روایت خانواده ماهیگیران از شرایط دهشتناک اسارت در زندان موزامبیک؛ کابوس انتظار ۱۲ صیاد اسیر قاره سیاه؛ حشمت یکی از این ۱۲ صیادی است که اسیر بند موزامبیک شده است. پسر بیستودوسالهای که در انتظار آزادی، روزهای سیاه را در آغوش گرفته است. رنج اسارت و بیماریهای عفونی گوشهگیرش کرده است. هرازگاهی با خانوادهاش تماس میگیرد؛ تماسها، اما کوتاه است و کلمات تکراری. «نجاتمان دهید. شرایط وحشتناک است. میخواهم به خانه برگردم.»
از آن روز منحوس یکسال گذشت، اما هنوز ۱۲ ماهیگیر بلوچ آزادی را انتظار میکشند؛ ۱۲ ماهیگیری که آذر ماه سال گذشته در قاره سیاه اسیر گارد موزامبیک شدند. مردان ماهیگیر که در شرایط نامناسب بهداشتی دوران حبس را میگذراندند، حالا دوران کرونایی را هم تجربه میکنند. لاغر و نحیف شدهاند، بدون غذا و آب سالم روزهای سیاه را سپری میکنند. شکنجه نمیشوند، اما اسارت در شرایط غیربهداشتی، دوری از خانواده، ترس و نگرانی، تحمل گرسنگی و تشنگی و در زندان بزرگ شهر پمبا در کنار هزاران اسیر دیگر کم از شکنجه ندارد. بیماریهای عفونی سوغات حبس این صیادان شده است. حبس در کنار زبالهها و آب آلوده مریضشان کرده است. شرایط وخیم اسارت بیتابشان کرده، کم آوردهاند.
شهروند در ادامه نوشت: شرایط لحظهبهلحظه برای صیادان شکنجهآورتر میشود، اما هیچ روزنه امیدی نیست. تا دو ماه پیش ارباب لنج پیگیر آزادی صیادان بود، اما هیچ کاری صورت نگرفت. اول آبان ماه خانوادههای این ماهیگیران تصمیم گرفتند گره آزادی را با دستان خودشان باز کنند. از نماینده شهرشان خواستند تا رنج نامهشان را به مقامات وزارت خارجه منتقل کنند. آنها خواستار آزادی پدران و برادران و پسرانشان هستند. لنج این ۱۲ صیاد ۳۶۶ روز پیش در نزدیکی ساحل جمهوری موزامبیک آتش گرفت و سوخت. مردان ماهیگیر هم در تور گارد ساحلی موزامبیک گرفتار شدند.
صیادی شغل بیشتر مردان روستای رمضان کلگ است. مردانی که به علت نبود شغل و کسبوکار مناسب راهی جز صیادی ندارند و برای به دست آوردن لقمه نانی راهی دریا میشوند. چند ماهی طول میکشد تا مسیر مخاطرهآمیز صید را طی کنند و دوباره به خانه برگردند. مسیری که گاهی بازگشتی ندارد یا اسیر میشوند یا جانشان را از دست میدهند.
حشمت یکی از این ۱۲ صیادی است که اسیر بند موزامبیک شده است. پسر بیستودوسالهای که در انتظار آزادی، روزهای سیاه را در آغوش گرفته است. رنج اسارت و بیماریهای عفونی گوشهگیرش کرده است. هرازگاهی با خانوادهاش تماس میگیرد؛ تماسها، اما کوتاه است و کلمات تکراری. «نجاتمان دهید. شرایط وحشتناک است. میخواهم به خانه برگردم.»
نصیر برادر حشمت است. برادری که معلم است و تدریس میکند. او نخواست همانند دیگر مردان روستایش زندگی روی آب را انتخاب کند و کنار خانوادهاش ماند. ۳۰سال دارد با چهار فرزند. از حشمت میگوید از برادری که اسیر است و یکسال رنج اسارتش، پدر و مادرش را مریض کرده است: «وقتی درسش تمام شد، خواست به دریا برود. میگفت در این روستا خبری از کار نیست. مجبورم صیادی را انتخاب کنم. دو ماهی گذشت خبری از او و دیگر ماهیگیران نشد. هیچ تماسی نداشتیم تا اینکه یکی از اهالی روستا خبر داد آنها را اسیر کردند.»
در ادامه میگوید: «دیگر روز خوش نداریم. تا دو ماه پیش ارباب لنج که در شهرمان مجوز حرکت لنجها را از شیلات میگرفت، پیگیر آزادی صیادان بود، اما به هیچ جا نرسید. میگفت وکیل گرفته است تا در کشور موزابیک راهی برای آزادی این ماهیگیران پیدا کند، اما خبری نشد. در آخر گفت از آنجا که سفیری از موزابیک در ایران نداریم، امکان رایزنی وجود ندارد. بلاتکلیفی آزادی برادر و دیگر اقواممان آزاردهنده است. تحملمان طاق شده است،ای کاش سریعتر راهی برای نجات این صیادان پیدا شود.»
همسر ناخدا لنج هم از روزهای اسارت و دوری شاکی است. او مانده با ۶ دختر و پسر. تنها راه ارتباطی با پدرشان تماسهایی است که گاهی از موزامبیک برقرار میشود. یک عکس یا صدایی کوتاه از شماره ناشناس از آن سوی آبها. شماره متعلق به مأمور بند است. مأموری که مخفیانه گوشی را در اختیار زندانیان قرار میدهد تا با خانوادهشان صحبت کنند.
مه بیبی میگوید: «تنها دلخوش تماسهای ماهی یک بار غلامحسین هستیم. گهگاهی عکسی میفرستد. اما لاغر شده و پیر. غذایی ندارند که بخورند. گرسنگی و تشنگی میکشند. خواب مرگ میبینند. ما هم خسته شدیم، دیگر طاقت نداریم. تنها پولی که به حسابمان واریز میشود، پول یارانههاست. غلامحسین از دوسال پیش ناخدا شده بود. نمیدانم خرج بچهها را از کجا بیاورم. هر روز که میگذرد، غم نبودِ غلامحسین بیداد میکند. ما ماندهایم بدون هیچ پشت و پناهی. فقط میخواهیم سریعتر اسیرانمان را آزاد کنند.»
«تصور میکردیم با انتشار نامه درخواست آزادی ۱۲ صیاد، پیگیریها سریعتر انجام شود، اما هنوز هیچ خبری نیست و کسی به داد ما نمیرسد. ما نه پولی نداریم و نه روابط بینالمللی که بتوانیم پیگیر باشیم. اگر فقیر نبودیم که مردان روستایمان برای لقمه نانی جانشان را کف دستشان نمیگذاشتند.» اینها را برادر عارف میگوید.
بهزاد که خود دانشجو است، در ادامه از ۱۰ ماه پیگیریهای ارباب لنج گفت: «او تا دو ماه پیش پیگیر آزادی ماهیگیران بود. میگفت وکیلی گرفته است تا با مقامات موزامبیک رایزنی کند. وکیلی که مسلط به زبان پرتغالی است تا با موزامبیکیها مذاکره کند. او به ما گفته بود که صیادان را جریمه کردهاند و باید به موزامبیک غرامت پرداخت کنیم. در آخر هم ارباب لنج و وکیلش گفتند که مشکلی برای آزادی صیادان وجود ندارد، اما به خاطر شرایط کرونایی هیچ پروازی انجام نمیشود. این در حالی است که هیچ دادگاهی برای اسیران ما برگزار نشده است.»
این آخرین گفته ارباب لنج به خانوادههای مردان صیاد بود، برای همین خانوادهها تصمیم گرفتند خودشان دست به کار شوند. نامه نوشتند و از وزارت خارجه خواستند تا پیگیری کند. چندین بار نزد نماینده شهرشان رفتند، اما هیچ چیز تغییر نکرد و ۱۲ صیاد با گذشت یکسال همچنان در حبس هستند.
بلوچزهی، دهیار رمضان کلگ فقر مالی خانوادههای صیادان را در طولانیشدن موضوع بیتأثیر نمیداند. او به «شهروند» میگوید: «تعدادی از خانوادههای این صیادان حتی قادر نیستند به زبان فارسی صحبت کنند. پولی ندارند حتی به تهران بروند تا به صورت حضوری از وزارت امور خارجه خواستار پیگیر آزادای زندانیانشان باشند. هزینه گرفتن وکیل را هم ندارند. از نظر مالی واقعا در مضیقه هستند، گاه در طول ماه پولی به جز یارانه نقدی به دستشان نمیرسد و هر کدام صاحب چند فرزند هم هستند، به همین علت پیگیریها با کندی انجام میشود.»
بیماریهای عفونی در کنار شرایط آلوده زندان بیداد میکند. ایدز هم در میان هزاران زندانی موزابیک وجود دارد. این درحالی است که کرونا هم به لیست بیماریهای زندان قاره سیاه اضافه شده است.
در سالهای گذشته صیادان زیادی گرفتار دزدان دریایی شده اند. تعدادی هم در جریان شکنجهها و شرایط نامطلوب نگهداری جانشان را از دست دادند. برخی دیگر هم با پادرمیانیهای سیاسی وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات، سپاه و خانوادههای صیادان ربودهشده موفق شدند به ایران بازگردند.
پاسخ ها