محمود اردلان بازیگر نقش «زهیربن قین» در سریال «مختارنامه» گفت: بعد از چهار ساعت گریم اولین واکنشی که داشتم این بود که جلوی آینه ایستادم و خودم را که دیدم داشتم از هوش میرفتم، چون چشمها و صدا برای خودم بود، اما کلیت چهره ام فرد دیگری بود و واقعا وحشت میکردم.
بازیگر نقش «زهیربن قین» در سریال «مختارنامه» گفت: برای ضبط سکانسهایی که مربوط به ظهر عاشورا بود آب نخوردم که خشکی لبها و دهانم واقعی باشد و با اینکه در بیابان بودیم و کار خیلی سخت بود این کار را کردم.
به گزارش فارس، شاید نام «محمود اردلان» را بارها شنیده باشید، چه در قالب بازیگر و چه در قالب طراح صحنههای اکشن و جنگی برخی سریالها و فیلمهای سینمایی. اما او در سریال «مختارنامه» بیشتر با ایفای نقش زهیر بن قین شناخته و به شهرت رسید. نقشی که ردپای آن تا سالها در کارنامه کاری اردلان بر جای خواهد ماند. او برای بازی در این سریال انتخاب شده بود و نقش پسرعموی مختار را در قسمتهای ابتدایی بازی میکرد، اما رفته رفته داوود میرباقری پیشنهاد طراحی صحنههای جنگی و در ادامه باز یدر نقش زهیر بن قین را به او میدهد و او هم میپذیرد.
با اردلان که این روزها مشغول فعالیت در پشت صحنه سریال «سلمان» است، درباره سه نقشی که در مختارنامه داشته است گفتگو کردیم.
چطور شد که آقای میرباقری از میان بازیگرهایی که برای انتخاب این نقش داشتند، شما را برای ایفای این نقش انتخاب کردند؟
یک شب که آقای میرباقری به همراه آقای اسکندری در شاهرود بودند با من تماس گرفتند و گفتند بیا درباره نقش زهیر صحبت کنیم. وقتی رفتم گفتند برای نقش زهیر بن قین، پرویز پرستویی را در نظر داریم و میخواهیم بدانیم چقدر زمان میخواهید تا به او شمشیرزنی و اکشن را یاد بدهید؟ گفتم آنطور که شما میخواهید چیزی حدود پنج سال، اما خب تمام تلاشم را میکنم تا زودتر این اتفاق بیفتد. فردای آن روز آقای اسکندری گفت اگر خودت را گریم خاصی کنم و چهره ات کاملا تغییر کند و صدایت هم دوبله شود، حاضری نقش زهیر را بازی کنی؟ و قبول کردم. در ادامه گریم شدم و گریم بسیار سختی بود آن هم در گرمای ۶۰ درجه شهر طرود و با آن لباس ها.
برای ضبط این سکانس ها، تمرین هم داشتید؟
بله حدود یک ماه برای همان یک سکانس تمرین میکردم تا کاملا آماده باشم.
کلیت بازی شما در نقش زهیر شامل چند سکانس بود؟
سکانس خیمه، ظهر عاشورا و نماز امام حسین (ع)، جنگ قبل و بعد از نماز ظهر عاشورا، شب عاشورا که، اما صحبت میکنند و چراغها را خاموش میکنند تا هر که میخواهد برود. حتی برای سکانس وهب خیلی تمرین کردیم و سکانس سختی بود و خیلی هم خوب درآمد.
قطعا چهره واقعی شما با چهره گریم شده در نقش زهیر تفاوتهای بسیاری دارد. زمانی که چهره گریم شده خودتان را در آینه دیدید، اولین واکنش تان چه بود؟ و چه کار کردید؟
بعد از چهار ساعت گریم اولین واکنشی که داشتم این بود که جلوی آینه ایستادم و خودم را که دیدم داشتم از هوش میرفتم، چون چشمها و صدا برای خودم بود، اما کلیت چهره ام فرد دیگری بود و واقعا وحشت میکردم. اما بعدها عادت کردم و آقای میرباقری دیالوگهای زیادی نوشته بودند و گفتنش آن هم روی اسب سخت بود و هدایت جنگ و ... همه در کنار هم کار دشواری بود. از طرفی جنگ با این شمشیرها که همه از جنس آهن بود کار خطرناکی بود و باید کاملا حواسمان را جمع میکردیم چراکه اگر یک لحظه به بدن یا سر فردی اصابت میکرد زخمی میشد.
آنجایی که سکانسهای جنگی را داریم ضبط میکنیم، بازیگران باید کار با شمشیر را آموزش دیده باشند و اگر بازیگری فرار کند که سریال خنده دار میشود و اگر هم بخواهد از خودش دفاع کند که باید این کار را به خوبی بلد باشد. ما در این سریال کلی شمشیر خورد کردیم و کلی نیزه شکاندیم، اما خدا را شکر هیچ کسی صدمهای ندید.
زمانیکه نقش زهیر به شما پیشنهاد شد چقدر با این شخصیت آشنا بودید؟
در همان زمان درباره این شخصیت تحقیقهایی انجام دادم و بعد اینکه در فضای صحرای کربلا قرار گرفتم و گیرایی و جذبه این شخصیت را از نزدیک دیدم همه چیز فرق کرد. حتی برای آن سکانسها آب نخوردم که خشکی لبها و دهانم واقعی باشد و با اینکه خیلی سخت بود به خاطر طبیعی درآمدن نقش و اینکه واقعا دوستش داشتم، این کار را کردم.
یکی از سکانسهای معروف زهیر نیز به شب عاشورا و حضور در خیمه امام (ع) برمی گردد که امام چراغها را خاموش کردند و فرمودند هر آن کس که نمیتواند ما را فردا همراهی کند، برود. قرار گرفتن در فضای خیمه امام (ع) آن هم در شب عاشورا برای شما چه حسی داشت؟
اصلا قابل بیان نیست و نمیتوانم بگویم. بازیگر باید هنر بیان و تغییر چهره و ... را به خوبی بداند و تا جایی که میتواند خود را به نقش نزدیک کند.
همه ما واقعا کربلا و قیام امام حسین (ع) را در ذهنمان تصور کردیم، اما شما این شانس را داشتید که این واقعه را از نزدیک و به صورت بازسازی شده ببینید. از حسی که موقع بازی کردن در این سکانسها داشتید برایمان بگویید.
در آن مدت زمانی که سکانسهای مربوط به کربلا را میگرفتیم نزدیک به دو ماه تا صبح نمیخوابیدم و حال و هوای عجیبی داشتم. از طرفی حقوقی که میگرفتیم اصلا تمام نمیشد آنقدر برکت داشت. در حالیکه خیلی کارها انجام دادیم که به دو روز نرسیده همه حقوقمان تمام شده و اصلا برکت نداشته است.
پاسخ ها