اشعار و نوشته های ابوالقاسم کریمی

اشعار و نوشته های ابوالقاسم کریمی

شاعر،نویسنده،ترانه سرا
 ۲ نفر را دنبال می کند

گردآوری داستان کوتاه آموزنده

با چرخ دستی اش در خیابان می چرخید و داد می زد: دمپایی کهنه...
وقتی از کنار عده ای جوان که کنار خیابان ایستاده بودند گذشت، عرق روی پیشانیش نشست.
قدمهایش را تند کرد و از نگاهشان گریخت.
با خودش فکر کرد که: تا چند سال دیگر وضعم همین است؟

به بانک رسید، در آنجا چند هزار تومان پس انداز داشت. نگاهی به اسامی برندگان انداخت، باورکردنی نبود. برنده یک ماشین مدل بالا شده بود.

 

اشعار و نوشته های ابوالقاسم کریمی
اشعار و نوشته های ابوالقاسم کریمی شاعر،نویسنده،ترانه سرا

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋