سعید حجاریان نوشت: رؤسای جمهور قبل همگی متعلق به نسل اول انقلاب بودهاند، اما رئیسجمهور آینده احتمالاً از میان جوانترها خواهد بود؛ فردی که انقلاب را ندیده و فاقد تجربه و تیم و سرمایه است. این رئیسجمهور همچون مجلس انقلابی فعلی گام برخواهد داشت.
سعید حجاریان، تئوریسین جریان اصلاحات در یادداشتی در مشق نو نوشت: پس از انقلاب تمامی رؤسای جمهور ۸ سال در مصدر امور بوده و دو دوره ۴ ساله را به اتمام رساندهاند و ما تنها با دو استثنا مواجه هستیم؛ بنیصدر که به دلیل عدم کفایت و خروج از کشور دورهاش را به اتمام نرساند و رجایی که در حین انجام این مسئولیت از دنیا رفت.
در آمریکا نیز ادوار کمی بوده است که رؤسای جمهور یک دورهای شدهاند؛ افراد از جمله جورج بوش، کلینتون و ترامپ. من حدس میزنم رئیسجمهور آینده ایران نیز بهسختی به دور دوم برسد. دلایلی در این زمینه در دست دارم که ذیلاً اشاره میکنم.
اول آنکه شاید، در سالهای آینده زمزمه نظام پارلمانی دوباره اوج بگیرد و با تغییر قانون اساسی پست رئیسجمهور بهکلی حذف و نخستوزیری جایگزین آن شود.
از آن مهمتر، اما اینکه رؤسای جمهور سابق هر یک اندوختهای داشتند که آن اندوخته و کارمایه میتوانست آنها را در دور دوم یاری کند تا دوباره رأی مردم را کسب کنند.
بهعنوان مثال، آیتالله خامنهای از پشتوانه امام برخوردار بود و از آن گذشته، جنگ مانع از استعفای افراد میشد و اساساً امام نیز مخالف استعفای مقامات بود. مثلاً در مورد استعفای مهندس موسوی، بهخاطر داریم امام بهشدت اعتراض کرد. در واقع براساس این منطق و پشتوانه امام بود که رئیسجمهوری آیتالله خامنهای دو دورهای شد ولو آنکه شاید، خود ایشان نیز مایل نبود برای نوبت دوم کاندیدا شود، چون معتقد بود رئیسجمهور قدرت و اختیاری ندارد.
آیتالله هاشمی نیز اولاً بهدلیل ایده سازندگی و ثانیاً تیم کارگزاران دولتاش و ثالثاً بهدلیل فعالیتهای عمرانی کمابیش محبوبیت خود را حفظ کرد؛ و بهرغم آنکه در دور دوم، آقای توکلی بدل به رقیب جدی ایشان شد و توانست ۶ میلیون رأی را از آن خود کند، النهایه بر مسند کار باقی ماند.
آقای خاتمی هم اولاً بهخاطر نجابت و خلقوخو و ثانیاً بهدلیل کیفیت دولت توانست در دور دوم حتی بیشتر از دور دوم رأی بیاورد و کارنامه وی در زمینه اقتصاد نیز کمابیش درخشان بود. مضاف بر این در ادبیات سیاسی کشور هم مفاهیمی مانند جامعه مدنی، گفتوگوی تمدنها، مردمسالاری و لوازماش را از خود بهجای گذاشت. یعنی تلفیقی از سازمان و گفتمان و نیرو و اینرسی اولیه که تا ۸ سال ادامه یافت.
آقای احمدینژاد نیز به برکت درآمدهای هنگفت نفتی توانست قشرهای زیادی را از خود راضی نگه دارد. مردمفریبی وی بهعلاوه پولهای بادآورده نفتی و همچنین اعتماد به نفس بالا از وی شخصیتی ساخت که قشرهای حاشیهای، بهویژه در شهرهای متوسط و کوچک به وی اقبال نشان دادند. هر چند انتخابات دور دوم با چالشهای روبرو شد، اما بههر حال دو دوره را به اتمام رساند.
آقای روحانی از ابتدای انقلاب در مناصب مهمی حضور داشته و چندین دوره نمایندگی مجلس، حضور در جنگ و مباحث مربوط به قطعنامه، ریاست شورای عالی امنیت ملی، هدایت مذاکرات سعدآباد و… از وی شخصیتی شبیه به مرحوم هاشمی ساخته بود که تیمی هم برای مذاکرات خارجی در اختیار دارد و باید گفت، برجام مهمترین دستمایه وی برای پیروزی در دور اول و دوم بود تا کرسی صدارت به دست بیاید و حفظ شود.
اما سال ۱۴۰۰ هر آنکه به صحنه بیاید و جانشین روحانی شود از این قبیل مزیتهای نسبی اعم از حمایت رهبری (دولت آیتالله خامنهای)، تیم سازندگی (دولت آیتالله هاشمی)، گفتمان (دولت آقای خاتمی)، ثروت بادآورده (دولت آقای احمدینژاد) و تیم مذاکرهکننده (دولت آقای روحانی)، بیبهره است، بنابراین مطمئناً با نیرویی ضعیفتر از تمامی رؤسای جمهور مواجه خواهیم بود.
رؤسای جمهور قبل همگی متعلق به نسل اول انقلاب بودهاند، اما رئیسجمهور آینده احتمالاً از میان جوانترها خواهد بود؛ فردی که انقلاب را ندیده و فاقد تجربه و تیم و سرمایه است. این رئیسجمهور همچون مجلس انقلابی فعلی گام برخواهد داشت. چنانکه اکنون شاهد هستیم، گرایش شدیدی وجود دارد که مجلس انقلابی کمابیش تعطیل بماند؛ و امور با جلسات چندنفره یا غیرعلنی رتقوفتق شود گویی میخواهند شتری را پنهان کنند! چون به محض آنکه پیچ رادیو باز و نطق مجلسیها بلند میشود، سیلی از خطا و درشتگویی سرازیر میشود تا آنجا که حتی رئیس مجلس انقلابی، جلسات را با «تلاوتی چند از کلامالله مجید» آغاز میکند و واژه «آیات» را نادیده میگیرد!
گذشته از آن، سابقه افرادی هم که در مظان رئیسجمهوری هستند، چندان درخشان نیست. چه بهلحاظ سیاسی و چه اقتصادی و همین مایه دستانداختن آنها از سوی مردم خواهد شد. غرض آنکه، کسی که میخواهد رئیسجمهور شود با چه اندوختهای میخواهد سر کار بیاید؟ نه گفتمان، نه حزب، نه گروه تکنوکرات-بوروکرات و نه پشتوانه مردمی؛ بهعلاوه در شرایطی هم قرار داریم که بعید است رهبری خود را هزینه یک فرد کند. از قضایای کرونا، شهروندان عاصی و بیکار و تحت تحریم و… نیز درمیگذریم!
با این وصف، معتقدم رئیسجمهور آینده وضعیت کشور را نابسامانتر میکند و وضع مردم بدتر از قبل میشود و وی بهشکلی گریزناپذیر با انواع نارضایتیها دستوپنجه نرم میکند و ۴ سال پر از التهاب را میگذارند تا هر چه زودتر بارش را ببندد و برود! لذا پیشنهاد میکنم هر کس که میخواهد بیاید، اوضاع را از این بدتر نکند و دستگاه اداری را شخم نزند. همچنانکه میبینم در آمریکا با جمعیت بیش از ۳۰۰میلیون با تغییر دولت حداکثر ۴هزار نفر تغییر میکنند؛ نیروهایی مشخص و البته پس از رأی سنا. اما، در این ایران شاهد بودیم نمادهای شهرداری و مجلس و دولت انقلابی چه تعداد نیرو را تغییر دادند و یا به سیستم تحمیل کردند.
پاسخ ها