه ریزی موفق بسیار ضروری است. با خود صادق باشید.
جایی که امروز در آن قرار دارید حاصل قدم های کوچک پرشماری است که طی سال های گذشته از عمرتان برداشته اید. برای رسیدن به جایگاه مدنظرتان در آینده پیش رو نیز، باید همین قدم های کوچک را بردارید.
تعیین درست اهداف و برنامه ریزی برای آن ها لازمه رسیدن به موفقیت است. در ادامه ۳ اقدامی که پیش از برنامه ریزی موفق باید انجام دهید را بررسی خواهیم کرد.
داشتن یک تلویزیون با صفحه بزرگ یا خرید بروزترین گوشی تلفن همراه اهدافی نیستند که زندگی شما را دستخوش تغییر کنند. خرید کالاهای مصرفی در بهترین حالت هدف های کوتاه مدت خواهند بود.
خرید کالای خاص می تواند هدف گذاری باشد ولی حالت بهتر آن است که شما برای تامین پول مورد نیاز آن کالا هدف گذاری کنید. توصیه بعدی من این است که به دنبال اهدافی باشید که سبک زندگی شما را تغییر می دهد.
افزایش ثروت،کسب درآمد بیشتر، ارتقاء شغلی، ایجاد کسب وکار شخصی و.. اهدافی شبیه به این شایسته هدف گذاری هستند.
ثروتمند یا پولدار ؟
در خارج از قلمرو مالی نیز می توان چنین اهدافی را یافت. بهبود وضعیت جسمانی، داشتن یک رژیم غذایی برای کاهش وزن، مراقبت از سلامت روح با ورزش هایی مانند یوگا، همه این نمونه ها اهدافی هستند که ارزش تلاش و برنامه ریزی دارند.
بهترین راه برای واقعیت بخشیدن به هر چیزی مکتوب کردن آن است. اهداف خود را بنویسید.
ذهن ما در لحظه درگیر موضوعات بزرگ و کوچک بسیاری می شود. رویاها، آرزوها، ایده ها، ترس ها و انگیزه ها به صورت مداوم در ذهن ما ایجاد می شوند و از بین می روند.برای حفظ و مراقبت از اهداف خود، آن ها را بنویسید.
با نوشتن اهداف ۵ تا ۱۰ ساله خود شروع کنید. اهدافی که نوشته اید را چندین بار بخوانید و سعی کنید آن ها را واقع بینانه تحلیل کنید. کمی به عقب برگردید و سعی کنید اهداف کوتاه مدت تری تعیین کنید. آخرین قدم نوشتن اهدافی است که توقع دارید تا پایان سال جاری به آن برسید.
برای هرکدام از موارد بالا یک لیست انتظارات درست کنید. به علاوه موانعی که حدس می زنید برای رسیدن به این اهداف پیش رو دارید. در آخر نیز لیستی از کارهای ماهانه درست کنید و برای شروع دست بکار شوید.
مراحل زیر را پیگیری کنید تا بتوانید به خواسته های خود برسید.
۱- به گذشته خود نگاه کنید و از آن درس بگیرید: ما به پنج دستاورد گذشته خود فکر کنید و آنها را به یاد آورید. یاد احساسات خوب و پیروزی ها، اعتماد به نفس شما را بیشتر می کند و به احتمال زیاد یک زندگی رضایت بخش و قانع تری فراهم می سازد. مثلا به خود بگویید من همیشه قهرمانی در بازی والیبال و فوتبال را در مدرسه به یاد می آورم و این احساس آنقدر قشنگ بود که مرا به جمع کردن اعانه برای کمک به دیگران و مجدداً رسیدن به حس موفقیت تشویق می کند.
۲- افکار بکر ناگهانی هستند. یک کرنومتر را به مدت ۱۰ دقیقه تنظیم کنید و در این زمان هر آنچه را که از زندگی خود می خواهید، یادداشت نمایید. بدون اینکه به جملات قبلی خود نگاه کنید، با بلندپروازی تمامی جملات و خواسته ها ی تان را بنویسید، مثلاً بگویید وقتی برای اولین بار این فهرست را نوشتم، در آن «نوشتن یک کتاب جدید»، «ضبط و تحقیق سابقه خانوادگی» و «تدریس در مقاطع دانشگاهی» وجود داشت. واقعاً کل صفحه پر نشده بود، اگر در پر کردن صفحه و نوشتن خواسته های تان با مشکل مواجه شدید از خودتان این سه سوال را بپرسید تا بتوانید بر افکار خود متمرکز کنید:
آیا کار ناتمامی در زندگی تان وجود دارد که دوست داشته باشید آن را کامل کنید؟
آیا کلاسی وجود دارد که دل تان بخواهد در آن شرکت کنید و یا مهارتی که دوست داشته باشید قبل از مرگ تان آن را بیاموزید؟
آیا روش و یا خواسته ای وجود دارد که دوست داشته باشید آن را به دیگران واگذار کنید؟
زمان تان که تمام شد، از نوشتن دست بکشید و روی برنامه ریزی برای دستیابی به آنها تمرکز کنید.
۳- از خودتان سوال کنید که اگر پنج سال دیگر همین وضعیتی را که اکنون دارید داشته باشید، برای به دست نیاوردن چه چیزهایی افسوس می خورید؟ پاسخ این پرسش به شما کمک می کند که اهداف خود را طبقه بندی کنید مهم ترین و معنی دار ترین آنها را بیابید. حال سؤال اینجاست که چرا پنج سال؟ زیرا پنج سال آنقدر کافی هست که بتوانید به اهداف اصلی خود در زندگی دست یابید و آنقدر هم طولانی نیست که نتوان آن را در ذهن تصور کرد.
اهداف مهم و غیر مهم خود را طبقه بندی کنید، برخی از خواسته های شما با یک گام کوچک برآورده می شوند، مثلاً اگر آرزوی آشپز شدن دارید و یکی از کارهایی که دل تان می خواهد به آن برسید، برپایی مهمانی های بزرگ و پختن انواع غذاهاست، شاید با ثبت نام در یک کلاس چند ساعته آشپزی به بخشی از خواسته خود برسید و این گام کوچک اولین گام به سمت دستیابی به خواسته تان خواهد بود. اهداف اصلی خود را تشریح و آنها را بررسی کنید اگر وقت بیشتری را با خانواده خود سپری و یا به مکان های جدید مسافرت کنید و یا کاری خلاقانه انجام دهید. چه تأثیری بر دستیابی شما به هدف تان خواهد داشت و آیا این هدف، خواسته خودتان است و یا چیزی است که دیگران از شما توقع دارند؟ پس از رسیدن به هدف تان به چه چیزی دست خواهید یافت؟ این خواسته چقدر زندگی تان را تغییر می دهد؟ این سؤالات را در مورد هر یک از آرزوهای تان پاسخ دهید. زمانی که شما با منطق و دلیل چیزی را بخواهید و برای خواسته خود دلیلی داشته باشید. برای دستیابی و تلاش در راه دسترسی به هدف تان انگیزه بیشتری خواهید داشت.
پس از ترسیم استراتژی هدف در ذهن تان و بر روی کاغذ، وقت آن است که آن را در زندگی روزمره خود پیاده کنید. خواسته های خود را اولویت بندی و حتی برای رسیدن به برخی از آنها از برخی دیگر چشم پوشی کنید. روی یک ورق کاغذ آنچه را که باید به صورت کوتاه مدت برای رسیدن به هدف تان انجام دهید، یادداشت و یک برنامه کوتاه مدت روزانه، هفتگی و ماهیانه تنظیم نمایید. به عنوان مثال وقتی آرزوی من جمع آوری مقدار زیادی پول برای کمک به بیماران بوده این خواسته خود را به گام های کوچک تر طبقه بندی کردم که عبارت بودند از:
تشکیل کمیته ای برای جمع آوری کمک های مالی
تهیه یک فهرستی از اهدا کننده ها
ایجاد یک وب سایت
دادن اطلاعات از نحوه کار
با تنظیم یک سری اهداف کوتاه مدت، می توانید به تدریج پیشرفت خود را ببینید و کمتر ناامید شوید.
براساس پژوهش ها بهتر است اهداف خود را با دید مثبت نگاه کنید، زیرا افرادی که به لحاظ روانشناسی از جملات منفی استفاده می کنند، اضطراب بیشتری دارند و کمتر احساس شادی می کنند. مثلاً به جای اینکه بگویید. باید «شیرینی خوردنم را کمتر کنم تا کمتر چاق بشوم» بهتر است رویکرد هدف خود را تغییر دهید و بگویید: من یک برنامه ریزی تغذیه ای صحیح خواهم داشت تا زندگی سالم تر و فعال تری داشته باشم.
با تغییر رویکرد و نگاه مثبت به خواسته خود، اشتیاق بیشتری خواهید داشت و هیچ گاه احساس ترس نخواهید کرد. آرزوهایتان را با دوستان تان در میان بگذارید که این عمل به لحاظ روانشناسی شما را در رسیدن به موفقیت مصمم تر می کند. برای اینکه در مسیر درست گام بردارید با دوستان خود در مورد اهداف تان بحث و خلاصه ای از روند کار و پیشرفت در خواست تان تهیه کنید. اگر به رغم تلاش فراوان هنوز موفق نشدید و هر چقدر تلاش کردید نتیجه مثبتی نگرفتید، شاید بهتر باشد مسیر خود را تغییر دهید. مطالعات نشان می دهد شادترین افراد کسانی هستند که اهداف شان را با واقعیات انطباق می دهند و متعهد به انجام اهداف جدید هستند. حقیقت این است که حتی اگر یک دنده ترین آدم روی زمین هم باشید و به خواسته تان اصرار داشته باشید، گاه شرایط به گونه ای تغییر می کند که باید کمی خودتان را با آن وفق دهید. مطالعات نشان می دهد که تلاش برای رسیدن به یک هدف دست نیافته می تواند سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند. انعطاف پذیر بودن در فراز ونشیب های زندگی می تواند شما را به جاهایی برساند که حتی تصورش را هم نمی کنید.
پاسخ کامل و یکسانی برای این سوال وجود ندارد. در برنامه ریزی در زندگی بعضی افراد بعد از کمی فکر کردن می دانند چه می خواهند ولی خواسته هایشان را دنبال نمی کنند. اما بعضی دیگر به درستی اهدافشان را نمی شناسند و نمی دانند در زندگی چه چیزی می خواهند؛ این افراد می توانند برای آگاهی از اهدافشان کارهای زیر را انجام دهند:
اکنون به کارهایی که در ۶ ماه یا یک سال آینده دوست دارید انجام دهید، فکر کنید و چیزهایی مختلفی که دوست دارید را پیدا کنید تا در نهایت بتوانید بفهمید برای دست یابی به این اهداف باید چگونه برنامه ریزی کنید.
هنگامی که در برنامه ریزی در زندگی اهدافمان را پیدا کردیم باید راه رسیدن به آن ها را بیابیم. در این بخش می توان از روشی نام برد که معمولا در ارتش استفاده می شود:
آموزش مدیتیشن |
ممکن است کمی سخت باشد اما بهتر است اهداف را به دوره های مختلف تقسیم کنید مثلا یک ساله، پنج ساله و ده ساله. برای مثال هدفی انتخاب کنید که باید ۱۲ ماهه انجام شود. اگر هیچکدام در این مدت کامل نمی شوند هدفی کوچک تر که برای کامل کردن اهداف بزرگ لازم است، انتخاب کنید برای مثال اگر قصد خرید خانه دارید، هدف یک ساله پس انداز ۳۰ میلیون پول باشد.
بعد از انتخاب هدف یک ساله، هدفی میان مدت تعیین کنید که در ۶-۳ ماه انجام شود مثلا پس انداز ۱۵ میلیون. بعد از آن باید هدف کوتاه مدت ۲-۱ هفته ای داشته باشید مثلا مبلغی تعیین کنید که هر هفته برای خرید خانه پس انداز کنید.
به این دلیل باید هر زمان به یک هدف تمرکز کنید که دنبال کردن و تمرکز بر چند هدف همزمان سخت است. اما هنگامی که هر هفته تنها یک کار برای انجام داشته بشید، تمام انرژیتان را برای آن کار قرار می دهید. معمولا هنگامی که ۵-۳ کار را بخواهید همزمان انجام دهید هیچکدام انجام نخواهند شد.
پس بر اهداف کوتاه مدت تمرکز کنید و هنگامی که یک کار را انجام دادید هدف کوتاه مددت دیگری تعیین کنید تا هدف میان مدت انجام شود و بعد از کامل شدن یک هدف میان مدت، هدف میان مدت دیگری تغیین کنید تا هدف یک ساله انجام شود. با ادامه دادن این روند به بسیاری از اهداف خود دست خواهید یافت.
پاسخ ها