داستان در باره خانهای در حصار است و مردی که زنها و فرزندانش را درون این حصار نگهمیدارد. او فرزندانش را به شدت کتک میکند و سگهایی تربیت کرده است که با دستورش فرزندانی که از حصار فرار کنند را تکه پاره میکند. دختران حق ندارند لحظهای به آزادی فکر کنند پدر حتی دختری که به ماه نگاه کرده است را هم از حسادت به ماه در زیرزمین میبندد و زندانی میکند. تا اینکه پسر بزرگش از این شرایط خسته میشود و با وسوسه جوانترین همسر پدر شبانه به اتاق پدر میرود و او را میکشد. اما انگار همه چیز بدتر میشود. سگها که بوی خون پدر را میشناسند پسر را رها نمیکنند و پسر هم نمیداند چهکار کند. زنان و دختران پدر که التماس میکردند پدر کشته شود حالا سرگردانند و دنبال حصار دیگری میگردند.
داستان حصار و سگ های پدرم روایتی از انسان در خاورمیانه است که اگر بتواند از سنتها هم رها شود باز هم نمیتواند خودش را تغییر دهد. نویسنده در موخره کتاب میگوید: در فرهنگِ منِ شرقی، اگر پرسشهایی در کار باشد، بهسختی به فکر میرسند و بیشتر آنها قبل از آنکه بر زبان جاری شوند، به دیار عدم میپیوندند. اما در فرهنگ شما (مغربزمین) با آمدن هر نسل جدید، ضمن آنکه پرسشهای تازهای مطرح میشود، برای سؤالهای قبلی نیز پاسخهایی نو و منحصر به خود فراهم میآورند. زیرا در فرهنگ شما، هیچ ترس و بیمی از پرسش و شک و گمان کردن در کار نیست. این کتاب تصویری از این ترس است.
کریستین آرنوتی، در داستان پانزدهساله ام و نمی خواهم بمیرم با زبانی تاثیرگذار و بیانی قوی، از زندگی عادی خود میگوید. زندگی عادی که با جنگ عجین شد و از حالت عادی خود خارج شد. روزهایی که در سال ۱۹۴۵ آغاز شدند و همراه با خود وحشت، مرگ، گرسنگی، تشنگی و تجاوز را آوردند.
او به همراه خانوادهاش، از ترس رژه نظامی ارتش آلمان و روس در دوران محاصره بوداپست در زیرزمین خانه خود پنهان شده بودند و کارشان دعا کردن برای زنده ماندن بود. خانوادهای که به جای یک زندگی عادی و پرسیدن سوالهای معمولی مدام از خودشان میپرسیدند آیا زنده میمانند؟ وقتشان را به سوگواری برای از دست دادن دوستانشان میگذراندند و تنها جایی که کمی رنگ آرامش داشت، خانهشان بود.
کریستین آرنوتی در کتاب پانزدهساله ام و نمی خواهم بمیرم وقایع تاریخی هولناک اما متهورانه را شرح میدهد. وقایعی همراه با هراس و وحشت جنگ که البته به شاهکاری در ادبیات جنگ بدل شده است.
ابله، داستان معروفی از داستایفسکی است که جملات خاصی از آن را همه شنیدهایم، حتی اگر کتابش را نخوانده باشیم.
او در این داستان ما را با پرنس میشکین از نوادگان یک خاندان سلطنتی ورشکسته آشنا میکند. او مردی خوش قلب با شخصیتی مهربان است اما بسیاری از افراد این را نشانه حماقت و نادانی او میدانند.
ابله داستان رویدادها و فراز و نشیبهایی است که این شخصیت در میان تناقضها، علاقهمندیها و احساسات تجربه میکند. آن هم در جامعهای اینجهانی و زمینی شده و در فضایی که همه او را احمق و نادان میپندارند. این کتاب به یکی از ماندگارترین شاهکارهای ادبی جهان تبدیل شده است و دلیلی ندارد مگر نکته سنجی او و نگاه عمیقش به ماجراها.
ایوان سیوِریانیچ فلیاگین، رعیتی سادهدل و جنگجویی سالک است که داستان زندگی خود را به گونهای عارفانه روایت میکند. رام کردن اسبان وحشی، پیروزی بر قهرمان استپها، چیرگی بر وسوسهی افسون زن، قربانیقراردادن خود برای نجات نزدیکان، حماسهآفرینی در جنگ و عذاب اسارت، تعمید کودکان، ستیز با ابلیس و پیشگویی سرنوشت کشور.
مادرش نذر میکند تا او را به خدمت خدا بگمارد و او سعی دارد سوگند مادر را نقض کند و راه دنیا را انتخاب میکند، با این حال شیفتگیهای معنویاش او را از هلاک شدن میرهاند، و ایوان از پس مرگی محتوم به صومعه میرسد، او سعی دارد برای رسیدنش به صومعه توضیحی ماورای طبیعی و معنوی پیدا کند اما بعد برایش روشن میشود که علت اصلی رفتنش به صومعه گرسنگی و بیخانمانی بوده است. حقیقتی تلخ که او را دچار تناقض کرده است.
لسکوف در رمان زائر افسون شده جدالی میان تقدیر و باورهای ماورایی با حقایق و واقعیات در جریان زندگی روزمره برپا میکند. ایا این باور اسمانی ماست که باعث تغییر و تحولات در زندگی ما می شود یا اضطرارها و حقایق جاری زندگی؟
لسکوف در این رمان روسیه زمان خود را به خوبی به تصویر کشیده است. او نشان میدهد فرمانهای تقدیری همان نیروی فشار و بار سنگین مشقتهای اجتماعی و داغِ آنها بر فردِ غیراشرافی روس است.
شاید اگر شما هم کمی به تاریخ علاقهمند باشید،درباره تاریخ شوروی و اردوگاههای مختلفش شنیدهاید. اما شاید حقیقت بسیار متفاوت با چیزی باشد که در یک فیلم دیدهاید.
الکساندر سولژنیتسین در این کتاب، به سراغ یک روز از زندگی یک محکوم در یکی از اردوگاههای کار اجباری گولاگ رفته است و تجربه جذابی را برای مخاطبانش رقم زده است. داستان که او نوشته است درباره زندانی به نام ایوان دنیسوویچ است که بیگناه است اما به ده سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم میشود. او که به حکم جاسوسی آنجاست، بارها با خودش فکر میکند، اگر گناهکار بود، اینقدر ناراحت نمیشد که در این وضع آنجا است.
یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ داستانی جذاب از زندگی این مرد است. در جایی که شرایط زندگی به شدت سخت است. سایه مرگ را میتوان بر بالای سر خود و در تمام مدت احساس کرد و روابط انسانها با یکدیگر، شکل و قیافه دیگری به خود میگیرد. تلاششان برای زنده ماندن، دیدنی است. و سولنژینتسین به خوبی نشان داده است که یک حکومت توتالیتر و دستگاه سانسور و سرکوبش چگونه کار میکند.
داستان سه روز و یک عمر از سال ۱۹۹۹ شروع میشود. در استان باول فرانسه و در شهری کوچک. یک پسربچه دوازده ساله خیلی تصادفی بچه همسایه را در جنگلهای نزدیک خانه به قتل میرساند. او از ترس خودش را از دید مردم پنهان میکند و رفتارش هم باعث شک کسی نمیشود. اما مرگ آن پسر همچنان او را تعقیب میکند. بعد از گذشت یک دهه، آنتوان برای زندگی به پاریس میرود او حالا یک پزشک جوان است که نامزد کرده و به آیندهاش امیدوار است. سفری پیش میآید و آنتوان با نامزد خود به خانهای میرود که از آن متنفر است. آنجا نامزدش باردار میشود. نامزد آنتوان اصرار دارد به دلیل بارداریاش به سرعت ازدواج کنند.... در همین ایام جسد کودکی که ده سال پیش به قتل رسیده بود پیدا میشود و این موضوع پرونده ات قتل را دوباره باز میکند. ترسهای قدیمی به سوی آنتوان هجوم میآورند و او حالا مجبور است با گذشتهاش روبرو شود.
مجید غروی در کتاب سبت به سراغ فضاسازی رفته است و مرگ را به عنوان عنصر اصلی داستانش در نظر گرفته است. احمد، نویسندهای که میخواهد درباره مرگ بنویسد، به سراغ خانهای میرود خالی تا بست مینشیند تا ایدهها به مغزش خطور کند اما در نهایت هیچ اتفاقی رخ نمیدهد..
داستان چهار شخصیت دارد. احمد و همسرش افسانه، بهرام پسرعمویش و حسین که دوست مشترک همه است! هرچند به نظر میرسد احمد قهرمان اصلی داستان است اما نویسنده حواسش به دیگر شخصیتهایش هم بوده است و وارد زندگی هرکدامشان میشود...
احمد که تلاش میکند درباره مرگ بنویسد، ذهنش درگیر مرگهایی است که دور و برش را فراگرفتهاند. سلسله از دست دادن عزیزان باعث شده تا او فکر کند شاید این ماجرا، نوعی نفرین باشد...
بیل گیتس در کتاب فاجعه در راه است از نظریات و راهکارهایش برای نجات زمین از فاجعه میگوید. فاجعهای که تغییرات اقلیم مثل گرمایش زمین و آلودگیهایی مثل گازهای گلخانهای و تاسیسات هستهای باعثش خواهند بود. بیل گیتس در مقدمه کتابش از گازهای گلخانهای که مقدرای معادل ۵۱ میلیاد دارد سخن گفته و معتقد است هر کشوری باسید برای رهایی از این فاجعه دست به تغییراتی دراصول و روش های خود بزند. او میگوید: «من باور دارم که اوضاع میتواند تغییر کند. در حال حاضر هم برخی ابزارهای لازم برای ایجاد تغییر را در اختیار داریم و دربارهٔ آن ابزارهایی هم که هنوز در اختیار نداریم، آموختههای من دربارهٔ اقلیم و فناوری باعث میشود بتوانم به امکان اختراع و بهکارگیری ابزارهای موردنیاز خوشبین باشم و معتقدم اگر با سرعت کافی عمل کنیم، میتوانیم از بروز فاجعهٔ اقلیمی جلوگیری کنیم.»
داستان با یک مهمانی شام شروع میشود. مردی ورشکسته به همراه مادرش در یک مهمانی با یکی از دوستانشان شام میخورند و از اتفاقات عجیبی که پیش آمده است حرف میزنند. شب پیش از خواب مرد میخواهد کمی تلوزیون ببیند اما متوجه میشود جهان در ترسی عظیم فرو رفته است. مردگان از قبرهای خود بیرون آمدهاند و شروه به مکیدن نیروی زندگی کردهاند. همه چیز به هم ریخته است.
این کتاب مستقیم از اسپانیایی به فارسی ترجمه شده است و داستان هولناک در کنار روایت جذاب نویسنده شما را به فضایی عجیب میبرد و با داستانی حیرتانگیز همراه میشوید. این کتاب داستانی جذاب است که حتی ممکن است نامهای واقعی به عمد در آن قرار گرفته باشد.
«این حرفها درباره زندگی پس از مرگ نیست. حقیقتِ واقعی درباره زندگی قبل از مرگ است. درباره اینکه چطور به سی یا شاید پنجاه سالگی برسید، بیآنکه بخواهید تفنگ روی شقیقهتان بگذارید.»
این جملات، تقدیم نامهای است که والاس برای کتابش، نوشته است. هرچند ممکن است با خواندنش کمی جا بخورید اما اگر متوجه شوید که خودش در چهل و شش سالگی به زندگیاش پایان داده است، تعجبتان کمرنگ میشود.
باری، کتاب این هم مثالی دیگر، چهار جستار از حقایق زندگی روزمره را بیان میکند. نویسنده از ادبیات، خودآگاهی و مشاهده کمک گرفته است تا به چیزهایی که همیشه میبینیم اما توجه چندانی بهشان نداریم، معنا ببخشد. همان چیزهایی که دیده نمیشوند و با وجود پول و قدرت، حتی فرصتی برای عرض اندام هم ندارند. اما حتی اگر جدا از مضمون به آنها نگاه کنیم، متوجه تلاش نویسنده میشویم. او با این نوشتهها تلاش میکند تا به دنیا وصل بماند.
محمدحسن شهسواری، از نویسندگان صاحب نام ایرانی در سایت خوابگرد درباره این اثر اینطور نوشته است: «از جمله بهترین جستارهایی که در زندگیام خواندهام، جستار دیوید فاستر والاس در مورد «راجر فدرر»، تنیسور نامی جهان، است، اما همین نویسنده جستاری بسیار کوتاه دارد به نام «آب این است» که بعید است شما متنی معاصر با این جذابیت و عمق و ایجاز در باب اهمیت فهم دیگری خوانده باشید. هر دو جستار در کتاب این هم مثالی دیگر آمده است.»
همه چیز از کتاب سلینجر شروع شد. همان ناطور دشت معروف که همه عاشقش هستند و برایش سر و دست میشکنند. همان کتابی که همه دوستش دارند و من هم یکی از آنها بودم. پشت جلد کتاب نوشته بود، وقتی این کتاب را خواندید، به سایت ما سر بزنید تا آنجا با هم درباره کتاب گفتگو کنیم. نمیدانم کارم درست بود یا نه. روزهای عجیبی را پشت سر گذاشتم و فشار وحشتناکی را تحمل کردم، اما حالا که به گذشته نگاه میکنم، راضی و خوشحالم.
من در سایت با پسری همسن و سال خودم آشنا شدم. او هم ناطور دشت را خوانده بود و جملههایش را حفظ بود. قرار بود فقط از کتاب صحبت کنیم اما خب، میدانید دیگر، بحثمان گل انداخت. خیلی دلم میخواست ببینمش و از رفتار مرموزش سردربیاورم. چرا فقط بعضی روزها به اینترنت وصل میشد؟ چرا همیشه عجله داشت؟ چرا دلش نمیخواست هیچ چیزی از زندگیاش به من بگوید.
آنقدر بیتاب دیدنش بودم که کارآگاه بازی درآوردم و آدرسش را پیدا کردم. وقتی به دیدنش رفتم، همه چیز تغییر کرد. زندگی من، دیگر به حالت سابقش، برنگشت... من عاشق روحی شده بودم که در اینترنت زندگی میکرد.
کاره سانتوس در کتاب دروغ، به زندگی و مشکلات نوجوانی میپردازد که در خانواده نه چندان خوبی متولد میشود و رشد میکند. زندگی او با حضور افرادی میگذرد که رویای خانه خوب و مرفه، داشتن پول و خرج کردنش و ... را دارند و همین است که در نهایت آنها را به سمت بزهکاری و مواد مخدر میبرد. اما این تمام ماجرا نیست. سانتوس با ظرافتی استادانه، تمام آنچه را که در پشت پرده اتفاق میافتد هم بیان کرده است تا به مخاطبانش نشان دهد، همیشه همه چیز آنطور که فکرش را میکنیم، نیست.
تنت کلمهای واروخوانه است، از هر دو طرف یکسان خوانده میشود. این ایدهای است که در قلب جدیدترین فیلم کریستوفر نولان است؛ فیلم دلهرهآوری که با زمان بازی میکند و قهرمان آن با دشمنی بیرحم روبهروست که دلال اسلحه است و دلال چیزهایی فراتر از آن. شخصیتها در دنیای خطرناکی کشمکش میکنند که سراسر غافلگیری و خیانت است؛ دنیایی که بهسختی آن را درک میکنند.
دو جاسوس بینالمللی حرفهای برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی سوم، درگیر ماجرا و توطئهای پیچیده میشوند؛ از جمله یک فناوری بیمانند که امکان وارونگی زمان را به بشر داده است.
کتاب در مجموع ۲۶۲ صفحه است که همانند نسخه اصلی کتاب، ۹۰ صفحه از آن به استوریبوردهای سه صحنه اکشن منتخب فیلم اختصاص یافته است. استوریبورد، تصاویر نقاشیشدهای از صحنههای مختلف فیلم است که به منظور تجسم سکانسها پیش از مرحله اصلی تولید و تصویربردای، تهیه میشود. استوریبوردها از سه صحنه «مبارزه اول در خزانه»، «برخورد معکوس هواپیما» و «مبارزه دوم در خزانه» هستند. استوریبوردهای این فیلمنامه را ریچارد بِنِت به تصویر کشیده است.
سوء تفاهم، دومین نمایشنامه آلبر کامو است و در مسافرخانهای در قلب چکسلواکی رخ میدهد.
داستان درباره مادری به همراه دخترش مارتا است. آنها این مسافرخانه را اداره میکنند. اما به روشی غیر معمول. آنها آرزو دارند به جایی آفتابی و درخشان بروند و برای رسیدن به این آرزو، تصمیمات عجیبی میگیرند. آنها میخواهند در غذای مسافر تازه وارد هم دارو بریزند و او را در دریاچه سد غرق کنند. این کار را البته با مسافران قبلی هم کردند. اما آنچیزی که مارتا و مادرش از آن بیخبرند این است که این مسافر فرقی با بقیه دارد.
هرچند هویت او برای ما مشخص است اما مارتا و مادرش او را به یاد نمیآورند. او برادر مارتا و پسر آن زن است. بیست سال پیش آنها را ترک کرده بود ولی حالا برگشته و میخواهد خودش را به آنها بشناساند. در این فکر است که به روشی غیر مستقیم عمل کند، اما همسرش مخالفت میکند و میگوید او باید خودش را با صراحت معرفی کند.
رویارویی پسر با خواهرش مارتا و مادرش، ماجرای نمایشنامه سوء تفاهم را میسازد.
نگارنده در کتاب اسلام و غرب، تلاش میکند که مبانی نظری برنارد لوئیس و نیز شیوه تحلیل اوریانا فالاچی و کسانی را که درباره اسلام و مسلمانان نظریه پردازی کردهاند، بررسی کند. تکیه و تاکید این کتاب بر داوری آنها درباره اسلام و قرآن و نیز فرهنگ و تمدن اسلامی است که آنها در صدد انکارش بر آمده اند. این کتاب همچنین به بررسی اجمالی حوزه تمدن غرب و مسلمانان پرداخته است. کتاب شامل مباحث زیر است:
در کتاب البته که عصبانی هستم جستارهایی از دوبراوکا اوگرشیچ نویسنده کروات درباره وطن و انزوای خود خواسته را میخوانید. جستارهای این کتاب از مجموعهٔ فرهنگ کارائوکه (۲۰۱۱) انتخاب شدهاند که دیوید ویلیامز به انگلیسی برگردانده است.
اوگرشیچ در جستارهایش از تجربهٔ هیجان بیمارگونهٔ ملیگرایی جمعی مینویسد، از وجوه تاریک جوامع مدرن و همگنسازی مردم به اجبار رسانه، سیاست، مذهب و باورهای مشترک. رمانهای موزهٔ تسلیم بیقید و شرط و وزارت دردِ او هم به کنکاش تروماهای حاصل از تبعید میپردازند. گرچه گذشت زمان شکل نگارش او را تلطیف کرده، زخمهایش عمیقاند و او هم لحظهای از وَر رفتن با این زخمها دست برنمیدارد. آثار او ترکیبی است از مسائل شخصی و سیاسی که بر جهانی بودن مفاهیمی چون وطن، بیجاشدگی و تجربهٔ انزوای خودخواسته تأکیدی ویژه دارند.
داستان صدای شکستن میآمد داستان آدمهایی است که به واسطه کار و زندگی با یکدیگر پیوند خوردهاند و این پیوند میان آنها، به نوعی محکم شده است. پیوندی که گاهی ممکن است برایشان دردسرساز شود و گاهی راه موفقیت را نشانشان بدهد.
در این داستان با دختران و پسران خبرنگاری آشنا میشویم که بعد از یک روز کاری و حضور در یک مصاحبه با یکی از مسئولین، برای صرف ناهار به رستوران میروند و حالا که عکسشان در روزنامه منتشر شده است، خانوادههایشان از این موضوع شاکی شدهاند. اما این فقط گوشهای از این داستان است...
شادکامی، حالتی از بودن و یکی از اهدافی است که انسان در پی رسیدن به آن است. برای رسیدن به شادکامی، انسانها با هفت متغیر در ارتباطند و این متغیرها عبارتند از:
خلق و خو
ازدواج
روابط اجتماعی مانند دوستی و همنشینی، شارکت در گروههایِ اجتماعی، و انجامدادنِ کارهایِ خیریّه و رایگانبخشانه
رضایت شغلی
سلامتی و تلقی شخصی فرد از سلامت خود
داشتن ایمان مذهبی که به انسانقوت ذهنی ببخشد.
و آخرین مورد، داشتن نظامی حکومتی مردم سالار که به آزادیها و حقوق شهروندی (اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) پایبند باشد و قوانین کارآمد و مشکلگشا داشته باشد.
درک باک در کتاب سیاست شادکامی، توصیهای به تمام حکومتها دارد و گزارشی از تحقیقاتی را ارائه میکند که در ایجاد شادکامی موثر است. توصیه این است: «حکومتها باید فرآیندِ حکومت و نیز رفتارهایِ حکومتی را معطوف به فرآوردهای، به نامِ “شادکامی شهروندان” کنند». به این ترتیب اگر قرار باشد که معیاری برای داوری در باب موفقیت یا شکست یک حکومت داشته باشیم، میتوانیم به شادکامی شهروندان توجه کنیم.
نویسنده در ادامه به بیان عواملی که در شادکامی موثرند میپردازد و راههای رسیدن به هرکدام را به طور مفصل شرح میدهد.
کتاب چگونه یاد گرفتم دنیا را بفهمم داستان زندگی هنس را از دوران کودکی تا بزرگسالی و زندگی حرفهای او تعریف میکند. این کتاب اولین بار به زبان سوئدی در همان سالی به چاپ رسید که هنس درگذشت. در این نسخه، برخی از داستانها حذف شده است زیرا همسرش گمان میکرد فقط برای جامعهٔ سوئدی جالب باشد.
تبعید هر آدمی را، دوپاره میکند. بهخصوص اگر این آدم خاص، نویسنده باشد. پارههای وجود به گذشته و اکنون تبدیل میشوند. گذشتهای که بخشی از هویت ماست و با زبان خودمان به آن میاندیشیم و اکنونی که سخت تلاش میکنیم تا لکنت و سرگشتگی را کنار بگذاریم و زندگی را از سر بگیریم.
جوزف برودسکی، نویسندهای که برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۷ بود، یکی از همین تبعیدیها است. تبعیدی که به روسیه گره خورده بود. او همیشه میگفت به زبان روسی تعلق دارد اما به انگلیسی مینوشت. حکومت شوروی را نپذیرفت و به آمریکا رفت. با اینحال اسیر غربگرایی هم نشد.
او در کتاب اگر حافظه یاری کند، جستارهایی نوشته است که از زبان و خاطره در سالهای تبعید سخن میگویند. جستارهایی که زندگی را نشان میدهند. زندگی در شوروی، در تبعید و خاطراتی که میان گذشته و اکنون معلقند.
کتاب باشگاه پنج صبحی ها داستانی الهامبخش از زندگی یک هنرمند، یک کارآفرین و یک سرمایهدار است. این افراد که هرکدام مشکلات خاص خود را دارند با هم گفتگو میکنند و سعی میکنند راهحلی برای مشکلاتشان پیدا کنند.
رابین شارما، اسم کتاب را به این دلیل انتخاب کرده است که میخواهد از اهمیت سحرخیز بودن بگوید. یک نکته در زندگی تمام نوابغ، غولهای تجارت و افراد موفق مشترک است و آن سحرخیز بودن آنها است. و نکته جالبتر اینکه همه آنها سحرخیز بودن را به عنوان یکی از دلایل موفقیتشان بیان میکنند. شارما هم فرمولی ساده را به مخاطبانش ارائه میکند تا به کمک آن، صبحها زودتر از خواب برخیزند.
سحرخیزی میتواند به منبع الهامی برای شما تبدیل شود. به این ترتیب روزی که پیش روی خود دارید، برنامهریزی میشود و با کمک راهکارهای بیان شده در کتاب هم، ابزاری برای خلاقیت پیدا میکنید و در عین حال آرامش را هم به دست میآورید.
احتمالاً کتابهایی در حوزهٔ موفقیت مطالعه کردهاید و فکر میکنید این اثر هم از همان شیوهها پیروی میکند. ولی این کتاب فقط یک کتاب نیست که مدتی سرگرمتان کند و دستورالعملی برای موفقیت است که با اجرای گامبهگام آن، میتوانید موفقیت را در زندگی خود بیابید. مطمئنم شما نیز پس از مطالعه کامل کتاب، کاربردی بودن آموزشهای عنوانشده را تأیید خواهید کرد.
نکاتی که در این کتاب جمعآوریشده نکات کلیدی و علمی دهها سمینار، مقاله، دورهٔ آموزشی و کتابهای متعددی در حوزههای مختلف ازجمله: روانشناسی، عرفان، ادبیات، تاریخ، فیزیک و پزشکی است که زندگی افراد مختلف را متحول کرده است.
شما در این کتاب با انرژیهایی آشنا خواهید شد که در نگاه اول دیدنی نیستند ولی وجود دارند و بنیان زندگی انسانها را میسازند. نویسنده قصد دارد شما را با پنج انرژی برتری که زندگیتان را زیبا و لذتبخش میکند، آشنا کند و روش بهکارگیری آنها را به شما بیاموزد. حین مطالعهٔ این کتاب، نویسنده با استفاده از شیوهای منحصربهفرد ذهن شما را در درک و استنباط کلیات موضوع آزاد میگذارد. هرچند با مطالعهٔ کامل کتاب بهیقین خواهید رسید و با این پنج انرژی سازنده مأنوس میشوید و قادر خواهید بود زندگی خود را متحول کنید. دیگر لازم نیست حسرت موفقیت و ثروت افراد مشهور و نامدار را بخورید؛ آنان از همین تکنیکها و مطالب استفاده میکنند و به موفقیت رسیدهاند. اکنون، آنچه را برای موفقیت لازم دارید، در این کتاب و در دستان شماست. تعلل بس است از ۱۴۴۰ دقیقهای که در شبانهروز در اختیار دارید استفاده کنید. موفقیت شما را صدا میزند جوابش را بدهید.
داستان شهید دهم روایت شهادت است در قالب یک سفرنامه. اسم کتاب از قناریای گرفته شده است که در یک کشتی با ۹ سرنشین است و کشتی را اشغالگران اسرائیلی از بین میبرند، تمام اهالی کشتی شهید میشوند و آن قناری هم لقب شهید دهم میگیرد. کتاب از زبان سید حسن حسینی ارسنجانی است و ماجرای سفرش از لحظه خرید بلیط روایت میکند. با این کتاب داستان کاروان آزادی غزه را میخوانید.
داستان از این قرار است: چهار دوست که دوران بازنشستگیشان را میگذرانند و در یک دهکده آرام و خلوت زندگی میکند، هر پنجشنبه صبح دور هم جمع میشوند تا درباره پروندههای جنایی که حل نشده باقی ماندهاند، تبادل نظر کنند. اسم قرارشان هم باشگاه قتل پنجشنبه است.
این گروه از الیزابت که قبلا یک مامور مخفی بوده، جویس که پرستار بوده، ابراهیم که روانپزشک بوده و ران رئیس بازنشسته اتحادیه اصناف تشکیل شده است. این تیم وفادارانه هر پنجشنبه جمع میشوند. جالب اینجاست که اعضای این باشگاه، همه بالای هفتاد سال سن دارند و به دنبال این بودند که سرگرمی برای خودشان جور کنند. فقط خبر نداشتند که سرگرمی آنها خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنند، جور شده است و به یک کار تمام وقت تبدیل شده است.
حالا که دو قتل آرامش دهکده خلوتشان را بهم زده است، دو بازپرس به نامهای دوتا و کریس به دهکده میآیند. آنها قرار است قاتل را دستگیر کنند و حالا با کمک اعضای باشگاه و تخصص هرکدامشان، یک تیم تمام عیار میسازند.
داستان «فروپاشی خانمان آشر» اثر ادگار آلن پو است که اولینبار در سپتامبر ۱۸۳۹ در «برتنز جنتلمنز مگزین» (Burton’s Gentleman’s Magazine) منتشر شد و سپس در سال ۱۸۴۰ در مجموعۀ قصههای عجیب و خیالانگیز (Tales of the Grotesque and Arabesque) انتشار یافت.
در این داستان همۀ عناصر معروف داستانهای پو را میتوان دید: خانهای گوتیک، راوی وحشتزده، زنده زنده دفنکردن، جنون و فاجعهای بزرگ و وحشتناک. فروپاشی خانمان آشر یکی از محبوبترین و بحثانگیزترین داستانهای آلن پو است که تفاسر متفاوت زیادی از آن داشتهاند.
راوی داستان به دعوت دوست قدیمی زمان کودکیاش،آشر به خانه او میرود یک خانه بزرگ که دوست مذکور به همراه خواهرش و یک خدمتکار در آن زندگی میکنند. آشر بیمار است و همصحبتی با راوی را به عنوان مرهمی برای بیماری در نظر گرفته است اما بیماری دوست کمکم بر راوی هم اثر میگذارد و پس از مدتی مشکلاتی مشابه گریبانگیر او میشود...
اگر به خودم برگردم ده جستار است که از پرسه در شهر میگویند. والریا لوئیزلی که درباره پرسهزنیهایش در شهر، نوشته است، مجموعه آنها را در کتابی به نام پیادهرو منتشر کرد.
لوئیزلی از شهری به شهر دیگر میرود. از خیابانی به خیابان دیگر میرود و مخاطبانش را هم همراه خود میکند. او توجه خوانندگان کتابش را به عناصری در شهر جلب میکند که ممکن است از دید آدمها غافل مانده باشد. در نوشتههای او میتوان چیزهایی مانند چهره شهر، هویت شهر و آدمهایش و تغییراتی را که با گذر زمان بر چهرهشان مینشیند، دید. در پرسهگردیهای او کتابفروشی محبوب، مغازههای دیگر که نقشی در آفرینش شهر و ساختن خاطرات برای ساکنان آن داشتهاند، بارز و برجسته است.
او به خوبی میتواند احساس اندوه و ناامیدی را بیان کند که با دیدن انسانهای مرده ممکن است به انسان دست دهد. کوچه پس کوچههایی که گذر آدمها را دیدهاند و سنگفرشهای خیابانی که چرخ دوچرخهها روی آنها حرکت کرده است...
ده جستاری که در این کتاب میخوانیم، عبارتند از «یک اتاق و نصفی»، «پرواز به خانه»، «مانیفست دوچرخه»، «مسیرهای جایگزین»، «سیمان»، «شهرهای پرلکنت»، «رلینگو: نقشهنگاری فضاهای خالی»، «بلیت برگشت»، «اتاقهای دیگر» و «اقامتگاه دائمی».
کیوان سررشته، مترجم این اثر، در روزنامه سازندگی درباره آن اینطور نوشته است: «لوئیزلی میداند که یکی است مثل ما و ما هم این را قبول میکنیم. میبینیم که او شاید کتابهای بیشتری خوانده باشد، سفرهای بیشتری رفته باشد و موفقیتهای بیشتری به دست آورده باشد، اما در آخر او هم مثل ما درگیر همان ترسها، شکها و سؤالهای بیجوابی است که بیرون از خودمان جوابی برایشان پیدا نمیکنیم.»
کتاب نمک گیر درباره دختر جوانی به نام پرستو است. او کاشان زندگی میکند و به همراه اقوام و دوستانش یک کارگاه کوچک قلیبافی دارند. پرستو تصمیم گرفته است که دیگر قالیهای کارگاه را به واسطهها نفروشد و خودش برای فروش فرشها اقدام کند، پس به تهران میاید. او در یک حجره فرش فروشی با مردی به نام جهانگیری روبهرو میشود و به او یک فرش میفروشد. اما تمام پول را نمیگیرد و فقط به یک رسید اکتفا میکند. اما همه چیز زمانی به هم میریزد که جهانگیری بدون پرداخت پول میمیرد و حالا پرستو باید ثابت کند او بدهکار است. در این میان با پسر جهانگیری، روزبه آشنا میشود.
مجموعه پسری که دور دنیا را رکاب زد مجموعه سفرنامه داستانی جذابی از سفر تام و دوچرخهاش به دور دنیا است. تام، پسری ماجراجو است که روزی حس میکند دنیای واقعی باید بزرگتر از دنیای اطرافش باشد و تصمیم میگیرد با دوچرخه سفری باورنکردنی برای کشف این دنیای بزرگ آغاز کند. سفری که او را به گوشه گوشه زمین میبرد و با ماجراهایی روبهرو میکند که بسیار لذتبخش، گاهی خندهدار و گاهی هم ترسناک و عجیب هستند.
تام در سفرهایش به کشورهای مختلف، با مردم سرزمینهای متفاوت دیدار میکند، غذاهای آنان را میخورد، آداب و رسومشان را به جا میآورد و گاهی هم از سختی مسیر گله میکند. اما در نهایت، لذت این تجربه را با هیچ چیزی عوض نمیکند.
سفر اول تام از اروپا آغاز شد، به آفریقا رسید و در آمریکا ادامه پیدا میکند. حالا تام در ادامه مسیرش به آسیا میرود و تجربههای جذابی هم در این قاره به دست میآورد.
ماه و شش پنی قرائت متفاوت سامرست موآم از زندگی نقاش معروف، پل گوگن است.
استریکلند قهرمان قصه، اینطور معرفی میشود: دلال سهام و بانکدار موفقی که ناگهان زن و فرزندش را رها میکند و به پاریس میرود تا به طور حرفهای به نقاشی بپردازد. هرچند در هیچ کجای کتاب به نام او اشارهای نمیکند و همهجا او را به نام چارلز استریکلند معرفی میکند اما سبک او در نقاشی، رویکردش به این هنر و رویدادهای اصلی زندگی او آشکارا بیانگر این حقیقتند که چارلز استریکلند، همان پل گوگن است.
سامرست موآم در این داستان به توصیف شخصیتی میپردازد که به جای آنکه به دنبال پول (پنی) برود به جستوجوی علایق خود یا آنطور که موام به صورتی سمبلیک میگوید به جستوجوی ماه خویش میرود. او در این جستوجو به انزوایی خودخواسته که لازمه این سبک زیستن است فرو میرود. کمااینکه خود او نیز هم در متون دیگرش و هم در نامههایش بارها از این تعبیر استفاده کرده است.
به عنوان نمونه میتوان به این دو مورد اشاره کرد: «این تعبیر از متنی درباره دیگر رمان موام، پایبندیهای انسانی، برگرفته شده است. قهرمان رمان یادشده، فیلیپ کری، در آن متن چنین توصیف میشود: «چنان آرزومند ماه بود که سکهیششپنی را پیش پای خود نمیدید.» موام خود در یکی از نامههایش (۱۹۵۴) میگوید: «اگر بر زمین دنبال شش پنی بگردی، از بالای سرت غافل میشوی و درنتیجه ماه را از کف میدهی.»
حضرت محمد (ص)، پیامبر دیانت اسلام هستند. ایشان از سوی خداوند مبعوث و برگزیده شدند تا پیام خداوند را به انسانها برسانند و آنان را به یکتاپرستی و ترک بت پرستی دعوت کنید. دیانت اسلام دیانت مهر و محبت و یگانگی است و تاکید بر دوست داشتن همگام دارد.
حضرت محمد (ص) در ابتدای راه خود با مسائل و مشکلات بسیاری روبهرو شدند. اما به یاری خداوند و با کمک یاران و اصحابشان موفق شدند تا بر مشکلات نیز فائق آیند. پرچم یکتاپرستی را در کشور عربستان بلند کنند و پیامشان را به گوش جهانیان برسانند.
دیانت اسلام دیانتی جهانی است و نگاه تمام پیروان آن به حضرت محمد (ص) است. بنابراین لازم است تا با سبک زندگی ایشان و همچنین دیدگاهشان درباره مسائل مختلف آشنا شویم. دیدگاهی که در رفتار و کردار ایشان تجلی پیدا میکند و بازتابی از آن را میتوان در زندگی روزمره ایشان و در حین سروسامان دادن به فعالیتهای مختلف و اداره امور کشور، دنبال کرد.
پاسخ ها