جهان با سرعت و شتابی در حال تغییر است که بیسابقه است. هر کشوری باید بهقدری چابک باشد که بتواند با این مسیرهای جدید هماهنگ شود.
محمدحسن گودرزی در عصر ایران نوشت: استاد اندیشه جهانی دانشگاه لندن معتقد است "نبود یک معماری امنیتی مؤثر، ریشه اصلی تنشهای مداوم در خاورمیانه است" او دستیابی به آرامش در منطقه را نیازمند تفاهم میان قدرتهای کلیدی مانند ایران، ترکیه، عربستان سعودی و حتی اسراییل می داند.
در ماههای اخیر، خاورمیانه شاهد تحولات گسترده و پیچیدهای بوده است که چشمانداز سیاسی و امنیتی منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار دادهاند. حملات اسراییل به سوریه، ادامه بحران انسانی در غزه، جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل و نامعلوم بودن مذاکرات هستهای ایران و آمریکا باعث شده که همچنان سایه افزایش تنش بر این منطقه حکمفرما باشد.
پروفسور آرشین ادیب مقدم از جمله محققان و نویسنده مشهور جهانی در حوزه بینالملل است. او در حال حاضر استاد اندیشه جهانی و فلسفه های تطبیقی در SOAS، دانشگاه لندن و مدیر مشترک مرکز SOAS برای آیندههای هوش مصنوعی است.
این کارشناس برجسته مسائل بینالملل نوشتههایی در بسیاری از زمینهها از جمله مطالعات خاورمیانه، روابط بینالملل، مطالعات پسا استعماری، سیاست تطبیقی و تاریخ نگاری داشته است. ادیب مقدم با عصرایران دربارۀ تنشهای اخیر در خاورمیانه صحبت کرده است:
(لازم به ذکر است که نظرات و دیدگاههای مطرحشده در هر مصاحبه صرفاً متعلق به فرد مصاحبهشونده است و طبعا و بیشتر شامل این گفتوگو هم می شود):
نبود یک معماری امنیتی مؤثر که توسط قدرتهای اصلی منطقه هدایت شود، دلیل اصلی درگیریهای مداوم است. تنها راه آرامسازی این منطقه از جهان، نوعی تفاهم بین قدرتهای اصلی منطقه یعنی ایران، ترکیه، عربستان سعودی و اسرائیل است. حتی اگر این موضوع نزد افراطگرایان یک تابو محسوب شود و واقعیت این است که این تنها راه برای رسیدن به صلح است.
بحران انسانی در همه طرفها، گروگانها، کشتهشدگان در غزه، ویرانیها و آسیبهای روانی، همه این وقایع وحشتناک نتیجه ناتوانی سیاستمداران در قدرت است. آنها همگی شکست خوردهاند، حتی بر اساس اهداف اعلامشده خودشان. حتی با کمپین نسلکشی، نتانیاهو پس از حملات حماس در اکتبر ۲۰۲۴ به اسرائیل، نتوانست حماس را نابود و تمام گروگانها را آزاد کند.
(نتانیاهو) علاوه بر این، وجهه اسرائیل را خراب کرد، بهعنوان جنایتکار جنگی تحت تعقیب قرار گرفت و در جنگ با ایران، همه شهرهای بزرگ اسرائیل برای اولینبار از زمان تأسیس اسرائیل، بهشدت هدف حمله قرار گرفتند. ترامپ احتمالاً بزرگترین شکست در تاریخ معاصر است، چون به هیچیک از اهدافش نرسید، از جمله برقراری صلح در اوکراین یا نابودی برنامه هستهای ایران.
با سقوط اسد در سوریه، همه کشورهای عربی دارای حاکمیت، صرفاً منتظر فرصتی هستند تا با اسراییل صلح کنند. این موضع پیشفرض نخبگان سیاسی در قدرت است و از آنجا که آنها نسبت به جوامع مدنی خود پاسخگو نیستند، میتوانند حمایت از مسئله فلسطین را خاموش کنند. در حالی که ایرانیها با جان خود بهای این حمایت را پرداخت کردهاند، دوحه، دوبی و ریاض در حال شکوفایی هستند.
راه حل دو دولتی تنها توسط نخبگان سیاسی فعلی در اسراییل و تحت فشار دیپلماتیک اجرا خواهد شد. اعلام بریتانیا و فرانسه برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین گامی در مسیر درست است.
درگیری و جنگ به نفع افراطگرایان در همه طرفها است. در غیر از این شرایط، سیاستمدارانی مانند نتانیاهو بهانهای برای مشروعیت بخشیدن به جنایات خود نخواهند داشت.
این استراتژی سادۀ تفرقه بینداز و حکومت کن است. اگر اسراییل میتوانست، ترجیح میداد کشورهای بزرگتری مانند سوریه، عراق و البته ایران از هم بپاشند تا هژمونی اسرائیل تأمین شود. سوریه برای دههها یک کشور شکستخورده بوده است و این امر تضمین میکند که هیچ تهدیدی از سوی این کشور علیه امنیت اسرائیل و اشغال سرزمینهای سوریه وجود نداشته باشد. حاکمان جدید سوریه در این محاسبات، اهدافی راحت و آسان هستند.
در حالی که تعامل با اروپا و جهان از طریق دیپلماسی مهم و ضروری است، سیاست ایران نیاز به یک تغییر اساسی دارد. جهان با سرعت و شتابی در حال تغییر است که بیسابقه است. هر کشوری باید بهقدری چابک باشد که بتواند با این مسیرهای جدید هماهنگ شود. ایران بهتر است از این لحظه برای ایجاد تغییرات سیستماتیک استفاده کند تا جایگاه خود را متناسب با منافع مردم و امنیت انسانی آنها بازتعریف کند.
پاسخ ها