سوژه های روز، خبرهای داغ

سوژه های روز، خبرهای داغ

پارس لاین: مقالات آموزنده، خبرهای داغ ایران و جهان، ویدیوهای جذاب و دیدنی را در صفحه ما در آیدت ببینید.
توسط ۳۴ نفر دنبال می شود
 ۹ نفر را دنبال می کند

پدرم شاگردشوفر بود و به او افتخار کرده ام

واکنش سهیل محمودی به سوال مجری تلویزیون؛ پدرم شاگردشوفر بود و به او افتخار کرده‌ام؛ سهیل محمودی نوشت: پدر من یک کارگر ساده بود. شاگردشوفر شرکت واحد اتوبوسرانی، به این شغل که الان منسوخ شده می‌گفتند: کارگر پارکابی. تَهِ اتوبوس می‌ایستاد و بلیت می‌گرفت از مسافرها...؛ و فرزندانش را با عزت و شرافت و پاکدستی و استغنا بزرگ کرد و تکیه‌گاه خانواده‌اش بود تا آخر عمر. من بیش از هر چیز در جهان به پدرم افتخار کرده‌ام و تلاشم این بوده که مانند او باشرف باشم.

پدرم شاگردشوفر بود و به او افتخار کرده‌ام

سهیل محمودی در واکنش به پرسش «پرحاشیه» مجری یکی از برنامه‌های تلویزیونی از دختری که شغل پدرش راننده تاکسی است، با اشاره به این‌که پدر خودش شاگردشوفر بوده است گفت: «من بیش از هر چیز در جهان به پدرم افتخار کرده‌ام و تلاشم این بوده که مانند او باشرف باشم.»

به گزارش ایسنا، مجری از دختر خانواده‌ای که در یک مسابقه تلویزیونی حضور پیدا کرده می‌پرسد: «الینا این‌که بابا راننده تاکسیه پیش دوستات ناراحتت نمی‌کنه؟»، دختر لبخندی می‌زند و پاسخ می‌دهد: «نه، خب اینم یه شغله دیگه... مگه همه شغلا باید مثلا دکتر و مهندس و اینا باشه؟!»؛ برنامه تمام می‌شود، اما واکنش‌ها به پرسش بحث‌برانگیز مجری برنامه تلویزیونی «دستپخت» آغاز. کاربران فضای مجازی به ویژه رانندگان تاکسی و خانواده‌های آن‌ها نسبت به مطرح کردن چنین پرسشی واکنش نشان می‌دهند و از شرافت این شغل می‌گویند. در پی این ماجرا سازمان تاکسیرانی تهران نیز در واکنشی نوشت: «با انتشار این متن از منزلت و جایگاه شریف تاکسیرانان خدوم پایتخت و خانواده محترم آن‌ها دفاع کنیم، چرا که شایسته نیست این قشر خدوم و زحمت‌کش از سوی رسانه ملی که باید مروج فرهنگ اسلامی ایرانی باشد مورد توهین قرار بگیرند.»

در این میان برخی از اهالی ادبیات نیز به این پرسش حاشیه‌ساز واکنش‌هایی داشته‌اند. سهیل محمودی، شاعر و پژوهشگر ادبی ضمن واکنش‌هایی که با بازنشر مطالبی در پی این ماجرا داشته، در یادداشتی کوتاه چنین نوشته است:

«آن روز‌ها تمام سال به امید دوچرخه مشق می‌نوشتیم

به امید دوچرخه می‌خوابیدیم

و شب‌ها خواب دوچرخه می‌دیدیم.

اما روز گرفتنِ نتیجه

دزدی نامرد جیب‌های پدر را می‌زد...

پدر دروغ نمی‌گفت

من از همان روز‌ها از دزد‌ها بدم می‌آمد.

(بخشی از شعر غم‌های زمستانی - سهیل محمودی)

توضیح: پدر من یک کارگر ساده بود. شاگردشوفر شرکت واحد اتوبوسرانی، به این شغل که الان منسوخ شده می‌گفتند: کارگر پارکابی. تَهِ اتوبوس می‌ایستاد و بلیت می‌گرفت از مسافرها...؛ و فرزندانش را با عزت و شرافت و پاکدستی و استغنا بزرگ کرد و تکیه‌گاه خانواده‌اش بود تا آخر عمر.

من بیش از هر چیز در جهان به پدرم افتخار کرده‌ام و تلاشم این بوده که مانند او باشرف باشم.

همین...

عکس هم در سال ١٣۴٨ باید گرفته شده باشد.

پارک شهر طهران، همراه پدر و مادر و خواهر بزرگترم.»

سهیل محمودی

سوژه های روز، خبرهای داغ
سوژه های روز، خبرهای داغ پارس لاین: مقالات آموزنده، خبرهای داغ ایران و جهان، ویدیوهای جذاب و دیدنی را در صفحه ما در آیدت ببینید.

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋