
اگر وقتی دیگران به موفقیت میرسند، احساس ناراحتی میکنید، بدانید که تنها نیستید. اسم این احساس حسادت است؛ اسمی که شاید از آن خوشتان نیاید یا شرم داشته باشید. حسادت احساسی پیچیده است اما این را هم بدانید که کاملا طبیعی است. خبر خوب این است که ما میتوانیم این احساس را از حالت منفی و مخرب به حالتی سازنده و سودبخش درآوریم. با ما همراه باشید تا ببینیم چطور چنین چیزی ممکن است و با حسادت به موفقیت دیگران چه کنیم؟
وقتی کسی از اطرافیان ما موفق میشود، ممکن است ظاهرا به او تبریک بگوییم و ابراز خوشحالی کنیم. اما از سویی دیگر متوجه میشویم در درونمان به جای خوشحالی، احساس غم، اضطراب یا خشم داریم. شاید حتی در دل آرزو کنیم که او شکست بخورد یا موفقیتش بهنحوی خدشهدار شود تا ما احساس آسودگی کنیم.
در کنار این احساسات منفی ممکن است از خود بپرسیم که ما واقعا کی هستیم؟ چرا نمیتوانیم از موفقیت دیگران خوشحال باشیم و از آنها حمایت کنیم؟ و این چرخه افکار منفی همینطور ادامه مییابد و لایهای سنگین از شرم را نیز به بار احساسات بد ما اضافه میکند. حسادت با موجهای منفی نیرومندی که دارد، میتواند ضربههای تخریبکنندهای به روح خودمان بزند. وقتی این قدرت تخریبگر با شرم همراه میشود، در ما ایجاد افسردگی و ناامیدی میکند.
ریشهها و دلایل ناراحتی از موفقیت دیگران میتواند عوامل گوناگونی باشد. برخی از آنها را ذکر میکنیم.
در زندگی نسبت به چیزهایی حس مالکیت داریم و آنها را متعلق به خود میدانیم. گاهی ممکن است در رابطه با آنها برخی از افراد را رقیب خود بدانیم و دچار ترس از دست دادن شویم. شریک عاطفی، مرتبه شغلی، شأن و اعتبار اجتماعی و مواردی از این دست، چیزهایی هستند که میترسیم آنها را از دست بدهیم.
از کودکی آرزوهای بسیاری داشتهایم و که برخی از آنها محقق نشدهاند. افرادی که بهویژه در کودکی در محرومیت زیادی بهسر بردهاند، احساس غم و حقارتی ریشهدار را تجربه میکنند. گاهی احساس ناراحتی از موفقیت دیگران صورتی تازه از آن چیزی است که در کودکی بهخاطر دیدن برخورداری کودکی دیگر و محرومیت خود چشیدهایم.
تماشای موفقیت دیگران برای کسی که خود اعتمادبهنفس برداشتن هیچ قدمی را ندارد، خوشایند نیست. ما گاهی به خاطر ضعفهایمان است که از قدرتمندی دیگران احساس نامطلوبی داریم.
اگر در وضعیتی ناراضیکننده زندگی میکنیم، در صورت دیدن موفقیت و رضایت دیگران به آنها حسادت میکنیم.
دریای انتظارات و خواستهها بیپایان است اما یک کمالگرا چنین باوری ندارد. او همیشه با دیدن موفقیت دیگران در خود احساس نقص میکند و میخواهد به تمام آنچه دیگران رسیدهاند برسد؛ هرچند که آنان هزاران نفر باشند که به هزاران مطلوب گوناگون رسیدهاند!
شکست خوردن برای چندبار میتواند برای ما الگویی ذهنی از ناموفق بودن بسازد. به این ترتیب، ما پس از شکستهای متوالی به این باور میرسیم که توان موفق شدن در هیچ عرصهای را نداریم. پس اگر کسی موفق شود، به یاد ناکامیهای خود میافتیم و این خوشایند نیست.
اگر سبک رفتار خانواده با ما مدام بر مبنای مقایسه با دیگران بوده است، این دلیل محکمی برای حسادت ما در بزرگسالی است. یک کودک در اثر مقایسه با دیگر کودکان نهتنها ترغیب به اصلاح رفتار خود نمیشود بلکه نسبت به آن کودکان دیگر، احساس منفی پیدا میکند. او فکر میکند دلیل محبوب نبودنش نزد خانواده، دیگران هستند. این الگوی روانی تا بزرگسالی ادامه مییابد و تمام ابعاد زندگی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
زندگی در معرض حملات مجازی: ما در جامعهای آنلاین زندگی میکنیم که در آن جایگاه، دستاوردها و روابط از طریق یک لنز فیلتر شده و یکطرفه به ما ارائه میشود. حتی اگر در کودکی هم تربیتی مقایسهای نداشته باشیم، این زندگی ما را وارد یک مسابقه ابدی با دیگران میکند.

از هر فرهنگی که باشیم، باور بد بودن حسادت، باوری است که با آن بزرگ شدهایم زیرا این باور، ریشههای کهنالگویی دارد. نتایج منفی حسادت بارها در افسانهها و حتی کتب مقدس تکرار شده است. برمبنای این منابع، قدمت حسادت به آغاز خلقت میرسد. مثلا حسادت ابلیس به آدم یا حسادت قابیل به برادر خود. در همین منابع کهنالگویی و اساطیری نیز میبینیم که شخصیتهای حسود، ضعفها و کاستیهایی شدید دارند. آنها بد عمل میکنند و به نتایج بدی میرسند که عقوبت حسادتورزی است.
جای تردید نیست که آثار حسادت بر روان ما مخرب است. اما نباید نادیده گرفته شود یا انکار شود. حسادت بهویژه وقتی با شرم میآمیزد، به احساسی طرد شده تبدیل میشود. ما با نپذیرفتنش، آن را به اعماق ناخودآگاه میرانیم و سعی میکنیم با این ترفند، تسکینی موقت پیدا کنیم. غافل از اینکه این احساس هضم نشده به چرخهای از فرافکنی روانی تبدیل میشود و دوباره به ما سلام میکند. ازاینپس، احساسات منفی خود را به دیگران نسبت میدهیم.
موضوع بسیار مهم در زمان ناراحتی از موفقیت و شادی دیگران، مشاهدهای باشهامت است. در اوج احساسات ناخوشایند، ما باید دست از انکار و تغافل برداریم. هر احساس، پیامی از روان ماست که در تلاش است با ما ارتباط برقرار کند و خود را ابراز نماید. احساسات ما، چه مثبت و چه منفی، مانند کودکانی تشنه توجه و دیده شدن هستند. این احساسات تا زمانی که مشاهده و پذیرفته نشوند، به بلوغ نمیرسند و به تبع آن، خانه خود را -که وجود ماست- ترک نمیکنند!
هنگام احساس غم و اندوهی که تحت تأثیر حسادت وجودمان را فراگرفته است، باید پذیرا باشیم و صادقانه به درون خود نگاه کنیم. باید آگاه باشیم آنچه مشاهده کردنش در دیگران برایمان دشوار است، معمولا با چیزی ارتباط دارد که بیش از همه میخواهیم یا برایمان ارزشمند است. پس هیچ احساس ناخوشایندی را پس نزنیم زیرا سرنخی از آن بخش وجود ماست که نیازمند توجه یا بازسازی است.
ضروری است که با تمایل خود برای داشتن چیزی که به سختی در دیگران تحمل میکنیم، کنار بیاییم. اگر به شغل جدید یک دوست حسادت میکنیم، شاید از شغل خودتان ناراضی هستیم. اگر به رابطه عاطفی اشخاصی حسادت میکنیم، ممکن است احساس کمبود ارتباط عاطفی و یا ناتوانی در صمیمیت داشته باشیم. اگر وقتی دیگران خوشحالند، احساس غم یا خشم داریم، ممکن است چیزهای زیادی وجود داشته باشد که در حال حاضر از آنها خوشحال نیستیم.

پس از پذیرش احساس حقیقی خود، وقت آن است که از آن در راستای خودآگاهی و رشد کمک بگیریم.
باید آشکار و شفاف در مورد احساس حسادت خود صحبت یا فکر کنید. با این روش، درک اینکه زخمهایتان ریشه در چه حقایق و وقایعی دارد، سادهتر میشود. خودآگاهی و شناخت نسبت به خود، علاوه بر ناکامیها و احساسات منفی، از موفقیتهای و جنبههای مثبت شما پرده برمیدارد.
شما با این خودآگاهی ارزش واقعی خودتان را میفهیمد و میتوانید موفقیتهایتان را هم ببینید و از آنها لذت ببرید.
خوداندیشی یک سرمایهگذاری است. حسادت و احساسات ناخوشایندِ خود را به عنوان فرصتی برای رشد در نظر بگیرید.. به خودتان این اجازه را بدهید که مشفقانه با خود رفتار کنید. پذیرش ویژگیها و حس قدردانی از خود را پرورش دهید. به این ترتیب، قدرت بیشتری در مدیریت احساسات خود خواهید یافت. بله! حسادت یک زهر است اما پادزهر آن نیز نزد شماست و آن پادزهر، عشق به خود است.
با احساس ناراحتی هنگام موفقیت دیگران، قدری تأمل کنید. به این فکر کنید که فردی که موفقیت او را میبینید، برای رسیدن به این شرایط چه هزینههایی داده است. هر موفقیت یا شادکامی هزینههایی دارد؛ مثل زمان، سختکوشی، انرژی جسمی، روانی و عاطفی. درک رنج پنهان شده در هر شادی و ناکامیهای نردبان شده برای رسیدن به هر موفقیت، میتواند در احساسات ما نیز تعادل برقرار کند. ضمن اینکه درک این هزینه نوعی رمزگشایی و راهنمایی است تا دریابید برای سفر خود به سوی موفقیت باید چه گامهایی بردارید.
بیشتر ما تلاشهایی که افراد برای رسیدن به موفقیت خود میکنند، نمیبینیم. تنها آن پاداش نهایی حسادتبرانگیز را میبینیم. لازم است همیشه به خود یادآوری کنیم که هیچ کس کامل نیست. ما معمولا از آسیب پذیریها یا نقصهای فرد مورد حسادت خود، آگاهی چندانی نداریم..
حسادت هشداری در رابطه با ضعف اعتمادبهنفس ماست. این ضعف، آسیبهای بزرگتری به جز احساسات ناخوشایند برای ما خواهد داشت. اعتمادبهنفس کم ما را در همه عرصهها فلج میکند.
باید آگاه باشیم که انچه در ما احساس غم پدید میآورد، میتواند پتانسیلی بکر در وجود ما باشد. این احساسات مربوط به باور ما درباره خودمان هستند. طبیعی است کسی که خود را شایسته موفقیت نمیداند، وقتی آن را در دیگران میبیند، احساس غم میکند. دوست داریم به چیزی تبدیل شویم اما احساس نمیکنیم لیاقتش را داریم. این تجربه دردناکی است که عامل آن نه فرد مورد حسادت، که کمبود عزت نفس ماست و باید درمان شود!
شاید در خانوادهای بزرگ شدهایم یا اطرافیانمان کسانی بودهاند که به ما آموختهاند افتخار کردن به موفقیتها اشتباه است. این نتیجه دیدگاهی است که بهشکلی افراطی قصد دارد جلوی غرور و تکبر را بگیرد اما خود به یک آسیب منجر میشود. اگر پیروزیهای ما توسط مراقبانمان به طور شایسته قدردانی نشده باشد، در حفظ و لذت بردن از موفقیتها ناتوان خواهیم بود. وقتی دچار این ناتوانی هستیم، دیگر مهم نیست چه چیزهایی داریم، چقدر جذاب هستیم یا چه مهارتهایی کسب کردهایم. ما آن را احساس نمیکنیم پس مانند این است که وجود ندارند و در زندگی ما تأثیر نخواهند داشت.
در چنین شرایطی لازم است در دایره اطرافیان خود تجدیدنظر کنیم. این کار اصلا آسان نیست اما میتواند در زندگی ما تغییراتی اساسی ایجاد کند. قدم اول همین آگاه بودن است. همین که خوداندیشی را به نظرات و دیدگاههای اطرافیانمان معطوف نکنیم، گام بزرگی برای خود برداشتهایم.
پس از اینکه به ریشههای درونی و بیرونی حسادت خود پی بردیم، میتوانیم برای تبدیل آن به یک نیروی سازنده تلاش کنیم. بهرهمندی از کمک یک مشاور که تجربه و دانش کافی برای هدایت ما داشته باشد، یک ضرورت است. میتوانیم برای افزایش آگاهی از کتابها و مقالات یا تجربههای ارزشمند دیگران کمک بگیریم. مهم این است که تغییر رویه دهیم و یک نیروی منفی را به محرکی در راستای اهداف مثبت تبدیل کنیم.

حسادت میتواند تخریبگری قدرتمند باشد اگر آن را نپذیریم و ریشههای آن را نشناسیم. تاریکترین سایههای حسادت میتواند به رفتارهای مخرب نسبت به خود یا دیگران بیانجامد. شاید با احساسات شدید و رنجآور حسادت دست و پنجه نرم میکنیم یا این احساسات ناخوشایند، زندگیمان را مختل کرده است. ما دچار دردهایی درونی هستیم. بهاندازه کافی عشق دریافت نکردهایم؛ عزت نفس کمی داریم و یا توالی ناکامیها در ما به احساس موهوم ناشایست بودن منجر شده است. هیچوقت برای تغییر دیر نیست. اینبار که از موفقیت دیگران احساس ناراحتی کردید، به جای اینکه بر «کافی نبودن خود» یا «محق نبودن دیگران» تمرکز کنید، حسی سالم نسبت به خود را درونی کنید. یک درمانگر میتواند به شما در ایجاد عزت نفس و عبور از احساسات ناخوشایند کمک کند.
پاسخ ها