ویکتور هوگو یکی از شاعران، داستاننویسان و نمایشنامهنویسان بزرگ پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی است. هوگو به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد و آثارش به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خودش اشاره کرده و گویی بازگو کننده تاریخ معاصر فرانسه است.
هوگو در اوج این رمان، با بیان خطابهای از قهرمان داستان، پیام اصلی کتاب را اینگونه بیان میدارد که بلایی که سر وی آمده در حقیقت سر بشریت آمده است. مردمی که در ظاهر میخندند و در باطن رنج میبرد.
«اى قدرتمندان احمق، دیدگان خود را بگشایید. من مجسم کنندهی همه چیزم، کشیشان، اشراف، شاهزادگان! به هوش باشید. مردم به ظاهر خندانند و باطناً رنج مىبرند، من سمبول مردم هستم، ولى به شما مىگویم که مردم به خود مىآیند، انتها شروع مىشود. شفق خونین صبح مىدمد. این است معناى خندهی من. اینک شما بر خنده من بخندید.!»
پاسخ ها