هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های ادبیات فارسی با عنوان حکایت حرف مفت زدن را برایتان بازگو کنیم.
چشمک: می توان به جرأت گفت که داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و عالی ترین نکات اخلاقی را به مخاطب ارائه می دهند. این داستان ها سرشار از پند و اندرز و توصیه های اخلاقی است.
اصطلاح حرف مفت نزن: هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های ادبیات فارسی با عنوان حکایت حرف مفت زدن را برایتان بازگو کنیم.
اصطلاح حرف مفت نزن
زمانی که تلگراف در دوره ناصرالدین شاه به تهران آمد و امکان برقراری ارتباط میان کاخ گلستان و درالفنون را برقرار کرد، مردم که از این اتفاق عجیب شگفتزده بودند هر روز در کنار مرکز ارسال تلگراف در شهر جمع میشدند و صفهای طویل تکمیل میشد و برای یکدیگر تلگراف میفرستادند و حتی شوخی و مزاح و مطالب غیرضروری را برای یکدیگر با تلگراف ارسال میکردند.
صفهای تلگرافخانه چنان طویل شد و متنهای تلگراف چنان بیارزش که علیقلی خان مخبرالدوله وزیر تلگراف دربار بخشنامهای نوشت که آنرا بر در تلگرافخانه نصب کردند و در آن نوشته شده بود: «از امروز حرف مفت زدن ممنوع».
تاریخچه اصطلاح
اصطلاح یا حکایت حرف مفت زدن داستانی داره که خالی از لطف نیست!در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف خانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگراف خانه بی مشتری مانده و کارمندانش انجا بیکار نشسته اند دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هرچه می خواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیام هایشان به مقصد می رسد وهجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخ گویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون – بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع! واصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
بر اساس اسناد برجای مانده از زمان قدیم، نخستین خط ارتباطی تلگراف، سال ۱۲۷۴ هجری قمری در دوران حکومت ناصرالدین شاه بین باغ لالهزار و کاخ گلستان در شهر تهران طراحی و تعبیه شد. بعد از مدتی کشور ایران قراردادی با شرکتهای خارجی مبنی بر گسترش خط تلگراف بین تهران و دیگر شهرهای ایران تنظیم کرد.
گفته میشود که اختراع تلگراف توسط ایرانیها صورت گرفته است. از استان همدان و شوش به دیگر مناطق کشور ایران در مسافتهای دقیق و حساب شده، تپههایی را برای محل مخابرات ایجاد کردند. اما در جاهای دیگری که کوه وجود نداشت، تپههای مصنوعی بسیار بلندی طراحی کردند و ساختند؛ اشخاصی نیز برای نگهبانی از این تپهها مامور شدند.
وظیفهی این افراد این بود که روزها با تکان دادن دست و بهوجود آوردن دود، و در هنگام شب با روشن کردن آتش، خبرهای مهم و ضروری را به مناطق دور اعلام کنند. آثاری از بعضی تپهها هنوز بین جادهها دیده میشود.
اما داستان از روزی شروع شد که تلگرافخانه در استان تهران پایهگذاری شد. مردم این موضوع را باور نداشتند که این قابلیت وجود دارد که بتوان از شهری به شهر دیگر ارتباط تلگرافی ایجاد کرد. در این میان افرادی هم وجود داشتند که شایعه میکردند در سیمهای تلگراف، ارواح وجود دارند و همین امر باعث میشد که مردم از تلگراف واهمه داشته باشند.
در آن زمان وزیر تلگراف مردی به اسم علیقلیخان مخبرالدوله بود. وی میدانست که مردم از تلگراف میترسند به همین جهت فکری به ذهنش خطور کرد و از شاه مملکت اجازه گرفت که استفاده از تلگراف را به مدت ۲ روز مجانی اعلام کند. بعد از تایید حکم شاه، مردم دور روز از تلگراف بهرایگان استفاده کردند. در این ۲ روز مردم هر چه که در دل داشتند بر روی کاغذ پیاده کردند و برای دوستان و آشنایان خود که در شهرهای دیگر ایران بودند، مخابره کردند.
از آنجا که انسانها از هر چیزی که رایگان (مفت) باشد استقبال میکنند، این نقشهی وزیر کاملا جواب داد و مردم باورشان شد که تلگراف ترسی ندارد.مدتی به این صورت مردم از تلگراف به صورت مجانی استفاده کردند و وزیر به ماموران فرمان داد که بالای درب ورودی تلگرافخانه این متن را قرار دهند:
از امروز به بعد حرف مفت قبول نمیشود. همچنین دستور داد که اعلام کنند در قبال گفتن هر کلمه مبلغی پرداخت کنند.
افرادی که از گفتن حرف مفت لذت میبردند، از فرمان ماموران سرپیچی کردند و تا میتوانستند حرف مفت زدند. این افراد حرف مفتزدن را ترک نکردند و با خود گفتند که حرف زدن قیمت دارد و اگر پرداخت نشود باید سکوت کرد. از این رو عبارت حرف مفت در بین مردم ایران جلوهی بدی پیدا کرد و در اصل توهین به انسانها تلقی شد. از آن زمان به بعد این داستان به صورت ضربالمثل پیدا کرد.
پاسخ ها