در هر سریال یا برنامه تلویزیونی، همیشه فقط نقشهای اصلی و کاراکترهای مهم، جذابترین نیستند.
برترینها - آیدا فلاحیان: در هر سریال یا برنامه تلویزیونی، همیشه فقط نقشهای اصلی و کاراکترهای مهم، جذابترین نیستند. گاهی مواقع بعضی شخصیتهای فرعی آنقدر اعجابانگیزند که ذهن مخاطب را درگیر خود میکنند. کاراکارهایی که مخاطب را با سوالهای بیجواب زیادی تنها میگذارند. این چهرهها بوی داستانهای ناگفته میدهند. داستانهایی که میتوانند یک سریال کامل را به دوش بکشند و سوالات زیادی را جواب بدهند. در ادامه، به چند نمونه شاخص از این شخصیتها در آثار تلویزیونی یا نمایش خانگی میپردازیم که دوست داریم داستان آنها را به شکل اختصاصی و با جزئیات بیشتری بشنویم.
پارسا پیروزفر در اولین حضور تلویزیونی، نقش پارسا فرزینپور را ایفا کرد. حضوری که شاید در کارنامه هنری او جنجالی بود. چرا که از همان ابتدا زیبایی چهرهاش برایش دردسرساز شد .او در این سریال، جوانی خوشچهره و از طبقه مرفه است که به مریم، شخصیت اصلی قصه، دل باخته است. از همان ابتدا چهرهی پارسا پیروزفر توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد اما شاید مسئله تنها چهرهی متفاوت او نبود.
او هرچند در بطن یک روایت عاشقانه حضور داشت، اما شخصیتش بیشتر در سایه شخصیتها و قهرمانان اصلی سریال باقی ماند و هیچوقت آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت. شاید بهتر است بگوییم کاراکتر پارسا فرزینپور حسی از رازآلودگی در خود داشت که توجه مخاطبان را جلب میکرد. انگار که در پشت این چهرهی دلنشین و رفتارهای لطیف یک عاشق دلباخته، داستانهایی است که احتمالا شنوندگانِ مشتاقِ زیادی دارد. گذشته خانوادگی، رقابتهای پنهان عشقی و سبک زندگی متفاوت، همه بستر لازم برای یک روایت مستقل را دارند که احتمالا مشتاق شنیدن تک تک آنها هستیم.
ناصرِ "رهایم کن" با اینکه یک کاراکتر تلویزیونی نیست اما لیاقت بودن در این لیست را دارد. در سریال رهایم کن، حسن معجونی با خلق کاراکتر ناصر، دوستنایبخان، شخصیتی چندلایه و خاکستری به تصویر کشید. از آن کاراکترهایی که دوست دارید شنوندهی تمام حرفهایش باشید. مردی به ظاهر شکستخورده، با زبانی تند و تجربههایی تلخ که گاهی با جملات قصار و گاهی با سکوت، عمق شخصیتش را نشان میدهد.
انگار پر است از خاطرات و روایتهای جذاب و شنیدنی. او گذشتهای پر فراز و نشیب دارد که در داستان اصلی فقط رگههایی از آن نمایان میشود. این رگههای محدود نمیتواند کنجکاوی مخاطبان درباره این کاراکتر را برطرف کند. یک سریال اختصاصی میتواند این مسیر سقوط و تلاش ناصر و تجربیات او برای بازسازی زندگی را به تصویر بکشد و به بیشتر این سوالات پاسخ دهد.
پاشا رستمی در نقش "حامد" - پزشک جوانی که پس از سالها زندگی در آن سوی مرزها به ایران بازمیگردد - حضوری متفاوت در "لحظه گرگ و میش" دارد. شخصیت او میان دو جهان در تعلیق است؛ دنیای پرزرقوبرق و منظم خارج از کشور و فضای عاطفی و چالشبرانگیز ایران در روزهای جنگ.
این دوگانگی، کشمکشهای عاطفی و اجتماعی او را شکل میدهد. کاراکتر حامد در زمان جنگ ایران و عراق اسیر نیروهای دشمن میشود و برای مدت زیادی از روند داستان جدا میافتد؛ برای همین روزهای غیاب او و تجربیاتش از اسارت همان سوژه مناسب برای ساخت داستان اختصاصی اوست که میتواند برای مخاطبان، جذابیت نسبتا زیادی داشته باشد.
"دوران سرکشی" مجموعهای است سرشار از انرژی جوانی و تقابل نسلها. در داستان این سریال، "روناک" (عاطفه نوری) نماینده نسل جدیدیست که میان آرزوهای شخصی و فشارهای اجتماعی گرفتار شده. کاراکتر روناک در سالهای پخش این سریال توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد.
حالا بعد از گذشت سالهای زیادی از پخش این سریال، سرنوشت روناک برای تمام مخاطبانی که اشتیاق شنیدن داستان زندگی او را داشتند، میتواند تا حدودی جذاب باشد. شخصیت او ظرفیت بالایی برای پرداختن به داستانی مستقل دارد؛ داستانی درباره بلوغ، خودشناسی و مبارزه برای حفظ هویت.
"روزگار جوانی" سریالیست پر از داستانها و روایتهای مختلف. هر کدام از پنج جوان حاضر در داستانِ روزگار جوانی لایق داشتن روایت اختصاصی خود هستند. اما در میان آنها یک نفر بیش از همه جلب توجه میکند. امین حیایی در روزگار جوانی تصویری پرجنبوجوش از یک دانشجوی پرشور و سرزنده را ارائه میدهد.
شخصیتی که در کنار شوخیها و شیطنتها، ما را نسبت به زندگی خود کنجکاو میکند. او در متن داستان اصلی، بیشتر بهعنوان عنصر نشاطبخش گروه حضور دارد اما لابهلای این سرزندگی، رگههایی از دغدغههای جدی و روابط عاطفی دیده میشود. یک اسپینآف سرحال میتواند این وجوه کمتر دیدهشده را پیش بکشد و روایتی جذاب از تلاش یک جوان برای رسیدن به رویاهایش بسازد.
پاسخ ها