کتاب گامبی وزیر
گامبی وزیر که نامش را وامدار یکی از حرکتهای ورزش شطرنج است، از زندگی بت هارمون میگوید. دختری یتیم که یکی از اعجوبههای دنیای شطرنج است. او سخت در تلاش است تا در این رشته ورزشی پیشرفت کند و به جایگاهی بالاتر از آنچه که حالا دارد برسد، اما در همین دوران با مشکلاتی از جمله مواد مخدر و وابستگی به الکل دست و پنجه نرم میکند.
فرانک و آلن اسکات سریال گامبی وزیر را از روی این داستان ساختند. این سریال پربیننده در زمان همهگیری بیماری کرونا پخش شد و تاثیر مثبتی روی علاقه بینندگانش بر بازی شطرنج گذاشت.
داستان کتاب من شماره سه در دهه پنجاه و در یک آسایشگاه روانی میگذرد. پسری که او را شماره سه صدا میزنند. شخصیت اصلی این رمان است. آدمی که از کودکی در آسایشگاه بوده و حالا ۱۹ ساله است. توانایی حرف زدن ندارد، سواد خواندن و نوشتن ندارد و فقط نقاشی میکشد. او در این کتاب قصه پنج سال آخر حضور خود را تعریف میکند.
اتفاقاتی که در ذهن این مرد میگذرد و تجربیاتش در دنیای بیرون، محور اصلی داستانند و از این جهت رمان دوم عطارزاده هم بسیار شبیه به رمان اولش یعنی «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» است. زبان داستان هم مانند داستان قبلی، اولشخص است. در این کتاب هم ما با شخصیتی رو به هستیم که طغیانگر نیست اما رویدادهای پیرامون و درونیاش او را به سمت طغیان سوق میدهد. فضای داستان اما برخلاف داستان قبلی او، فضایی مردانه است چون در قسمت مردانه آسایشگاه میگذرد.
به گفته عطارزاده نگارش این رمان سه سال طول کشیده است.
کلکسیونر با استقبال زیادی روبهرو شد و فاولز را به شهرت رساند. از این کتاب چندین اقتباس سینمایی و تئاتری شده و در آثار بیشماری به آن ارجاع داده شده. کلکسیونر از اولین نمونههای ژانری است که امروزه از آن به اسم تریلرِ روانشناسانه یاد میکنیم.
کتاب کلکسیونر درباره کرد جوان فردریک کلگ. یک کارمند شهرداری بسیار تنها و دچار سرخوردگی و کمبودهای عاطفی که تنها سرگرمی اش گرفتن و خشک کردن پروانه است نام کتاب از همین رفتار او گرفته شده است. او دارای اختلالات روانی شدید است و یک دختر جوان و دانشجوی هنر به نام میراندا را دزدیده و در زیرزمین خانهاش نگه میدارد. داستان از دو زا ویه دید مرد و دختر روایت میشود. مرد میخواهد بدون آسیب زدن به دختر او را به خود علاقهمند کند و دختر از هرفرصتی برای فرار استفاده میکند اما پایان تکان دهنده کتاب جذابیت آن را چند برابر میکند. از این فیلم یک اقتباس سینمای به کارگردانی ویلیام وایلر ساخته شده است که در سال ۱۹۶۵ اکران شد. از بازیگران آن میتوان به ترنس استامپ، سامانتا اگار و مونا واشبورن اشاره کرد.
عامه پسند (Pulp)، رمانی از چارلز بوکوفسکی است. داستانی که کمی پیش از مرگ نویسنده منتشر شد و درباره شخصیتی به نام نیک بلان است. یک کارآگاه بدشانس که شانسش او را با یکی از مهمترین پروندههای قرن روبهرو میکند.
نیک بلان اول باید از مرگ یک نویسنده فرانسوی به نام سلین مطمئن شود. اما بعد افراد دیگری او را استخدام میکنند و او را درگیر ماجراهای عجیب و غریب میکنند. مردی که خیال میکند همسرش به او خیانت میکند، متصدی کفن و دفنی که فکر موجودات فضایی از سرش بیرون نمیرود و به دنبال یکی از آنها میگردد و کسی که از بلان میخواهد یک نفر یا یک چیز را پیدا کند. آدم، یا چیزی که به نام گنجشک قرمز شناخته میشود.
زنبوردار حلب داستان خانوادهای است که در سوریه زندگی خوبی دارند اما با آغاز جنگ، ناچار به ترک سرزمینشان میشوند و برای رسیدن به آرامش، مسیری بینهایت دشوار را طی میکنند.
نوری مردی آرام است و کارش زنبورداری است. او به همراه همسرش عفرا و پسرشان سامی در سوریه زندگی میکنند و زندگی آرام و خوبی دارند. عفرا نقاش است، نقاشیهایی بسیار زیبا میکشد و عاشق دریا و آب است. با آغاز جنگ، نوری و عفرا پسرشان را در بمباران از دست میدهند و عفرا بیناییاش را هم از دست میدهد.
آنها تصمیم میگیرند تا از سوریه به جایی کوچ کنند که بتوانند در آن با آرامش زندگی کنند. مقصدشان انگلستان است اما وقتی سفر را آغاز میکنند، سختیهای مسیر، تازه خودش را نشان میدهد...
جایی که جنگل با ستاره ها دیدار می کند داستانی از برخورد یک کودک، با زنی است که زندگی سختی را پشت سر گذاشته است.
جوآنا مادرش را از دست داد و خودش هم با سرطان جنگید. اینبار، بر خلاف مادرش، او پیروز بود و بعد از تمام این ماجراها، برای اینکه به خودش ثابت کند سختیهای زندگی او را از پا درنیاوردهاند، تصمیم گرفت به روستاها و مناطق جنگلی ایلینویز برود و تحقیقاتش را درباره لانه سازی پرندگان از سر بگیرد. در همین میان با دختری اسرار آمیز آشنا میشود. دختری عجیب که البته با شیوهای عجیب سر راهش قرار میگیرد و زندگی او را تغییر میدهد...
دخترک، به نوعی یادآور شازده کوچولو است، همان قهرمان کوچکی که زندگی کردن و عشق ورزیدن را به انسانها یاد داده است.
ایستگاه پایانی داستان زندگی ژان است. دختری با زندگی آرام و یکنواخت. او در اداره پلیس منشی است و هر روز با قطار به محل کارش میرود. ژان آرزو میکند ای کاش اتفاقی زندگی یکنواختش را تغییر میداد. یک رابطه عاشقانه جدید، یا حل شدن معمای جدیدی که اداره پلیس با آن درگیر شده است؛ ماجرای قتل دو زن به فاصله پانزده روز و قاتل سریالی که به مارسی و محل زندگی آنها آمده است.
یک روز روی صندلی ژان در قطار نامهای عاشقانه است و روی آن نوشته شده است: «ژان، شما چقدر زیبا هستید.» انگار ژان با همین نامه به آرزویش رسیده است و تغییر و هجانی را که میخواهد دریافت میکند. اما سوال اصلی اینجاست. این نامه از طرف چه کسی است؟ کسی که صرفا از زیبایی ژان خوشش آمده است؟ یا همان قاتل سریالی مشهور؟ ژان برای اینکه به پاسخ این سوال برسد، جواب نامه را میدهد و تغییرات از همینجا در زندگیاش آغاز میشود...
وقتی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ فروپاشی شوروی با کنارهگیری میخائیل گورباچف از سِمت خود و متعاقب آن پایین آوردن پرچم شوروی از بالای کاخ کرملین و افراشته شدن پرچم سهرنگ روسیه ثبت شد، محققین و نویسندگان بسیاری به عواقب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این رویداد پرداختند، ولی کمتر کسی پیدا شد که به عواقب روانی آن نیز بپردازد. خانم سویتلانا آلکسیویچ سالها در سراسر قلمرو شوروی سابق سفر کرد و سراغ افرادی را گرفت که پس از فروپاشی یا اندکی قبل از آن دست به خودکشی زده بودند. اگر زنده مانده بودند با خودشان مصاحبه کرد و اگر جان سپرده بودند به دنبال نزدیکترین افرادشان رفت و پای صحبت آنان نشست. نتیجه این کار در سال ۱۹۹۳ تحت عنوان کتابی به نام «شیفتگان مرگ» به چاپ رسید.
کتاب همنام ماجرای آشوک و آشیما است که از کلکته به آمریکا رفتهاند و قلب آشوک برای همیشه در سرزمن خودش باقیمانده است. در یک حادثه ناگوار آشوک با کمک کتابی از گوگول نویسنده روسی نجات پیدا میکند، او اسم پسرش را برای ادای دین به این نویسنده گوگول میگذارد. ما در این داستان هم روایت خود آشوک را میخوانیم هم پسرش گوگول که کمکم بزرگ میشود و در فرهنگ آمریکایی رشد میکند. او با نام گوگول غریبه است و نمیتواند اسمش را بپذیرد اما چیزی که در این داستان در لایههای بعدی روایت میشود هویتی است که گوگول به دنبال آن است.
در کتاب طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق ۱۰ داستان کوتاه میخوانید که هرکدام بخش کوتاهی از زندگی شخصیتهایشان را به تصویر میکشند. مردی حسابدار که یک روز صبح زود برای بدرقه دوستش به فرودگاه میرود و بعد از یک و نیم سال، دوستدختر سابقش را میبیند و همین موضوع موجب غرق شدنش در خاطرات گذشته میشود، مردی که باز او هم کارمند است با یک رابطه سرد زناشویی و گرفتار روزمرگی ...، یا مردی که با خاطرات خوشی از عمویش که مردی تنها است زندگی میکند، عمویی که عقیده دارد آدم در زندگی فقط یکبار عاشق میشود....
وداع با کوبا، زندگی پرماجرای زنی کوبایی به نام بیاتریز پرز است.
داستان زندگی او در دوران بعد از انقلاب کوبا اتفاق میافتد. وقتی فیدل کاسترو روی کار میآید، دولتی سوسیالیستی را در کوبا برقرار میکند. اینکار او باعث میشود تا تمام زمینها اشتراکی شود. خانواده بیاتریز که از زمینداران بودند، حالا به دلیل این قانون جدید، تمام ثروت و دارایی خود را از دست میدهد. برادر بیاتریز هم در کنار سوسیالیستها و علیه باتیستا، رئیس جمهور قبلی جنگیده بود، اما توسط همرزمانش کشته میشود.
تمام این ماجراها باعث میشود تا بیاتریز تصمیم بگیرد به خونخواهی برادرش قیام کند و برای این کار، سراغ انتقام گرفتن از فیدل کاسترو میرود...
امیر علی نبویان در کتاب شهر غصه، نمایشنامهای مسجع و موزون را نوشته است. او از شخصیتهای مشهور تاریخی، مانند امیر کبیر، لیلی و مجنون و ... استفاده کرده است و آنها را به زمان معاصر و دنیای حال حاضر ما آورده است. حالا در این سفر زمانی، اتفاقاتی طنز برای آنها رخ میدهد.
نسخه صوتی این اثر هم با کارگردانی محمد حسن معجونی و صدا پیشگی جمعی از هنرمندان توانای کشور، مانند محمد بحرانی، هدایت هاشمی، سینا رازانی، بهادر ملکی، احسان کرمی، رویا میرعلمی و امیرعلی نبویان تهیه شده است.
مخمصه حیوانات، داستانی است که میتوان آن را ادامه کتاب قلعه حیوانات دانست. این داستان درباره اسنوبال است. او بعد از مدتها به مزرعه حیوانات برگشته است و اینبار با خودش، ایده جدیدی آورده است: این ایده جدید سرمایه داری نام دارد.
اسنوبال برای اینکه بتواند ایدهاش را عملی کند، کارهای زیادی میکند. اول از همه کنار آسیاب بادی قدیمی، یک آسیاب جدید میسازد و بعد هفت فرمان را تغییر میدهد و به جای آن فقط یک قانون واحد وضع میکند: «همه حیوانات برابر به دنیا میآیند؛ آنچه میشوند، تصمیم و تلاش خودشان است!» کمکم حیوانات ثروتمند میشوند و به طمع به دست آوردن ثروت بیشتر، کارهای دیگری میکنند.
نشریه نیویورک پست داستان مخمصه حیوانات را یک داستان روان میداند که با لحن طنز و صمیمی خود، میتواند مخاطبان را تا انتهای داستان همراه خود بکشاند.
کریس پریستلی داستان آخرین شبح کریسمس را بر اساس داستان سرود کریسمس چارلز دیکنز نوشت. ماجرا از این قرار است. پسرکی فقیر در آستانه سال نو و در شب کریسمس از پیرمردی درخواست کمک میکند. پیرمرد نه تنها حاضر نمیشود به او کمک کند، بلکه تهدیدش هم میکند. همین موضوع باعث میشود تا پسرک تصمیم بگیرد درسی درست و حسابی به پیرمرد بدهد. او میخواهد پیرمرد پولدار و از خودراضی را بکشد اما اتفاقی مانع او میشود.
یک روح که از قبری برخاسته است، به پسرک هشدار میدهد...!
این کتاب داستان مردی کارمند و معمولی است که دوست دارد خودش را در کار بالا بکشد و پیشرفت کند او کم کم دچار نوعی بیماری روانی میشود که احساس میکند همزادی مانند خودش دارد گالیادکین خودش اخلاقمدار و ساده است اما همزادش حیلهگر است و پیشرفت میکند
همزاد در سیام ژانویه ۱۸۴۶ منتشر شد، پانزده روز پس از انتشار اولین داستان داستایفسکی. این رمان ماجرای تکوین و تحول جنون آقای گالیادکین، یک کارمند اداره، است. داستایفسکی، در آغاز کار نویسندگی، در این کتاب با استاد خود، گوگول، به رقابت برخاسته و میان این اثر و داستانهای «یادداشتهای یک دیوانه»، «شنل» و «دماغ» تشابههایی بهچشم میخورد. گالیادکین آدمی خیلی معمولی است که دچار توهم میشود و شخصی چون خودش را میبیند. نفوذ گوگول در نویسندگان بعد از خود مسلم است اما این نفوذ در داستایفسکی بیش از پیش به چشم میآید؛ مثلاً در داستان «دماغ»، اثر گوگول، ماجرای جدا شدن بخشی از بدن یک کارمند روی میدهد و در همزاد، اثر داستایفسکی، روان کارمند است که دو نیم میشود. در هر دو ماجرا خصوصیاتِ دو بخش جداشده ضد هم است.
این کتاب، داستانی فلسفی و عمیق از جنگ را روایت میکند. کشوری در اروپا که به تازگی در یک جنگ مغلوب شده است مکان داستان است. سربازان دشمن وارد این کشور شدهاند و کسی را به نام نانوا دستگیر کردند. نانوا وظیفه خاصی دارد: باید گودالی عمیق را در زمین بکند.
نانوا مشغول کارش است که مردی به نام معلم سر میرسد. او و نانوا باهم درباره مسائل مختلف از جمله تاریخ، سیاست، جنگ، کارهایی که بشر روی زمین انجام داده است و ... حرف میزنند. در این میان هیچکدام نمیدانند که دلیل حفر این گودال عمیق چیست. وقتی موعد مقرر سر میرسد، اتفاقی شوم انتظار مردم را میکشد...
نشریه پابلیشرز ویکلی (Publishers Weekly) درباره کتاب تلسکوپ شوپنهاور اینطور نوشته است: «نخستین رمان داناوان، تفسیری شخصی از جنگ و خشونت است. رمانی پیچیده و خلاقانه. داناوان یک نویسنده مبتکر و متفکر است و عمق نگرش او نسبت به اروپا تحسینبرانگیز است.»
پاسخ ها