«سازمان کمونیستی ۱۹ می»، اولین سازمان تروریستی ایالات متحده بود که به طور کامل توسط زنان تأسیس، رهبری و اداره شد و توانست در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی عملیاتهای خشونت باری را در آمریکا ترتیب دهد.
پارس لاین داستان شکل گیری سازمان های تروریستی در جهان، همیشه مورد توجه کارشناسان و حتی مردم عادی بوده است. این جذابیت به ویژه اگر مربوط به یک سازمان تروریستی در آمریکا باشد، جذابیت بیشتری پیدا می کند چرا که اغلب افراد تصور می کنند که هرگز در این کشور سازمان تروریستی شکل نگرفته است. اما واقعیت آن است که پس از جنگ جهانی دوم و بالا گرفتن جنگ سرد با بلوک شرق، این کشور شاهد برآمدن گروه های چپ گرایی شد که در مسیر تحقق آرمان های برابری خواهانه و ضد امپریالیستی خود، به مرور خشونت طلب شدند. این گروه ها عملاً در دهه های 70 و 80 میلادی، با ادعای مبارزه با امپریالیسم به اقدامات تروریستی روی آوردند. اما در میان این گروه ها که برخی از آن ها بسیار هم معروف شدند، گروهی به نام «سازمان کمونیستی 19 می» نیز وجود داشت که علی رغم ناشناخته ماندن، بسیار پرکار بود. اما پرکاری و خشونت تنها شاخصه های جالب این گروه نبود. مهمترین شاخصه این گروه تروریستی این بود که این سازمان تماماً توسط زنان رهبری و اداره می شد و به عبارتی اولین سازمان تروریستی زنان در آمریکا به شمار می رود. خبرگزاری Politico طی گزارشی به مناسبت نزدیک شدن به سالگرد تاسیس این گروه، به تاریخ فراز و فرود این سازمان پرداخته است.
شامگاه 7 نوامبر 1983، تماسی با مرکز تلفن ساختمان مجلس ایالات متحده (کاپیتول) برقرار شد. فرد تماس گیرنده گفت: «با دقت به حرف های من گوش کنید چون فقط یک بار خواهم گفت. در ساختمان مجلس یک بمب وجود دارد و طی 5 دقیقه منفجر خواهد شد. ساختمان را تخلیه کنید». و سپس تماس قطع شد.
ساعت 10:58 شب، انفجاری در طبقه دوم ضلع شمالی ساختمان رخ داد. این انفجار درهای ساختمان را از جا کند، لوسترها را خرد کرد، شیشه ها را شکست و آجر و گچ را به اطراف پراکنده کرد. موج شوک ناشی از انفجار مانند یک بمب صوتی به نظر می رسید. یک رهگذر که در خارج از ساختمان کاپیتول این انفجار را شنید، گفت: «صدای انفجار به حدی بلند بود که گوشم را آزار داد و مدام صدای بوم بوم در گوشم می پیچید و تکرار می شد». براساس یک تخمین، این بمب خسارت یک میلیون دلاری به ساختمال کاپیتول وارد کرد.
مدتی بعد، رادیو ملی آمریکا (NPR) پیامی را از گروهی دریافت كرد كه خود را «یگان مقاومت مسلح»(ARU) می نامید: «امشب ما مجلس آمریكا را منفجر كردیم». اگر چه در این عملیات کسی زخمی یا کشته نشده بود اما این گروه عملیات خود را مرگبار توصیف کرده بود. در اعلامیه این گروه آمده بود که: «هدف ما حمله به مؤسسات حاکمیت امپریالیستی است نه اینکه به افرادی از طبقه حاکم یا دولت حمله کنیم. ما در این زمان تصمیم به قتل هیچ فردی نداریم اما جان آن ها مقدس نیست و دستان آن ها نیز به خون میلیون ها بی گناه آغشته شده است».
آثار انفجار در ساختمان مجلس. 1983
ARU خود را شاخه ای از «سازمان کمونیستی 19 می» معرفی کرد. سازمان کمونیستی 19 می، گروهی از «ضد امپریالیست های انقلابی» بودند که در اواخر دهه 1970 برای حمایت از مبارزات مسلحانه در جنوب آفریقا، خاورمیانه و آمریکای مرکزی، به ویژه پورتوریکو در داخل آمریکا شکل گرفته بود. اگرچه بیش از صدها نفر عضو گروه های مختلف سازمان کمونیستی 19 می بودند، اما اعضای درونی و اصلی این گروه تنها شامل چند نفر بود.
این گروه همچنین اولین گروه تروریستی آمریکایی بود که به طور کامل توسط زنان سازماندهی و رهبری شد. همین زنان بودند که اهداف را انتخاب می کردند، بمب ها را می ساختند و آن را در محل مورد نظر نصب می کردند. این یک رویکرد جدید زنانه به بمب و اسلحه بود. یکی از اعضای این گروه گفت: «ما در کشوری زندگی می کردیم که عاشق خشونت بود. ما مجبور شدیم با شرایط خودمان با آن روبرو شویم».
بسیاری از سازمان های تروریستی آمریکا از جمله WUO - که از جمله بدنام ترین تشکل های تروریستی ایالات متحده در دهه 1970 بود- موضوع مستندها، فیلم ها و مطالعات علمی بی شماری بوده اند اما سازمان کمونیستی 19 می مدت زیادی است که رو به فراموشی رفته. این نکته با توجه به اقدامات خشونت آمیز و متعدد گروه در بین سال های 1979 تا 1985 شامل؛ سرقت های مسلحانه منجر به قتل افسران پلیس و نگهبانان امنیتی، فرارهای خشونت آمیز از زندان و بمب گذاری های متعدد در ساختمان های دولتی در واشنگتن و نیویورک، کمی عجیب به نظر می رسد.
سازمان 19 می - به همراه WUO، ارتش آزادیبخش سیاه، نیروهای مسلح آزادی ملی یا FALN ، و ارتش آزادیبخش یا SLA - یادآور هرج و مرج سیاسی آن زمان آمریکا بود. دهه 1970 و 80 زمان ضعف سیاسی و آشفتگی شدید در آمریکا بود و سازمان 19 می در چنین شرایطی پدید آمد. در اواخر دهه 1970، بسیاری از تشکل های تروریستی که در طول 10 سال گذشته فعال بودند، به دلیل بازداشت ها، پیگردهای قانونی و حبس طولانی، دچار فرسودگی شده و به شدت تضعیف شدند.
اما درست در همین زمان گروه کوچکی از زنان که برخی از آن ها از اعضای سابق WUO بودند، عهد کردند که جنگ مسلحانه را ادامه دهند. آنها تمام دوران زندگی خود را درگیر فعالیت های سیاسی چپ کرده بودند و از اعتراضات خیابانی تا افراط گرایی خشن پیش رفته بودند. مانند بسیاری دیگر از اعضای به اصطلاح نسل 1968 - یک نسل مشترک از جوانان در سراسر جهان که انقلاب ها، مواد مخدر، موسیقی راک و شورش ها را با شور و شوق دنبال می کردند – آن ها نیز گروهی فرهیخته از طبقات متوسط بودند. آن ها به ماركسيسم - لنينيسم باور داشتند و معتقد بودند كه مي توانند با استفاده از آن تاریخ را تغییر دهند دنياي جديدي عاري از بي عدالتي و ظلم پدید آورند.
در چنین شرایطی، چند دختر جوان در سال 1978 سازمان کمونیست 19 می را تأسیس کردند و این نام را نیز بر اساس تاریخ تولد دو قهرمان خود یعنی هوشی مین و مالکوم ایکس انتخاب کردند. کسانی که این گروه را تشکیل داده بودند رفقای دیرینه ای بودند که از دهه 1960 در محافل چپ گرا حضور داشتند. نگاهی به مسیر زندگی سه شخصیت اصلی سازمان 19 می، یعنی «جودی کلارک»، «مریلین باک» و «سوزان روزنبرگ»، می تواند جالب توجه باشد.
جودی کلارک، دختر یک عضو ارشد حزب کمونیست در نیویورک بود. یک روز در سال 1950، در اوج به اصطلاح ترس از کمونیسم، پدرش تصمیم گرفت که به مسکو برود، جایی که وی به عنوان خبرنگار روزنامه کارگر حزب مشغول به خدمت شد. والدین کلارک وقتی چهره واقعی استالینیسم را از نزدیک دیدند، از مارکسیسم-لنینیسم سرخورده شدند و سرانجام حزب را ترک کردند. اما کلارک که رفت و آمد با دوستان جوان کمونیست خود را دوست داشت، از این اقدام والدین خود ناراحت شد. او تصمیم گرفت ایمان خود را به کمونیسم حفظ کند. به دنبال یک هفته اشغال یک ساختمان اداری در سال 1969، كلارك علیرغم شفاعت رئیس دانشگاه شیكاگو، اخراج شد و چندی بعد عضو گروه WUO شد.
ماریلین باک، فرزند یک دامپزشک بود و دوران کودکی خود را در یک خانواده طبقه متوسط در تگزاس گذراند. یک دانش آموز عالی در مدرسه بود و برای تحصیل به دانشگاه برکلی رفت. اما او سرانجام به شهر خود بازگشت و در دانشگاه تگزاس ثبت نام کرد. ماریلین به دانشجویان جامعه دموکراتیک یا SDS ، بزرگترین سازمان دانشجویی ضد جنگ این کشور پیوست. سرانجام باك دوباره به منطقه خلیج كالیفرنیا، مركز افراط گرایی و یك جامعه عجیب و غریب از محكومین سابق و افراطی طبقه متوسط، بازگشت. همانطور که مطبوعات بعداً او را توصیف کردند، باک تنها عضو سفیدپوست یک گروه افراطی به نام BLA بود. ماریلین به علت حمل غیر مجاز سلاح گرم، در سال 1974 به زندان زنان در ویرجینیا غربی فرستاده شد اما در سال 1977 از زندان فراری شد.
سوزان روزنبرگ، دختر تهیه کننده تئاتر بازنشسته و یک دندانپزشک مهربان بود که بیماران فقیر را بدون هزینه معاینه می کرد. فعالیت سیاسی او از سن 11 سالگی و هنگامی آغاز شد که شروع به شرکت در برنامه های حقوق شهروندی و تظاهرات ضد جنگ با والدین خود کرد. در 14 سالگی عضو اتحادیه دانشجویی دبیرستان و جناح جوانان SDS بود. در سال 1972 در کالج بارنارد ثبت نام کرد و وارد گروه های دانشجویی مستقل شد. او به طور فزاینده ای به چپ گرایش یافت و به تحسین زنان ویتنام که در خط مقدم مقابله با امپریالیسم ایالات متحده بودند، پرداخت. او در ادامه با مردی به نام «شکور»، یک پزشک طب سوزنی روبرو شد که وی را به زیر بال خود گرفت و او را در فنون پزشکی چینی آموزش داد.
شکور رهبر جمهوری آفریقای جدید یا RNA بود که در تلاش بود تا یک میهن آفریقایی آمریکایی را در دیپ جنوبی ایجاد کند. وی قصد داشت برای جمع آوری پول برای RNA ، سرقت از بانک ها و خودروهای زرهی را برنامه ریزی کند. او جانبازانی به نام گروه BLA را داشت که می توانست هرگونه دستوری را اجرا کند. آنچه او احتیاج داشت، افرادی بودند که می توانستند خانه های امن را اجاره کنند، اسلحه بخرند و ماشین های سرقتی را بدون جلب توجه پلیس، هدایت کنند. کلارک، روزنبرگ و باک مناسب این برنامه ها بودند. تا سال 1979، سازمان 19 مه در هیئت مرکزی قرار داشت. این زنان خود را «لبه سفید» می نامیدند و شکور و سایر مردان آن ها را «ترقه» لقب داده بودند.
زنان سازمان 19 می در دو مورد از شگفت انگیزترین عملیات های فرار از زندان دهه 1970 شرکت کردند. رادیکال های آمریکایی، گروه تروریستی FALN را که برای یک پورتوریکو مستقل و همسو با کوبا در حال جنگ بود، مورد احترام قرار می دادند. مدیر ساخت بمب گروه FALN ، یعنی «ویلی مورالس»، در بیمارستان زندان بلویو در نیویورک محبوس شده بود چرا که به طور تصادفی هنگام کار بر روی یک بمب در آپارتمان خود، آسیب دیده بود. به نظر سازمان 19 می، شکور و آنچه از FALN باقی مانده بود، وجود مورالس بسیار حیاتی بود برای همین نقشه ای را برای رهایی او طراحی کردند. در شامگاه 18 می 1979، به کمک زنان سازمان 19 می و وکیلش از زندانی فراری داده شد. سالها بعد، دولت فیدل کاسترو به او پناهندگی سیاسی اعطا کرد و او تا امروز در کوبا حضور دارد.
آگاهی تحت تعقیب مورالس
در ماه نوامبر همان سال، سازمان 19 می با همکاری شکور و سازمان او، «بروك خوآن چيمارد»را از زندان نیوجرسی خارج کردند و دو نگهبان را نیز گروگان گرفتند. مانند فراری دادن مورالس، آن ها معتقد بودند که رهایی دادن چیمارد یک پیروزی بزرگ سیاسی خواهد بود. چیمارد، یک شخصیت مهم BLA بود در حال گذراندن حبس ابد خود برای اتهام قتل یک کارمند ایالتی نیوجرسی در سال 1973 بود. زنان سازمان 19 می پس از فراری دادن، او را به یک خانه امن در پیتسبورگ و سپس به باهاما منتقل کردند. تا سال 1984 چیمارد در هاوانا و تحت حمایت رژیم کاسترو بود. پلیس فدرال آمریکا هنوز مشتاقانه به دنبال بازگرداندن او است و 1 میلیون دلار پاداش برای او در نظر گرفته است.
از سال 1979 تا 1981، گروه اقدام به سرقت مسلحانه در داخل و اطراف نیویورک کردند و تقریباً یک میلیون دلار خالص (تقریباً 3 میلیون دلار در سال 2020) به دست آوردند. این عملیات در 20 اکتبر 1981 با سرقت از کامیون زرهی Brinks در نیاک نیویورک، آغاز شد که در آن یک نگهبان و دو پلیس را به قتل رسیدند. روزنبرگ، کلارک و باک به عنوان راننده فرار در این عملیات شرکت کردند. کلارک به علت رانندگی با سرعت زیاد، تصادف کرد که منجر به بازداشت او شد. دادگاه او را به تحمل سه دوره 25 ساله زندان محکوم کرد. در سال 2016، اندرو کوومو، فرماندار نیویورک تا حدی حکم زندان او را کاهش داد و در نهایت در سال 2019 و پس از 37 سال اسارت، از زندان آزاد شد.
جودی کلارک در بازداشت
این حادثه خونین باعث شد تا FBI هرکس را که مظنون به شرکت در این عملیات بود را تحت تعقیب قرار دهد. دکتر شکور و تمام اعضای BLA تحت تعقیب قرار گرفتند و شماری از آنان نیز بازداشت شدند. سازمان 19 می نیز مجبور شد از انظار عمومی پنهان شود و به فعالیت های زیر زمینی روی بیاورند. اما هرگز از باورهای ضد امپریالیسم و انقلابی خود دست نکشیدند. در ژانویه سال 1983، سازمان 19 می به یک باره فعالیت های بمب گذاری خود را آغاز کرد: یک دفتر FBI در جزیره استاتن، کالج جنگ در فورت مک نایر در واشنگتن، باشگاه افسران و یک مرکز رایانه ای نیروی دریایی در واشنگتن، کنسولگری آفریقای جنوبی در نیویورک، ساختمان صنایع هواپیمایی اسرائیل و دفتر مرکزی بزرگترین اتحادیه پلیس نیویورک، هدف این بمب گذاری ها قرار گرفتند.
اعضای سازمان 19می با زندگی در آپارتمان های کثیف در محله های خارج از شهر نیو هاون، بریپورت و بالتیمور، و همچنین از طریق از کارهای اداری، چاپ و سایر کار های فنی و نیمه فنی، زندگی خود را می گذراندند. این گروه با استفاده از یک رشته نام مستعار، مدارک شناسایی جعلی، کلاه گیس، وسایل نقلیه متعدد و جابجایی مکرر، موفق به جلوگیری از شناسایی خود می شدند. اما زندگی زیرزمینی سخت و استرس زا بود. آنها از دوستان و عزیزان خود جدا شده بودند. در این میان احتمال دستگیری، زندان یا حتی مرگ نیز وجود داشت.
در این محیط زیرزمینی، تفکر و تعقل به طور فزاینده ای دشوار شده بود. سازمان 19 می آنقدر به زیر زمین رفته بود و از نظر جسمی و روحی ایزوله شده بود که در حال از دست دان واقعیت ها بود، یک وضعیت روانی که آلمانی ها آن را Realit Realtsverlust می نامند. در اعلامیه پس از بمب گذاری ساختمان کاپیتول، این سازمان وعده حمله مرگبار دیگری را در 7 نوامبر 1983 داد. اکنون، حداقل برخی از افراد سازمان 19 می به این نتیجه رسیده بودند که آنچه آن ها «ضد امپریالیسم انقلابی» می خوانند، نیاز به خشونت دارد و چنین خشونت هایی طبیعی است. در مقاله ای که در تاریخ 19 ماه مه منتشر شد، یکی از اعضای این سازمان نوشت که آن ها باید «خود را از هدف تیراندازها به مبارز با تیراندازها تبدیل کنند». این مقاله نتیجه گیری بدی داشت: «ما معتقدیم که ترور اهداف بسیار روشن، اکنون در دستور کار است». حلقه رهبری سازمان در مورد مأموران پلیس، دادستان، قاضی و وزیر امور خارجه پیشین هنری کیسینجر به عنوان اهداف بالقوه بحث می کرد.
در تاریخ 29 نوامبر 1984، روزنبرگ و یكی دیگر از اعضای این گروه به نام «تیموتی بلانك»، طی یک گشت پلیس در یک انبار در نیوجرسی دستگیر شدند. روزنبرگ و بلانک در حال انتقال مواد منفجره، به یک تریلر بودند. در داخل قفسه های انبار که توسط روزنبرگ اجاره شده بود، پلیس محلی و FBI صدها پوند مواد منفجره، سیم انفجار، خرج انفجار، اسلحه و تفنگ های اره برقی پیدا کردند. در صندلی جلوی اتومبیل، دو تپانچه آن ها، هر دو کاملاً بارگذاری شده بودند. به نظر می رسید روزنبرگ و بلانك کاملاً آماده انجام یک عملیات خونین را داشتند.
کارشناسان پزشکی قانونی، با تجزیه و تحلیل اشیاء کشف شده در صحنه جرم، اثر انگشت کسانی که دستگاه ها را ساختند شناسایی کرد. آن ها فقط به دو نفر تعلق داشتند. نتیجه گیری پلیس فدارل آمریکا این بود که سازمان های یگان مقاومت مسلح، مقاومت چریکی سرخ و 19 می، در حقیقت یک گروه بودند. اطلاعات جمع آوری شده در کانکتاکی، ماموران ویژه را به یک مجتمع مسکونی در بالتیمور سوق داد. در حین یورش به آپارتمان در یازدهم مه 1985، «لورا وایتهورن»، عضو سازمان 19 می را دستگیر شد. از این دفتر کارتن اسناد، نمودارهای شماتیک و پوشه ای با عنوان «در حال پیشرفت» را که حاوی یادداشت های مفصل بود، به دست آوردند. همچنین عکس هایی از اهدافی همچون مراکز نظامی ایالات متحده نیز به دست آمد.
باک قبل از حمله FBI توانست بالتیمور را ترک کند. اما او و یک عضو دیگر به نام «لیندا سو ایوانز»، توسط FBI تعقیب شد و سرانجام در خارج از نیویورک دستگیر شد. اوانز یک تپانچه کاملاً پر 9 میلیمتری در کیف پول خود داشت و باک نیز یک اسلحه را که در یک حوله پیچیده شده بود، به همراه داشت. چند روز بعد، دو عضو دیگر به نام های «آلن برکمان» و «بتی آن دوک» در خارج از فیلادلفیا دستگیر شدند. آن ها نیز مانند روزنبرگ و بلانک، اسلحه های کاملاً پری به همراه داشتند. سگ های ردیاب نیز آثاری از TNT را کشف کردند. دوک با استفاده از قرار وثیقه موقتاً آزاد شد اما در شب 13 اکتبر 1985 ناپدید شد.
روزنبرگ (سمت چپ) و ایوانز (سمت راست)
بدین ترتیب و با احتساب بازداشت سال گذشته کلارک، تمام اعضای کلیدی سازمان 19 می در زندان قرار گرفتند. روزنبرگ و ایوانز در آخرین روز حکومت بیل کلینتون، عفو ریاست جمهوری را دریافت کردند. باک، پس از گذراندن بیش از دو دهه زندان، به شدت ابتلا به سرطان در ژوئیه سال 2010 آزاد شد و سه هفته بعد درگذشت. برکمن، که هشت سال از مجازات 10 ساله حبس خود را گذراند، استاد دانشکده بهداشت عمومی کلمبیا شد. وایتهورن 16 سال در زندان به سر برد و در سال 1999 آزاد شد. دوک همچنان یک فراری فدرال است ، مانند «دونا بوروپ»، عضو دیگر سازمان 19 می که در سال 1982 یک پلیس را در طی یک عملیات خشونت بار در نیویورک کور کرده بود.
آگهی تعقیب دونا بوروپ
پاسخ ها