هیات قضات آدم ربایان ، بهرام و سیامک را به خاطر مشارکت در قتل به قصاص محکوم کردند. هر یک از آنها به جرم آدمربایی به ۱۰ سال زندان و به خاطر سرقت به ۱۰ سال زندان و شلاق محکوم شدند.
اعتماد: آدمربایی به قصد انتقامگیری و سرقت منجر به قتل مردی ثروتمند شد و قاتلان او به قصاص محکوم شدند.
ربایندگان مرد ثروتمند که مقدار زیادی پول و طلا از او دزدیده و او را به قتل رسانده بودند به قصاص، حبس و شلاق محکوم شدند.
پرونده متهمان که برای انتقامگیری از مرد ثروتمند او را ربوده و جواهراتش را سرقت کرده بودند با گزارش دخترش به جریان افتاد.
دختر جوان به پلیس گزارش داد پدرش گم شده است. این دختر گفت: پدر من نانوایی دارد و عضو اتحادیه نانوایان است. روز حادثه پدرم در اتحادیه جلسه داشت. او را تا دم در اتحادیه رساندم و بعد از آن دیگر خبر ندارم چه اتفاقی برای پدرم افتاده است. بارها با او تماس گرفتم اما تلفنش را جواب نمیدهد. چون خبری از پدرم ندارم تصمیم گرفتم به پلیس گزارش بدهم ضمن اینکه همکارانش میگویند او اصلاً وارد اتحادیه نشده است.
با شکایت دختر جوان تحقیقات پلیس آغاز و مشخص شد یک ماه قبل از حادثه هم افرادی به خانه مرد ثروتمند دستبرد زده بودند.
پلیس در بررسیهای بعدی متوجه شد دختر جوانی به نام نسترن چندین بار با مرد ثروتمند تماس گرفته است. آنها به سراغ نسترن رفتند و او را بازداشت کردند. پلیس در بازرسی از خانه نسترن توانست مقدار زیادی طلا هم پیدا کند.
این زن به ماموران گفت میداند چه بلایی سر مرد مفقودشده آمده است. او گفت: نامزدم بهرام و دوستش سیامک قصد داشتند از مرد نانوا انتقام بگیرند و من فکر میکنم حالا هم آنها مرد را دزدیدهاند.
با ردیابیهای انجامشده بهرام و سیامک شناسایی و بازداشت شدند. پلیس متوجه شد مرد ثروتمند کشته شده است. به این ترتیب با کشف جسد او ماموران اداره قتل موظف به رسیدگی به این پرونده شدند.
افسران آگاهی متوجه شدند سیامک مدتی قبل یک نانوایی از مرد ثروتمند اجاره کرده و بعد از چند ماه معامله آنها به هم خورده بود. سیامک نیز برای انتقامگیری با همکاری دوستش بهرام و دو نفر دیگر او را ربودند.
بهرام در بازجوییها گفت: آن مرد را مقابل اتحادیه نانوایان سوار ماشین کردیم. ما کلید خانه را از او گرفتیم تا به آنجا دستبرد بزنیم؛ اما وقتی دو دوستم نیما و سهراب به خانه پیرمرد رفتند متوجه حضور دخترش شدند و دست خالی بازگشتند.
ما پیرمرد را به باغی در شهریار بردیم و با او درگیر شدیم. ناخواسته او را کشتیم و جسدش را به کانال آب در مشیریه انداختیم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه دادگاه ابتدا فرزند مقتول به عنوان ولی دم در جایگاه حاضر و خواستار قصاص عاملان قتل شد. او گفت 25 تخته فرش نفیس از خانه او گم شده و این سرقت را همین متهمان انجام دادهاند.
سپس سیامک در جایگاه قرار گرفت و گفت: مرد نانوا، ثروتمند بود. او چند نانوایی داشت و من یکی از آنها را اجاره کرده بودم اما بعد از مدتی نانوایی را از من پس گرفت و شکست مالی سنگینی خوردم. میخواستم خسارتی را که به من زده جبران کنم.
کلید خانهاش را گرفتیم که سرقت کنیم اما نتوانستیم چون دخترش در خانه بود. بعد با پیرمرد درگیر شدیم. البته قصد کشتن نداشتیم اما این درگیری منجر به مرگ او شد.
در ادامه متهمان دیگر در جایگاه ایستادند و جزئیات را توضیح دادند. در پایان هیات قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند و بهرام و سیامک را به خاطر مشارکت در قتل به قصاص محکوم کردند.
هر یک از آنها به جرم آدمربایی به 10 سال زندان و به خاطر سرقت به 10 سال زندان و شلاق محکوم شدند.
قضات دادگاه متهمان ردیف سوم و چهارم را از اتهام معاونت در قتل تبرئه و هر یک را به خاطر مشارکت در آدمربایی به 10 سال زندان و به خاطر معاونت در سرقت به چهار سال زندان و شلاق محکوم کردند.
پاسخ ها