آن قدر که سوم تیر ۱۳۸۴ نیروهای تحولخواه را افسرده و مغموم کرد ۱۴۰۰ چنین نبود و اکنون در سالگرد سوم تیر ۸۴ خبری از احمدینژاد نیست در حالی که دولت فعلی و نه رییس آن شبیهترین است به او.
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: میدانم که مخاطبان پیگیر تحولات روسیه و شورش خادمان (واگنر) علیه مخدوم (پوتین)اند تا ببینیم چاقو دسته خودش را میبُرد یا نه و قمار روسیه در تجاوز غریان به اوکراین با توجیه پیشگیری و هدف تغییر هندسه جهانی از مسکو یک بازنده مطلق میسازد یا نه.
امروز اما سوم تیر است؛ هجدهمین سالگردِ روزی که محمود احمدینژاد قدرت را در دو ضرب (مرحله دوم انتخابات) در دست گرفت تا نه تنها مسیری را که هاشمی رفسنجانی با توسعه اقتصادی و سید محمد خاتمی با توسعه سیاسی و فرهنگی گشوده بودند متوقف کند بلکه وارونه سازد و به مدد پول نفت و حمایتهای پنهان طرحی نو در اندازد.
در سالهای اول بخت با او یار بود چون قیمت نفت رو به صعود بود و غرب درگیر بحران اقتصادی و کبک او خروس میخواند اما این وضعیت دوام نیاورد.
پس از آن ایران وارد مسیری شد که به نقطه کنونی انجامیده و اگرچه حسن روحانی با برجام کوشید اصلاح کند اما از 97 به بعد او هم زمینگیر شد و در 1400 بار دیگر داستان تغییر کرد و این بار فرمول مارکت بیشتر با نتیجه نامشخص جای خود را به مشارکت کمتر با نتیجه مشخص داد و لاریجانی و احمدینژاد را هم خط زدند تا 1400 مثل 84 نباشد.
با این حال آن قدر که سوم تیر 1384 نیروهای تحولخواه را افسرده و مغموم کرد 1400 چنین نبود و اکنون در سالگرد سوم تیر 84 خبری از احمدینژاد نیست در حالی که دولت فعلی شبیهترین است به دولت او هر چند شخص رییس جمهوری کنونی مثل او نیست که در سالهای اول هیجان تولید میکرد و در سالهای آخر سرکش شد و نمکدان شکست و شورید و بعید در پایان چینن شود. به تعبیر عبدالله گنجی او سرباز است نه ژنرال.
18 سال قبل نامزدهای اعتدالگرا(هاشمی رفسنجانی)، اصولگرای میانه (علی لاریجانی)، نواصولگرا (باقر قالیباف)، اصلاح طلبان (مهدی کروبی و مصطفی معین) همراه با محسن مهرعلیزاده گمان می کردند بین خود رقابت می کنند اما کار به مرحله دوم کشید و جریانات مختلف بازی را به محمود احمدینژاد واگذار کردند.
این یادداشت درصدد مقایسه حس متفاوت تحول خواهاتن پس از سوم تیر 84 با فردای 28 خرداد 1400 است و این که چرا در 1400 و بعد از روی کار آمدن ابراهیم رییسی اما آن حس تکرار نشد. چرا؟
1. در آن انتخابات اصلاحطلبان خود را شماتت میکردند که چرا پشت سر هاشمی یا کروبی قرار نگرفتند یا چرا هاشمی آمد تا دو قطبی شکل بگیرد یا چرا در مرحلۀ دوم کنار نکشید تا اگر هم باز احمدینژاد پیروز میشد هاشمی به عنوان نفر اول مرحلۀ نخست در یادها میماند.
در 1400 اما جای سرزنشی باقی نمانده بود.سرزنش وقتی بود که میآمدند و شکست میخوردند یا مردم نمیآمدند. شورای نگهبان همه را پیشاپیش قلع و قمع کرده بود و تنها عبدالناصر همتی را باقی گذاشته بود که اگر چه در شرایط خاص عملکرد مطلوبی در بانک مرکزی داشت اما زاکانی و محسن رضایی او را به عنوان مسؤول افزایش قیمت دلار معرفی می کردند. ( در این دو سال البته دلار دو برابر شده است).
2. سال 84 خاتمی در حالی دولت را تحویل داد که اوضاع کاملا به سامان بود و بی هیچ تردیدی درخشان ترین دوره اقتصادی بعد از انقلاب به نام دولت دوم خاتمی ثبت شده است. در چهار سال 80 تا 84 دلار زیر هزار تومان بود و خرید خانه با درآمدهای عادی و وام مسکن میسر شد و مردم صاحبخانه و ماشین شدند و سفر خارجی دیگر رویا نبود. فرانسه در دو صنعت مهم نفت و گاز و خودرو سرمایه گذاری کرد و عسلویه و پژو 206 و ال 90 با قیمت 10 میلیون تومان حاصل این دوره است.
صدا وسیما البته مدام خاک میپاشید و روز افتتاح مهم ترین پروژه در عسلویه افتتاخ پلعابر پیاده میدان هفتم تیر با اسپانسری شرکت کره ای را نشان داد و تصاویر احمدی نژاد را اسلو موشن می کردند. رابین هودی که می خواهد از داراها بگیرد و به ندارها بدهد. صدا و سیما مدام میگفت پول نفت کجاست و چرا در سفره مردم نیست. در حالی که اتفاقا در سال های 80 تا 84 پول نفت در زندگی مردم جریان داشت و در خرید خانه و اتومبیل و سفر خارجی و رونق تفریحات وسرگرمی خود را نشان می داد هر چند فساد در این سرزمین ریشه دار است و احمدی نژاد بر آن انگشت گذاشت. فقر و فساد و تبعیض، احمدی نژاد به پا خیز!
وقتی خاتمی دولت را تحویل داد جریان فروش نفت برقرار بود و کارشناسان مستقل نگران بودند پول صندوق ذخیره ارزی صرف پروژههای حساب نشده شود. در 1400 اما نفت چندانی فروش نمیرفت و خرج دولت بیش از دخل آن بود و هنوزهم هست.
مقام دولت سابق گفت «استقراض کردیم اما از مردم» و احتمالا اشارۀ او به بورس بود و آقای رییسی هم در برنامه تلویزیونی اخیر بار دیگر گفت خزانه بدهکار تحویل گرفته است.
3. برآمدۀ 84 – احمدینژاد - بیش از آن که پوپولیست باشد آنارشیست بود. «هرجومرج طلب» ترجمۀ دقیقی برای «آنارشیست» نیست. «ضد نهاد» درستتر است و دیدیم نهادها را برمیچید. رییسی اما آنارشیست نیست و نهادها را برنچیده است.
4. در همان فاصلۀ مرحلۀ اول و دوم انتخابات در سال 84 سعید مرتضوی زهر خود را ریخت و روزنامۀ اقبال را که تازه راه افتاده بود و در مرحلۀ اول از دکتر معین حمایت میکرد، بست. در سال های اخیر و در پی انقلاب هوش اما رسانههای چاپی و کاغذی به حاشیه رفته و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فعالاند و با رسانههای رسمی نیز برخورد تند صورت نمیپذیرد. بنا براین نگرانی از تهدید یا تحدید رسانهها مانند سال 84 تکرار نشد.
درست است که چهرههایی مانند مصطفی تاجزاده بعد از وی کار آمدن رییسی به زندان افتادند اما بیشتر به خاطر نقش او در کلاب هاوس بود وبقیه اصلاح طلبان را نگرفتند. داستان پسامهسا البته متفاوت است و تازه در این قضیه هم بازداشتی ها کمتر از چهرههای شاخص سیاسی بودند و جریانی تازه وارد صحنه شد.
5.مهمترین نگرانی در سال 84 وضعیت پروندۀ هستهای بعد از خاتمی بود. چون یک سال قبل توافق سعدآباد انجام شده بود و دوران احمدینژاد و پس از آن نشان داد نگرانی به جا بوده است. در این دو سال اگرچه برجام احیا نشد تا ثابت کنند نگاه به شرق را ترجیح می دهند اما با رفتن ترامپ خطر جنگ نزدیک نبود و نیست.
6.در سال 84 متولدین دهه 70 و 80 حق رأی نداشتند. در این دو سال اما دیدیم متولدین سال 82 هم وارد صحنۀ جامعه شده و مطالبات دیگری دارند. قبل از انتخابات 1400 نوشتم اعطای آزادیهای اجتماعی از این منظر اجتناب ناپذیر است. صحت این گزاره در اتفاقات بعد از شهریور پارسال روشن شد. البته اگر احمدینژاد بود از ادبیات رسمی فاصله میگرفت حال آن که ابراهیم رییسی کلمه به کلمه ادبیات رسمی را تکرار می کند و از خود نظری ندارد.
7. در سال 84 بحث بر سر این بود که اگر رادیکالها با میانهها ائتلاف میکردند چه میشد یا چه نمیشد. در 1400 اما شورای نگهبان میانهروها را هم حذف کرد و بر این بحث نقطۀ پایان گذاشت و کسی دیگری را مقصر ندانست. در حالی که اگر جهانگیری یا لاریجانی حاضر بودند و مطابق نظر آقای رییسی در برنامه تلویزیونی اخیر باز هم او غلبه میکرد بیشک روحانی هم مقصر قلمداد میشد ولو نقش ترامپ هم انکار نمیشد و نباید بشود.
8.ابرچالشهای پیش رو با شعار و وعده حل نمیشود. آب، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست، مؤسساتی که به خلق پول مشغولاند و نیازهای جوانان و مانند اینها «واقعیت» را بر هر دولتی تحمیل می کند و در همین برنامه تلویزیونی دیدیم که آقای رییسی گفت 96 درصد حقوق بازنشستگان را دولت میپردازد.
9. تحول خواهان در سال 84 افسوس میخوردند که کارهایی در دست داشتند که نیمه تمام ماند و دولت را ترک کردند. اما در دولت روحانی کار خاصی دست آنها نبود تا غصه بخورند از دست دادهاند.
10. مهمتر از همه این که آقای رییسی درقوۀ قضاییه هم میتوانست عرصه را تنگ کند و اگر هدف، تضییق - در تنگنا قرار دادن - بود نیاز به ریاست جمهوری نبود و اتفاقا با شروع ریاست جمهوری مسؤولیت اصول گرایان بیشتر شد.
کما این که دشنام دهندگان با آل سعود روی چین را زمین نینداختند و با عربستان آشتی کردند و مخالفان کنسرت برای اثبات عادی بودن فضا با موسیقی مخالفت نمی کنند و دُم برهم زنندگان تالار وحدت را به طرفه العینی گرفتند و انداختندشان بیرون و روزنامه جوان آنان را به زمان ناشناسی متهم کرد که نمی فهمند اکنون با چند سال قبل متفاوت است.
اوایل احمدی نژاد اصراری وجود داشت تا روی سوم تیر مانور دهند و از آن یک دوم خرداد یا در واقع وارونه دوم خرداد بسازد اما سوم تیر به یک ترم سیاسی تبدیل نشد هر چند خود احمدی نژاد یک ژانر است که گمان می کرد تحمل می شود تا کف خیابان را کنترل کند و در ماجرای مهسا بار دیگر با طبقه متوسط و مطالبات فرهنگی رو به رو شدند که در تخصص احمدی نژاد نیست.
سوم تیر 84 وارونه یک رؤیا بود. چه برای اصلاح طلبان که گمان نمی کردند ورق برگردد و دیدند برگشت چه برگشتنی. چه برای هاشمی رفسنجانی که تصور نمی کرد جایگاه مرد دوم را از دست بدهد کما این که در دوره دو رهبر تا سوم تیر 84 در عمل مقام دوم بود اما از دست داد، چه از دست دادنی.
برای حاکمیت هم رؤیای یک دستی تحقق نیافت چون رودست زد، چه رودست زدنی...
پاسخ ها