ایربیاندبی یک وبسایت است که ابتدا Airbedandbreakfast.com خوانده میشد و برای پیشنهاد مکان اقامت به شرکتکنندگان در کنفرانسها طراحی شد. هدف آن بود که با فروش رفتن تمام اتاقهای هتل در شهر برگزاری هر کنفرانس، باز هم بتوان از مشتاقان شرکت در آن کنفرانس پذیرایی کرد.
میتوان بدون سرمایه هم یک کسبوکار جهانی راه انداخت. حتی میتوان بهطور رایگان از کمپین انتخاباتی اوباما بهعنوان تبلیغات استفاده کرد. جو گبیا، برایان چسکی و ناتان بلچارسکی نشان دادند که هیچ مانعی برای این رویاهای به ظاهر محال وجود ندارد. آنها در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ بدون سرمایه و کمک خاصی، نخستین بستر آنلاین مهمانداری بیواسطه را راه انداختند؛ بستری که اکنون با نام ایربیاندبی (Airbnb) شناخته میشود و صنعت هتلداری کل جهان را متحول کرده است.
به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از کتاب: چگونه این (کسبوکار) را ساختم، ایربیاندبی یک وبسایت است که ابتدا Airbedandbreakfast.com خوانده میشد و برای پیشنهاد مکان اقامت به شرکتکنندگان در کنفرانسها طراحی شد. هدف آن بود که با فروش رفتن تمام اتاقهای هتل در شهر برگزاری هر کنفرانس، باز هم بتوان از مشتاقان شرکت در آن کنفرانس پذیرایی کرد. یک روز که جو در خانه نشسته بود و با چرخیدن در اینترنت به این فکر میکرد که چگونه بدون قرض گرفتن از دوستانش میتواند اجاره خانهاش را جور کند، این ایده به فکرش رسید.
او و برایان قرار بود چند هفته بعد در یک کنفرانس طراحی صنعتی در شهرشان (سانفرانسیسکو) شرکت کنند. پس برای ثبتنام به وبسایت رسمی آن مراجعه کردند و متوجه شدند که دیگر هیچ هتلی ظرفیت ندارد. جو به برایان گفت: «میتوان با چند تشک بادی از چند نفر پذیرایی کرد و بهایی کمتر از هتل از آنها گرفت. حتی میتوان فراتر از جای خواب رفت. میتوانیم پس از بیدار شدن، برایشان صبحانه آماده کنیم، در فرودگاه دنبالشان برویم، نقشه شهر را برایشان تهیه کنیم و خودمان راهنمای گشتوگذارشان باشیم.» برایان موافق بود.
آزمایش این ایده موفقیتآمیز بود. خودشان یک وبسایت ساده ساختند و به ازای ۸۰ دلار در هر شب، در آن کنفرانس ۴ روزه برای ۳ نفر جای خواب، صبحانه، تور رایگان، اینترنت و یک میز کار کوچک فراهم کردند.
آنها تصمیم گرفتند که امکان این اشتراکگذاری خانه را برای دیگران هم فراهم کنند. یک ماه بعد، کنفرانس دیگری در تگزاس برگزار میشد. باید وبسایتی میساختند که خانههای داوطلب برای کرایه جای خواب را به متقاضیان پیشنهاد دهد. برای انجام چنین کاری، نیاز به وبسایتی بسیار حرفهایتر بود که نه جو و نه برایان تخصص ساختش را نداشتند. از آنجا که پولی برای استخدام یک طراح و برنامهنویس نداشتند، از یک مهندس با مدرک علوم کامپیوتری دانشگاه هاروارد با نام ناتان بلچارسکی کمک گرفتند؛ فردی که بر حسب اتفاق، پیش از برایان همخانهای جو بود.
در سه هفته پس از آن، تمام کارهای طراحی سایت انجام شد. جو و برایان هم با سفر به تگزاس با صاحبخانهها صحبت کردند. پیش از کنفرانس ۶ خانه در وبسایتشان معرفی شد، اما فقط ۲ نفر از این امکان استفاده کردند و یکی از آنها هم برایان بود.
شکست در این گام، آنها را دلسرد نکرد و بهدنبال گسترش کسبوکارشان افتادند. دو ایراد کار به نظرشان رسید: نخست آنکه پرداخت حضوری کرایه، آن هم در خانه شخصی عجیب بود. باید آن را الکترونیک میکردند. از طرف دیگر، مردم با انگیزههایی به جز شرکت در کنفرانس هم سفر میکردند.
تابستان ۲۰۰۸ بود که کمپینهای انتخاباتی باراک اوباما، توجه تمام آمریکا را به خود جلب کرده بود. اوباما قرار بود که در شهر دنور کلرادو سخنرانی کند و رسما بهعنوان نامزد حزب دموکرات وارد انتخابات شود. فرصتی استثنایی بود. جو به یاد میآورد: «پیشبینی میشد صد هزار نفر برای سخنرانی اوباما به آن شهر سفر کنند، اما هتلها فقط ۳۰ هزار اتاق داشتند. بیشتر این اتاقها هم توسط همراهان اوباما رزرو شده بودند.»
بحران مسکن بود و حتی شهردار دنور قصد اسکان مسافران در پارکها را داشت. شهر تشنه خدمتی بود که جو و دوستانش ارائه میدادند. همچنین میتوانستند از کمپین انتخاباتی اوباما برای تبلیغ کار خود استفاده کنند. تمرکز وبسایت از کنفرانس، به سفر رفت و امکان پرداخت اینترنتی در آن هم فراهم شد. جو و برایان هم به دنور پرواز کردند و با هر کس که ۱۰ دقیقه وقت داشت به صحبت نشستند.
جو میگوید: «توانستیم با رسانههای محلی صحبت کنیم که بعد به رسانههای ایالتی بسط یافت و در نهایت در رسانههای ملی حضور یافتیم.» آنها حتی از اتاق پذیراییشان با سیانان بهطور زنده مصاحبه کردند. ظرف ۴ هفته توانستند ۸۰۰ خانه در دنور را در وبسایت خود ثبت کنند و ۱۰۰ مسافر هم از آنها پذیرش گرفتند.
جو با خود فکر کرد که موفق شدیم. بدون سرمایه و با اتکا به تواناییها و مهارتهای خود کسبوکارمان را رونق دادیم و ۱۰۰ درصد کنترل آن را هم حفظ کردیم. دیگر زمان جذب سرمایهگذار بود. اما هیچ سرمایهگذاری از ایدهشان استقبال نکرد. نیمی از آنها حتی جواب ایمیلشان را ندادند. حتی سرمایهگذاران کسبوکارهای دیجیتالی مانند گوگل و پیپال و یوتیوب هم آنها را جواب کردند. جو میگوید: «بسیار عجیب بود. ۲۰۰۸ بدترین سال زندگیام بوده است.»
آنها تمام پساندازهای خود را صرف کرده بودند و حتی برداشت از کارتهای اعتباریشان به سقف رسیده بود. ماههای پایانی کمپینهای انتخاباتی ۲۰۰۸ بود که جو و برایان در آشپزخانهشان به فکر دیگری افتادند. آنها تاکنون تلاشهایشان در راستای ارائه جای خواب به مشتریان بوده است. چرا هنوز برای بخش «صبحانه» کاری نکرده بودند؟ تصمیم دیوانهواری گرفتند. غلات صبحانه را بهصورت عمده خریداری کردند و با طراحی یکی از دوستانشان، نام اوباما و کاپیتان مککین را روی آنها نقش زدند.
جعبه این غلات صبحانه از ۱ تا ۵۰۰ شمارهگذاری شد و ضمن قرار دادن این محصول در وبسایت، برای هر کدام از رسانههایی که چند ماه پیش با آنها همکاری داشتند، ۱۰۰ بسته فرستادند. هر بسته ۴۰ دلار فروخته شد و ۲۰ هزار دلار برای ادامه کار فراهم کرد. در ادامه توانستند در یک کنفرانس سرمایهگذاری، نظرها را به خود جلب کنند. همچنین با بررسی روندهای جستوجو در گوگل، از هر فرصت موجود استفاده کردند. اما شاید نقطه نهایی شروع موفقیتهایشان عکاسی بود.
جو و برایان متوجه شدند که عکس خانههای میزبانانشان بیکیفیت است. پس در یک کلاس عکاسی شرکت کردند و با کرایه یک دوربین خوب به نیویورک رفتند که ۳۰ میزبان در آنجا داشتند.
کیفیت عکسها به شدت افزایش یافت و اکنون مخاطبان وبسایت برای استفاده از خدمات ترغیب میشدند. در نهایت در هر خانه به گفتگو با میزبانان نشستند تا با افزایش کیفیت خدمات، آینده کل کسبوکار را تضمین کنند.
پاسخ ها