تصویر اثیری آن زن متجدد جینپوش که شالش را پشت گوشهایش جمع میکرد، نهایتِ اغواگری و تمثیلی از زنِ اجتماعی در سالهای رونق اصلاحات بود، هدیه تهرانی با شمایلی بیبدیل، نماد تجدد و حقطلبی زنان ایرانی شده بود.
برترینها: بامداد روز پنجم دیماه ۱۳۸۲، زلزلهای ویرانگر ظرف ۱۲ ثانیه شهر بم را تقریباً با خاک یکسان کرد. بر اثر این زمینلرزه، بین ۳۰ تا ۴۰ هزار تن جان خود را از دست دادند، ۳۰ هزار تن دیگر مجروح شدند و ۸۵ درصد شهر تخریب شد؛بلافاصله بعد از پخش خبر این تراژدی، هدیه تهرانی همراهِ تیم امداد و نجات صلیب سرخ با هواپیمای امدادی فورا از تهران راهی بم شد تا در عملیات امدادرسانی شرکت کند.
کسانی که آن روز شاهد این ماجرا بودند تعریف میکنند بهمحض رسیدن آستین بالا زد و رفت در دل خرابههای بم روزها ماند و کار کرد…حضور او بهوقتِ مصائب، نه نخستین بار بود نه آخِرین بار. کمک و تشریک مساعی هنگام سختیها، باور قلب بزرگ و دل دریای او است. چهارم تیر ماه زادروز هدیه تهرانیست و به این بهانه به مسیری که طی اینسالها طی کرده پرداختیم. با ما همراه باشید.
تصویر اثیری آن زن متجدد جینپوش که شالش را پشت گوشهایش جمع میکرد، نهایتِ اغواگری و تمثیلی از زنِ اجتماعی در سالهای رونق اصلاحات بود، هدیه تهرانی با شمایلی بیبدیل، نماد تجدد و حقطلبی زنان ایرانی شده بود و بعدتر در زندگی شخصیاش هم موفق شد همپای آن نمادی که ساخته بود، دوام بیاورد و پرستیژ خودش را حفظ کند از فعالیتهای زیستمحیطیاش تا کاراکتر موقر و دور از حاشیهای که داشته و دارد.
هدیه تهرانی در روزهای نخستین تابستان 51 در تهران به دنیا آمد. دیپلم دارد و پدر هدیه با مادرش که از خانوادهی میرزایی که از گرگانیان اصیل بودند، ازدواج کرده. او علاوه بر بازیگری در عکاسی و ورزش هم دستی بر آتش دارد. آن طور که خودش گفته هیچ وقت به صورت جدی و عاشقانه پیگیر بازیگری نبوده ولی به هر حال برایش جذابیت داشته است.
هدیه تهرانی برای بازی در فیلم "روز واقعه" انتخاب شد، اما بعدها لادن مستوفی جای او را گرفت. کیانوش عیاری هم او را برای بازی در "بودن یا نبودن" انتخاب کرد که بعدها عسل بدیعی جای او را گرفت. اما سرانجام مسعود کیمیایی او را برای فیلم "سلطان" انتخاب کرد و بدین ترتیب او وارد سینمای حرفهای شد. بازیهای بی نظیر هدیه در "کاغذ بیخط"، "قرمز" و "شوکران" تحول عظیمی در کارنامه هنری او ایجاد کرد و سیمرغهای بلورین را برایش به ارمغان آورد. در ادامه این مطلب نگاهی به نقشهای ماندگار هدیه تهرانی داشتهایم که قطعا مرور دوبارهاش خاطرات گذشته را زنده میکند.
قرمز
فریدون جیرانی بهتر از کیمیایی و احمد امینی به قدرت بازی تهرانی پیبرد؛ این که او در استفاده از بدن و اندام هایش امساک می ورزد و بیان خوبی دارد. «قرمز» درباره زنی بود که استقلالش را در برابر مرد بیماری به دست می آورد بازی آرام، کم تنش و لحن بیان راحت و سرد تهرانی «مشرقی» را به ماندگارترین شخصیت آثار جیرانی بدل کرد. اعطای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن خوشامدگویی به چهره تازه سینمای ایران بود.
شوکران
اوج بازی هدیه تهرانی؛ او مثل یک بازیگر پخته در تمام لحظات حضور داشت: بازی درونی که مرز شرارت و دوست داشتنی بودن را می شکند و قالب تازه ای می آفریند. هنوز خندههای او که ناخودآگاه دستش را جلوی دهانش میگرفت و گریه هایش در پایان فیلم زبانزد است. تهرانی در قالب «دیو و دلبر» همه را شوکه کرد؛ پرسونای او با این نقش کامل شد: زنی که روی پای خودش ایستاده، جلو میرود و از هیچ چیز نمی هراسد.
کاغذ بیخط
فیلمی که انعکاسی از وضع موجود زنان در اواخر دهه هفتاد بود: تضاد مردی که زن را به شکل کلیشهای میخواست در برابر زنی که مولد بود و آفریننده. تهرانی رو به روی خسرو شکیبایی، در فیلمی با ریتم تند، جلوه تازه ای از قدرتمندی طبقه متوسط ارائه داده، زنی که عقب نمیرود و نقشهای اجتماعی کلیشهای را نمی پذیرد.
چهارشنبهسوری
پخته ترین اجرای تهرانی که البته با شکستن قالب همیشگیاش ممکن شد: زن قدرتمند اینجا چهره دیگری هم از خودش نشان داد: عاشقی سرتق که نمیتوانست با خیانت همسرش کنار بیاید: گریههای او در حمام و دیالوگهایی که بین هق هق اش می گوید، نمونهای درست از اجرا و کنترل او بود.
هفت دقیقه تا پاییز
می گویند این نقش را به این دلیل پذیرفت تا از پس چک های برگشت خورده ماجرای نمایشگاه عکس اش برآید. فیلمی پا در هوا که تهرانی هم کمترین انرژی را برای آن گذاشته بود و بی کم و کاست با گارد بسته، فقط شمهای از قدرتش در اجرای خونسردانه نقش ارائه داده بود. عجیب این که برای این فیلم نامزد سیمرغ بلورین شد!
اسرافیل
حضور موقرانه تهرانی نوید ظهور یک پرسونای تازه را می دهد؛ بازی او در سکوت، استفاده حداقلی از اندام، چشمها و میمیک صورت و کنترل در بروز احساسات، اینجا با غم فقدان گره خورده و نتیجه داده. کلافگی و خستگیاش با غم به ثمر نشسته و شخصیتی ساخته که بیننده را به درون خودش میکشد؛ مادری که در فراق فرزندش عزادار است، باورپذیرترین نقشیست که تهرانی طی سالهای اخیر بازی کرده است.
بی همه چیز
«بی همه چیز» تلاش میکند حس و حال روستا و آدمهایش را انتقال دهد. بازیهای پرویز پرستویی و هدیه تهرانی در نقش زنی اغواگر و البته متین با توجه به سایر نفرات تیم بازیگری منسجمتر بوده و البته که شاید جزو آثار درخشان هدیهی سینمای ایران نباشد.
پاسخ ها