سوژه های روز، خبرهای داغ

سوژه های روز، خبرهای داغ

پارس لاین: مقالات آموزنده، خبرهای داغ ایران و جهان، ویدیوهای جذاب و دیدنی را در صفحه ما در آیدت ببینید.
توسط ۳۴ نفر دنبال می شود
 ۹ نفر را دنبال می کند

غروب 14 فوریه 1402؛ وقتی خنده هایمان هیچ بود و گریه هایمان هیچ!

دیروز تیم ملی موفق شد طی یک بازی پرشور ژاپن را شکست دهد، عده‌ کمی از ایرانی‌ها دچار یک حال متناقض بودند، این مطلب درباره آن‌هاست.

برترین‌ها: دیروز تیم ملی موفق شد طی یک بازی پرشور ژاپن را شکست دهد، عده‌ کمی از ایرانی‌ها دچار یک حال متناقض بودند، این مطلب درباره آن‌هاست:

غروب ۱۴ بهمن ۱۴۰۲؛ وقتی که خنده‌مون هیچ بود و گریه‌مون هیچ!

نیما حسنی‌نسب، روزنامه‌نگار در یادداشتی نوشته است:  برای خیلی هامان موقع جام جهانی قبلی دل و دماغ و انگیزه و حتی گاهی جانی برای نشستن پای تعلیق فوتبال و هم نفسی با تیم ملی" نبود اما این همه ی ماجرا نیست، این قصه ی یک رابطه ی عمیق و ریشه دار و پایدار است گره خورده با مفهومی مثل هویت و کشور و افتخار و مبارزه و پیروزی و رویای پایان خوش و میل به نجات و اوج گرفتن شکلی حماسی از همراهی عمومی برای یک هدف و انگیزه چیزی ست که در هر زمان و برای هر هدفی به شدت لازمش داریم و فوتبال نشان داده که می‌تواند کمک حال ایجاد یا تهییج آن باشد با این رویکرد میتوانیم به پدیده ای مثل فوتبال در ابعاد ملی فراتر از یک ابزار یا سوژه ی سیاسی در اختیار تفکر حاکم بر هر دوره ای نگاه کنیم.

در این چهار دهه تماشا و پیگیری فوتبال ایران بهتر از این بازی با ژاپن خصوصا نیمه دوم کم دیدم و بدتر از بازی با سوریه هم خصوصا نیمه دوم ما مردمی هستیم همین قدر غیر قابل پیش بینی غیر سیستماتیک بی‌قاعده و دلی در فاصله ی چند روز می‌توانیم بهترین و بدترین خودمان را رو کنیم مثل رابطه ی متقابل ما و تیم ملی در فاصله ای حدودا یک ساله جمع نمی‌بندم ولی تصور می‌کنم حالا در این تورنمنت باز داریم هم فرکانس می‌شویم و اشک و خنده مان با تیم ملی سینک می‌شود.

غروب ۱۴ بهمن ۱۴۰۲؛ وقتی که خنده‌مون هیچ بود و گریه‌مون هیچ!

رسول اسدزاده، روزنامه‌نگار هم اینگونه واکنش نشان داده است: با تیم ملی گریسته‌ام، دیوانه‌ شده‌ام، به او فحش داده‌ام، دوباره آشتی کرده‌ام، به خاطرش یک هفته ریفلاکس معده گرفته‌ام، با تیم ملی زندگی کرده‌ام تا همین اواخر... از تیم ملی چند صحنه هست که تا پیش از مرگ یا آلزایمر هرگز فراموش نخواهم کرد. بازی با ژاپن در آن سال عجیب که ماه و خورشید و فلک دست به یکی کرده بودند تا ما به جام جهانی برسیم.

همان بازی که در مالزی به ژاپن باختیم، عابدزاده شیرجه زد پهلویش به تیر عمودی دروازه خورد، ما هم جلوی تلوزیون درد کشیدیم، باختیم تا به استرالیا برسیم. کمی پیش‌تر در بازی‌های آسیایی هیروشیما دروازه‌بان بحرین به قفسه سینه علی ما لگد زد، پس از پایان بازی مشخص شد قفسه سینه علی در آن صحنه شکسته، طحالش پاره شده ولی خم به ابرو نیاورده بود مَرد حسابی... دوباره چند سال بعد وقتی کریم باقری از وسط زمین دروازه کره جنوبی را باز کرد علی دایی در دفع یک توپ اشتباه کرد، گل کریم پرپر شد و ما آن بازی را در لبنان باخیتم، گریه کردم... بازی صعود در برابر استرالیا، بازی تاریخی ما در برابر آمریکا، گل شیرجه‌ای علی دایی به کویت، دریبل زدن‌های دیوانه‌وار علی کریمی برابر کره جنوبی و صحنه‌های دیگری که هرگز فراموش نخواهم کرد... حالا ایران ژاپن را برده و راهی نیمه نهایی جام ملت‌ها شده ولی در درون قلب من چیزی شبیه به اعتصاب غذا برپاست... گمان می‌کنم طلاق عاطفی یک چنین چیزی باشد.

یک روز چشم‌ها را باز می‌کنی و کسی که جان و زندگی‌ات بود تبدیل می‌شود به ماضی... فقط می‌دانی چنین کسی هست و زمانی با او روزگاری داشتی که حالا حتی اندیشیدن به آن روزگار هم آزارت می‌دهد. البته اینطور هم نیست که کاملا از او کنده شده باشی، حواست زیر چشمی به او هست ولی دیگر دوستش نداری... دیگر در بطن و کالبد تو آن حس شیرین سابق را برنمی‌انگیزد. بلاتکلیف مانده‌ام با این عشق پیشین چه کنم، از باختش خوشحال شوم یا از بردش، اصلا بازی‌هایشان را نگاه کنم یا نه؟ آری این بلاتکلیفی واضح‌ترین شکل از یک طلاق عاطفیِ واقعی است.

غروب ۱۴ بهمن ۱۴۰۲؛ وقتی که خنده‌مون هیچ بود و گریه‌مون هیچ!

جواد روح، روزنامه نگار هم در مطلبی کوتاه نوشته است: هنوز داشتند نفس‌نفس می‌زدند. هنوز شانه‌هایشان از سنگینی فشار روانی آزاد نشده بود. شاید هنوز این برد بزرگ را باور نکرده بودند. دهان‌هایشان بیش از آنکه بخندد، باز مانده بود. در شگفت از حماسه‌ای که آفریده بردند. بردن ژاپن در بازی دیروز، کمتر از حذف استرالیا در ملبورن نبود. ادعای بی‌ربطی نیست اگر بگوییم این ژاپن از آن استرالیا ترسناک‌تر بود. این را می‌شد در پیش‌بینی‌های کارشناسان و مربیان و ملی‌پوشان قدیمی دید.

همان‌ها که این شب‌ها به برنامه‌های تلویزیونی آمدند و اغلب آنها، این تکیه‌کلام را داشتند: «دل‌مان می‌خواهد بگوییم تیم ملی می‌برد، اما...». و بعد می‌گفتند: «از نگاه کارشناسی، ژاپن!». البته، حق هم داشتند. اعتبار، آمار، ساختار و سابقه کارزارها همه به سود ژاپن بود. مجموع ارزش بازیکنان ایران در بازار جهانی فوتبال به اندازه یک ابرستاره ژاپن نیست. همانطور که ارزش کل بازیکنان لیگ برتر ایران به اندازه بودجه یک باشگاه لیگ ژاپن نیست. و البته، این شکاف طبیعی است؛ چیزی است در حد شکاف میان تولید ناخالص ملی دو کشور.

همین شکاف و فاصله بود که نفس بازیکنان را می‌برید. تنش‌های سیاسی داخلی و بین‌المللی هم به آن افزوده شد. تنش‌های داخلی البته به شدت یک سال قبل و روزهای جام جهانی نبود. شکاف دولت/ملت گرچه به همان گستردگی پارسال است، اما دست‌کم چنان ستیزه‌جویانه نیست حتی اگر تماشاگران سفارشی را با سبک زندگی نمایشی به قطر فرستاده باشند. گرچه تنش‌های داخلی در سطح ستیزه‌گرانه پارسال و موسم جام‌جهانی نیست؛ اما تنش‌های بیرونی و سایه جنگ بر سر کشور، دغدغه‌هایی جدید را شکل داده است.

غروب ۱۴ بهمن ۱۴۰۲؛ وقتی که خنده‌مون هیچ بود و گریه‌مون هیچ!

دغدغه‌ها و هراس‌هایی که دست‌کم نرخ دلار را به هیجان وامی‌دارد؛ تا آنجا که بازخورد آن را در اردوی ملی‌پوشان هم می‌توان دید و شنید. چنان که بازیکنی لازم می‌بیند بلافاصله پس از بازی، تبریک گفته‌ونگفته، به بالا رفتن نرخ دلار اشاره کند سرمربی و کاپیتان تیم ملی، مصاحبه پس از پیروزی بزرگ را فرصتی دیدند برای آنکه بگویند: «فوتبال را ببینید!». چنین است که سرمربی و بازیکنان شاخص تیم ملی، در اولین جملات خود پس از بازی، مسئولان را مخاطب می‌گیرند و از آنان می‌خواهند که فوتبال را ببینند و البته که، دیدن فوتبال (این آینه تمام‌نمای توسعه کشورها) برای آنان که در قبال واژه توسعه، چقدر حساس هستند، شدنی نیست. تنها می‌توانند در پیروزی‌ها پیامی بدهند و تبریکی بگویند و ژست پیروزی بگیرند. اما واقعیت فوتبال را نمی‌توانند ببینند.

سیامک قاسمی، روزنامه‌نگار هم در توئیتر خود یادداشت کوتاهی منتشر کرد: ما برای عبور از این دریای بحران، بیش از همه به یک «ناسیونالیسم عقلانی» نیازمندیم، یعنی اینکه هشتاد و پنج میلیون ایران روزی باور کنند که «ایران» از همه چیز مهمتر است. اگر امروز عربستان در مسیر متفاوتی به پیش می‌رود، به این دلیل است که از «بن سلمان» تا اکثر شهروندان عربستان باور دارند که نام عربستان و منافع عربستان از همه چیز مهمتر است، این همان دلیل رشد هند و چین و بسیاری دیگر است.

اگر بسیاری در این کشور به دنبال این هستند که ایران را قربانی منفعت خود کنند، ما نباید ایران را قربانی خشم و نفرت‌مان کنیم! اگر دیگران به دنبال سند زدن شادی مردم به نام دیدگاه و منافع خود هستند، ما نباید در زمین آنها بازی کنیم و اگر حتی تک تک این بازیکنان هم باوری به اینکه ایران ، جایی فراتر از هر منفعت و مصلحتی است، ما نباید از ایران عقب بکشیم! خشم همه آنهایی که این تیم را تیم ایران نمی‌دانند با همه وجود درک می‌کنم اما یادتان باشد که مسیر نجات از جایی آغاز می‌شود که برای همه ما...

سوژه های روز، خبرهای داغ
سوژه های روز، خبرهای داغ پارس لاین: مقالات آموزنده، خبرهای داغ ایران و جهان، ویدیوهای جذاب و دیدنی را در صفحه ما در آیدت ببینید.

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋